دیدگاهتان را بنویسید
واژه های که برای بیان صداهای مختلف به کار می رود
این واژه، نوع خاصی است از «نامآوا» در لهجه رودمعجن است.
«نامآوا»: واژهای است که دلالت بر صدای یک رخداد میکند و از لحاظ آوانگاری با صدای رخداد همسان است. مثلا صدای افتادن کلوخ را چنین مینگاریم (Kop) و باافزودن پسوند -َست اسمی میسازیم که بر شدت صدای مورد نظر دلالت میکند.
این اسم با همکردهای فعلی «کردن» و «دادن»، فعل مرکب می سازد
تپست کنه/
گرمبست کیرد
قیچست منه
قریچست منه
جالب آن که در زبان فارسی معیار معادلی برای این نام اواها یافته نمی شود.
این واژه ها در اکثر موارد با اضافه شدن دو حرف ساکن سین و تاء (سْتْ) می آید:
واژه | توضیح |
---|---|
تُلُپّسْتْ | صدای افتادن سنگ به آب |
جِرقَّسْتْْ | صدای شکستن ساخه درخت یا چوب خشک |
خِشّسْتْ | صدای که از کشیدن چیزی بر روی زمین بر آید |
شَرِقِّسْتْ | صدای زدن سیلی و مانند آن |
قِینْگَسْتْ | صدای رها شدن ناگهانی تیر |
گُرَّسْتْ | صدای بخاری و شعله ناگهانی آتش، ریختن میوه از درخت رو هم”گُرَست” میگویند .صدای بخاری رو”گُرگُر”یا”ول وَل” هم میگویند. |
وَقَّسْتْ | صدای ناگهانی سگ ، وقست در چند مورد دیگه هم بکار میرود مخصوصا موقعی که گردن بزغاله را میگیرند و بزغاله با صدای نازک جیغ میزنه که به این “وقست” میگویند |
شُلُپََّسْتْ | صدای بلند و ناگهانی افتادن چیزی در آب |
کُپَّسْتْ | صدای فرو افتادن کلوخ و مانند آن |
هُک هُک | صدای گریه ای که در گلو پیچیده است |
عَرَّسْتْ | صدای بلند الاغ و به گریه ناگهانی با حالت تمسخر نیز گویند |
فِیشَّسْتْ | صدای مار و یا بیرون آمدن آب بینی |
شُرَّست | صدای آب که ناگهانی ریخته شود |
تِرّست | صدای خروج ناگهانی گاز از مخزن و همچنین صدای موتورهای ایژ قدیمی |
حُقست | بیرون امدن اب و غذا از گلو (استفراغ) |
تلمبست | افتادن دیوارو یا سقف خانه |
هوررست | ریختن میوه از درخت |
پُتَست | ازمانی بکار میرود که والور یا “الادین”بعد از کمی پت پت یکباره با صدای بلندی خاموش میشود. |
ویژَست | صدای توپ یا صنگ یا هر شیئی که با سرعت بالا از کنار گوش رد میشود. |
وینگست | صدای پرواز حشرات موزی! |
خیرَست (khiraast) | صدای خرت خرت اره بروی چوب |
پُحَست (pohaast) | ترساندن کسی با صدایی ناگهانی-ممچنین درنیامدن صدای کسی از ترس حتی در حد یک”پُح” |
هُوَست (hoovast) | شعله زدن اتش به سر و صورت یا لباس که همراه با سوزاندن مو یا بور کردن لباس باشد |
تپست (toppast) | |
گرمبست (grombast) | |
قیچست (ghichchast) | |
قریچست (ghrichchast) | |
پُتَست (pottast) |
این واژه ها بدون /ت/ آخر هم تلفظ می شوند.
دست مریزاد جناب امیدوار
نمره ی یکی مدیر
بابا ای ول
:gol:
لطفاً اصطلاح نمره ی یکی مدیر رو شهری تلفظ نفرمایید بلکه با لهجه روزمهجنی بکار ببرید تا شیرینی آن افزون شود.
:W: :W: :gol: لطفا وازه های خنده دار بیشتر به کار ببرید . با تشکر محمد از اصفهان
ممنون از اطلاعاتی که گذاشتین
محمد باصفت