پروین مدرسی 4861 روز پیش
بازدید 552 ۲۳ دیدگاه

لطفعلی خان ایزدی رودمعجنی

سلام به همه یدوستان همین اول از همه ی دوستان بخاطر اشتباهی که در عکس قبل بوجود اومده بود واقعا معذرت میخوام وقول میدم تکرا نشه ببخشید

واین عکس مربوط به جناب لطفعلی خان ایزدی رودمعجنی است که مطمئنم همه اسمشون و آوازه شون رو شنیده باشین توضیحات در مورد شخصیت ایشون رو میذارم به عهده بقیه دوستان که خبره در این زمینه هستند.هرکی هرچی از ایشون میدونن بنویسن.

لطفعلی خان ایزدی رودمعجنی

نظرات کاربران

با نظرات خود، ما را در ادامه مسیر راهنما باشید.

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  1. نيما گفت:

    سلام

    اونوقت چرا فکر میکنید که ما باید این شخص: “لطفعلی خان ایزدی رودمعجنی” رو بشناسیم!!!؟؟؟

    یا نه شاید اصلا منظور شما به امثالهم نبوده. خطاب شما به بچه محلهای ایشون بوده :Y:

  2. نيما گفت:

    بله ظاهرا من اشتباه اومدم. اینجا یه سایت محلی و اختصاصیه

    ماندگار باشید

  3. ناشناس گفت:

    نیما :

    ۰  0سلام
    اونوقت چرا فکر میکنید که ما باید این شخص: “لطفعلی خان ایزدی رودمعجنی” رو بشناسیم!!!؟؟؟
    یا نه شاید اصلا منظور شما به امثالهم نبوده. خطاب شما به بچه محلهای ایشون بوده

  4. علی نجفی علی نجفی گفت:

    باز هم شما یه عکس معرکه گذاشتی دست مریزاد.
    در مورد لطفعلی خان فکر میکنم همین علی ایزد خودمان(که از نواده های حاج لطفعلیه)با اطلاعاتی که پدرش در این مورد داره شاید بیشترین صلاحیت رو داشته باشه که اظهار نظر کنه.من همینجا از ایزد عزیز تقاضا دارم یه زندگینامه ی مفصل از حاج لطفعلی بنویسه و بذاره توی وب تا همه استفاده کنن.
    یادمه بابا بزرگ حاج حسنم وقتی میخواست بزرگی و مقدار ثروت حاج لطفعلی رو با یک مثالی که برای یه پسر بچه ی ۸-۹ ساله قابل درک باشه بیان کنه میگفت: خرمن حاج لطفعلی رو از زندگانی با هفتاد تا خر میاوردن ده(بابا جان خرمن حجی لطفعلیر از زندگنی خدی هفتاد خر مِ اوردن به ده)!!!شاید در این گفته هم مثل اکثر گفته های مردمان ده در توصیف اینجور موارد مبالغه ای بکار رفته اما قطعا خان قدرتمند و ثروتمندی بوده.به قول معروف تا نباشد چیزکی مردم نگوید چیزها.
    قابل توجه دوستان اینکه حاج لطفعلی پدر حاج نایب خان مقتدر ده بوده واین عکس هم احتمالا عکسی بوده که برای رفتن به مکه گرفتن.

  5. اسنادی از مرحوم حاج لطفعلی هست که انتشار انها در شناخت شخصیت و پایگاه اجتماعی وی و نقشش در مرکزیت بخشی به رودمهجن به عنوان یکی از بلوک نه گانۀ تربت حیدریه خالی از اهمیت نیست.

  6. ناشناس گفت:

    دست مریزاد به یاس عزیز از این دست عکس ها جناب ایزد توی آلبومشون دارن ولی نمیدونم چرا هیچ اقدامی نمیکنن چنانچه درچندروز آینده خبری ازایزد نشد خودم بشخصه بلیط هوایی به تربت خواهم گرفت و به آلبوم فامیل عزیز رحم نخواهم کرد پس بجنب تانیومدم :MM: :MM:

  7. با سلام خدمت دوستان و یاس!!
    البته من این عکس رو با شکل بهتر و با کیفیت تری دارم که قرار بود با توضیحات کامل از تنها پسر ایشان که در قید حیات هستند منتشر کنم که شما ….

  8. سلام یاس عزیز
    ایشون جد من میشه ولی من هکین قدر ازش میدونم که در زمان خودش بزرگ روستا بوده و در کارهای سیاسی و کشاورزی و… سرآمد بوده
    ۳ زن داشته و فکر کنم ۱۲ بچه.
    در حال حاضر هم فقط پسرشون به نام هادی زنده است

  9. ناشناس گفت:

    سلام خدمت یاس عزیز
    من عکس با کیفیت تری از ایشون هم سراغ دارم که البته جناب ایزد اعلام کردند ولی از ایزد خواهش می کنم حتما در مورد مصاحبه با تنها پسر ایشان که در قید حیات هستند اقدام کنند مرثی

  10. منصف گفت:

    ممنون جناب یاس. این عکس رو من دیده بودم اما نمیدونم کجا.
    من به هیچ عنوان ایشون رو نمیشناسم اما خوشحال شدم که دوستان توضیحات خوبی راجع به ایشون دادند.مخصوصا با اطلاعاتی که تفنگدار دادند من تصمیم گرفتم یکی از مریدان لطفعلی باشم.البته با یک تفاوت که ۳ تا بچه بیارم و ۱۲تا زن. امید است که بتوانیم راه استاد را طی کنیم و یاد ایشان را نگه داریم.
    در خصوص جناب ایزد هم باید بگم ایشان یکی از استعداد های خفته حیتا هستند که افتخار حضور در پشت صحنه را به حضور در صحنه ترجیح دادند. فقط اگر شمه ای از استعدادشان را بروز دهند حیتا غالب تهی خواهد کرد.جناب ایزد بسم الله که خلقی به تو محتاج و تو غایب ز میانه

  11. خیلی ممنون جناب منصف
    ولی باید به همه دوستان عرض کنم که بنده یک جلسه حضوری!! با تنها پسر در قید حیات ایشون یعنی هادی ایزدی داشته ام که بزودی مستندات جلسه مذکور منتشر خواهد شد.

  12. ناشناس گفت:

    منصف وای بحال زارت باشه روزپنج شنبه که ببینمت دواتر دروم. :W: :W:

  13. @زمستان
    سلام به همه یدوستان حیتایی نظرات همه خوب بود خیلی خوبه که همه میشناسینشون من از جناب ازد هم معذرت میخوام شاید ایشون اطلاعات بیشتر نسبت به من داشتن ولالن هم دیر نشده میتونن توضیحاتشون روارائه بدن وممنون :gol: :gol: :gol: :gol: :gol:

  14. ناشناس گفت:

    سلام میدونم هنوز تایید نکردین ورود خانوم ها رو ولی میخواستم بگم این عکس واسه بعضی ها خیلی عزیزه مواظب نظراتتون باشین ایشون از اشخاص مهم و جذاب رودمعجن هستن و از کسایی که به رودمعجن شخصیت دادن

    1. مدیرمون خونه نبود
      ولی از ناظم مون پرسیدیم میگه:
      اجالتاً با اوضاع کنونی در حیتا این خانمها هستند که باید آقایان رو تایید کنند! کافیه نگاهی به فهرست بلند و بالای اعضا بیندازید ، اکثرهوم خانم ها هستند با اسامی گل و بلبل و سنبل و …
      درهای حیتا به روی همه باز باز است.
      عضویت در حیتا از اینجا

  15. اشنا گفت:

    ای بابا یکی توضیح بده ایشون کی هستن؟ :YY:

  16. باسلام- مناهل تربت حیدریه ام ودوران خدمت سربازی را دررود معجن گذراندم. اگر تلفنی از حاج علی ایزدی دارید برایم ارسال دارید ضمنا عکسی از لطفعلی بیگ دارم که همراه ذوالفقارخان عمادالممالک است. انشاء الله ار سال خواهم کرد.

  17. .... گفت:

    سلام جناب خزاعی.
    من شما رو نمیشناسم.البته زمانی که دانش آموز بودم یک معلم به نام آقای خزاعی بود ولی معلم ما نبود لذا نمیدونم شما همون اقای خزاعی هستید یا خیر اصلا نمیدونم شما معلم بودید یا خیر!! به هر صورت اگر همچین عکسی از حلج لطفعلی دارید حتما از گذاشنش دریغ نفرمایید

    1. شاید آن زمانی که من در ردود معجن خدمت سربازی را بعنوان سپاهی بهداشت انجام می دادم تو وامثال تو باید کودک یا نوجوان می بودید وقطعا اگر چنین است طعم آمپولهای مر اچشیده ای. داستانب برایت تعریف کنم. من ودوست خوبم آقای حسن ضیایی هردو در رودمعجن خدمت می کردیم. هنگام آمپول زدن من سعی می کردم از سوزن نمره ۲۳ استفاده کنم وحسن آقا از سوزن نمره ۱۹ استفاده می کرد. سوزنهای من درد نداشت ولی سوزنهای آقای ضیایی درد ناک بود. هرچه بیشر درد می کرد زنان رود معجنی بیشتر دعا می کردند. انها می گفتند از غریبان تندرست باشی . الهی زن خوب نصیبت شود وقس علیهذا. ولی کسی برای من دعا نمی کرد. منهم شیطنتم گل می کرد وبه انها آب مقطر بصورت زیر جلدی تزریق می کردم . هی درد می کرد وهی انها باسوز وگداز دعا می کردند. دوران خوبی بود وخاطرات خوشی از آن دوران به یادم مانده است که در زندگانی نامه خود درج کرده ام.

  18. دوران خدمت در رود مَعجَن وخاطرات این دوره :
    به گاراژسید علی اکبرحسامی که درابتدای خیابان کوچه قاضیان (قائم فعلی) نزدیک باغ ملی ومزار قطب قرارداشت مراجعه و از دکترِ رودمعجن سوال کردم که پاسخ شنیدم آنها دیروزتربت بودندوگمان نکنم به این زودی بازگردند. ازدامادش علی آقای ایزدی که پسر خواهرش هم بود، سوال کردم وگقت دررود معجن است. وقتی خودم رامعرفی کردم وفهمیدکه من بادامادش ازسالها قبل دوستی دارم، احوال پرسی را تجدیدکردواین بارگرم گرفت. گفتم امروزبعد از ظهرمی خواهم به رود معجن بروم وخواهش دارم جایی برای من در نظر بگیرید. او دستش را روی چشمانش گذاشت وگفت :
    ـ به چشم.
    ازمن خواست که ساعت یک بعد ازظهر درگاراژحضور داشته باشم. خداحافظی کردم و یکربع به یک مانده وارددفترگاراژشدم . ماشین باچند دقیقه تاخیرحرکت کردومن برای اولین بارقصد سفر به رود معجن داشتم هرچند که دورا دور تعریف این منطقه رابارها از زبانهایی شنیده بودم وازآبشارش برایم گفته بودند. ماشینی که دراین خط تردد می کرد یک دستگاه جیب آهو بود که معمولا داخل وسقف آن پرازمسافر وبار می شد. من راکناردست راننده ماشین آقای سبزواری نشاندندو پس از یک ساعت ونیم رانندگی در جاده ی پرپیچ وخم به رود معجن رسیدیم. ماشین پس ازعبور ازکوچه باغی وارد میدانگاهی ده شد وازحرکت بازایستاد.
    عده ای کناردیوارمسجد به آن تکیه داده و یا نشسته بودند وباهم درگفتگو بودند. ازمیان جمع موجود دونفررا شناختم آقای علی ایزدی پسر مرحوم حاج نایب رود معجنی وحسین آقای رزمی عموی علی ایزدی را. ازماشین پیاده شدم وروبه سوی جمعیت گذاشتم. علی ایزدی که دوسه سالی مراندیده بود، بجانیاوردوو قتی نزدیکترشدم، شناخت و به احترامم بلندشد. بقیه هم به تبعیت ازاو بلندشدند. دیگران که روبوسی گرم وخوش وبش های علی ایزدی را دیدند، برای رو بوسی به سویم آمدند.با معرفی علی ایزدی، حاج حسین رزمی مرا درآغوش کشیدوبعدازروبوسی های مکررسراغ پدرم را گرفت. منهم سلام گرم ایشان را به وی ابلاغ کردم. پس از روبوسی با بقیه ازعلی ایزدی خواستم تا راه درمانگاه را نشان دهد. گفت :
    ـ دکتروحسن اقا (منظورحسن ضبایی بود) به سیاری رفته اند وتا یکی دوساعت دیگر بر می گردند.

  19. این تصویر درزمان انقراض سلسله قاجارو آغازسلطنت پهلوی انداخته شده است(بعدازتصویب مجلس موسسان)
    اشعاربالای تصویر:
    شدعیـان یک نهضت معنوی باعلام از مجلس شوروی
    قجرمنقرض گشت تاریخ آن کیان تاج شد برسرپهلوی
    ازچپ به راست: لطفعلی خان یاور- ارغوان میرزا- حاج ابوالفیض خان قرایی- ذوالفقارخان قرایی(عمادالممالک)- رییس وقت شهربانی – یوسف خان جهانگیری – ناشناس .
    افرادایستاده ازچپ: محمدصادق کوهستانی- علیخان خسروی- اللهیارخان قرایی- اقاعلی یزدی – ابراهیم وکیل آغویی- غلامرضا خان خسروی- حسینقلی بیگ کاریزکی (وکیل باشی)- اسدالله خان- ناشناس .

    1. .... گفت:

      جناب آقای خزاعی اینجا عکسی ثبت نشده.اگر عکسی هست لطفا در یک مطلب مستقل بفرستید