سلام ای سرزمین من ….
سلام به رودخانه ی خشکیده ات
به ابرهای رفته از اسمانت
به یونجه زاره در حال زار
به گرفتاری دهقان بسیار
سلام بر همه چهره های خسته ی تو
به دربهای اسمان بسته ی تو
به ان رونق رفته ات
به هزار درد سر بسته ی تو
سلام بر صبر وبر شکیبایی تو
به گردشگر ناخوانده میهمان و بر پذیرایی تو
به افیون و جوانان گرفتارت
به این درد افتاده در دامانت
سلام بر سنت های نیمه جانت
بر افتخارات فراوانت
بر تمام غرور تو
یعنی شهیدانت
سلام بر همه نداری و خرابی تو
بر دل دریایی تو
به اغوش همیشه بازت
بر صداقت و مهربانی تو
سلام من بر همه ی اون کوهها و دشتها
بر پینه های بسته بر دستها
بر کلاف نخ بر قالی و داربستها
به بره و بزغاله ها بر همه ی زبون بسته ها
سلام من بر همه ی فصلهای زیبای تو
بر زمستان فصل سرمای تو
به هیزم و بخاری به کرسی
و سلام به شب یلدای تو
سلام بر همه فرزندان تو که پخشو پلایند
هر جای این خاک نام تو می سرایند
هرگز مباش غمگین که چرا از تو جدایند
می اید روزی که همه پیش تو ایند ……………
من صاحب نظر نیستم ولی به نظرم “گرفتاری دهقان بسیار” ترکیب درستی نیست، حتی اگه تقلید از سبک سهراب باشه.
مضمون شعر خیلی قشنگ بود، یه مرور کلی از مشکلات روستا بود، ولی به نظر بعضی قسمتهارو با عجله سروده بودین، نسبت به شعرهای قبلی کمی ناهماهنگی توش بود، ولی در کلیت کار که بنگریم خوب بود.
مثلا
سلام بر همه نداری و خرابی تو
بر دل دریایی تو
به اغوش همیشه بازت
مصراع آخر ریتم رو انداخته.
بر همه ی اون کوهها و دشتها ، “اون” در اینجا جمله ای ساخته که ساختارش از جملات قبل و بعد جداست.
به بره و بزغاله ها بر همه ی زبون بسته ها هم به نظر باید اصلاح بشه.
اما “پخش و پلا” خیلی چسبید، ممنون
از این دست شهرهای غم انگیز در وصف زادگاه یه چند نفر دیگه هم سراییده بودن!مشکل اینجاست که ما آدما خودمون غافلیم که همه چی داره به دست خودمون اتفاق میفته!وقتی داریم سالی۵/ درجه به دمای زمین اضافه میکنیم……آره فرزاندان پخش و پلا جالب بود!اون دار قالی هم که گفتین الان تو شهر بیشتر مد شده!!
سلام به رودخانه ی خشکیده ات
واقعا همینطوره چند روز پیش سری به رودمعجن زدیم بعدازظهر رفتیم”سرتینگل” کل آب رودخونه به اندازه ی یه جوی کوچیک آب بود با دیدن این صحنه یاد اون روزایی افتادم که آب اونقدر زیاد بود که برای رد شدن از رودخونه گاهی از بالای “کمر” ها می رفتیم گاهی هم “اوگذر” درست میکردیم و گاهی هم که هیچ کدوم ممکن نبود کفش هامون رو در می آوردیم و “ور او مزیم”
سلام بر همه فرزندان تو که پخشو پلایند
و گاه در حیتا گرد هم آیند
ممنون
خدا قوت هوووووووو :gol:
آه آه، دلم بینهایت گرفت :TT: :R:
این تیکه از شعر خیلی بیشتر وصف حال روز این روزهای روستاست.هرچند کمی وتلخ و دلگیره اما حقیقت داره و جای خوشبختیه که اخرش با امید دادن تموم میشه.
فقط به جای «زبون بسته»ااگر «زبان بسته»می اوردی گمانم بیشتر به ریتم شعر کمک میکرد.البته این فقط یک نظره و نه ایراد.
خدا قوت هوووو
سلام مدیر گرامی. در پاره ای موارد پر بیراه نگفتی چون اول به سبک قافیه و ردیف بود و بعد برگردان شد به شعر نو که بهم خوردگی در ردیفها مشهود شده .باشد که بیاموزم
سلام جناب جگر گوشه من این قسمتی که گفتید واقعا قبول دارم به افیون جوانان گرفتارت
به این درد افتاده در دامانت به ان رونق رفته ات خسته نباشید :N:
سرکار خانم پونه درود وسپاس از اطلاعات تکمیلی شما.
سلام حامد خان.گفته ی شما کاملا متینه. خودم با اینکه هوایی میشم دوست ندارم رفتن به رودمعجنو به جهت روزگار نامساعدش و اینجور فکر میکنم که روستا بجهت اوضاع و احوالش یه جورایی احساس شرمندگی میکنه نزد فرزندانش.
سلام خانم بهشتی . این دردها واقعیتهایی هستند که ما امروزه با ان روبروییم عصر شتاب تکنولوزی و سقوط اخلاقی انسانها.
درودبر زمستان سلام هم اوحد اووی کجایی نامهربون دلمان برات شده بود یه ذره. کمو بیش صدات میومد افتاده بودی توی چاله ی اقای مدیر . ما هم کماکان مشکل داشتیم و داریم. خوشحال و خرسند شدیم بسی از زیارتت .
سلام خانم سپهری /دختر دایی عزیز/ تشکر از لطف بی پایان شما . خوشحال شدیم از دیدار مجازی شما.
جگر گوشه رودمعجن
سلام بر تو که می کوشی روح آن درۀ سبز را در کلمات جاری کنی.
درود و صدها درود
سپاس دکتر .تشکر از لطف بی پایانت.
علیک سلام
در جواب
سلام بر همه فرزندان تو که پخشو پلایند
منصف جان سلام از ماست.باز هم سلام بر همه ی فرزندان زادگاهمان و ارزوی سلامتی و توفیق روز افزون برایشان در هر کجای این کره ی خاکی که هستند.
سلام بر ایران زمین..