رودمعجن را سردار امام علی (ع) نساخته است.
الف) روایت پیران:
وقتی دانشآموز دبیرستان قطب الدین حیدر بودم معنای رودمعجن برایم مسئله شده بود. از بزرگترها میپرسیدم. از ریش سفیدان شنیدم که «ابوالمَعْجَن» یکی از سرداران امام علی (ع) این سرزمین را فتح کرده و «رودمَعْجَن» از نام او گرفته شده است. آنها وجود طاق عسسومب (اسب سُمب/ سُم اسب) در منطقۀ «پی سُم» دربی را گواهی برای سخن خویش میآورند. طاق پیسوم در کوههای دربی، یک فروریختگی کوه است به شکل جایپا یا رد سُم اسب که میگویند جای سم دلدل، اسب امام علی است. پیرمردی میگفت امام علی دو سردار داشتند یکی ابوالمعجن و دیگری ابوالجوق که دو روستای رودمعجن و قلعه جوق را بنا کردند. این روایتها را از حاج شیخ محمد عیلامی (درگذشته ۱۳۶۳ش)، شادروان حاج اسماعیل عبداللهی (درگذشته ۱۳۸۴ش) و پدرم حاج نورالله فتوحی (متولد ۱۳۰۷ ) شنیدهام.
ب) ابوالمعجن در کتاب ابن حسام بیرجندی
ریشه این باور از کتابی است به نام خاوران نامه سرودۀ «ابن حسام خوسفی» که افسانههای لشکرکشی و کشورگشایی امام علی در ایران را به سبک شاهنامه فردوسی به نظم کشیده است. ابن حسام خوسفی شاعر سده نهم (درگذشته ۸۷۵ قمری ) از مردم روستای «خوسف» شهرستان بیرجند است. در منظومه خاوران نامه «ابوالمعجن» سردار امام علی قلمداد شده که کرمان و دیگر مناطق خراسان را با دلاوری فتح میکند. خاوراننامه یک مثنوی حماسی است در ۲۲۵۰۰ بیت که به وزن شاهنامه (فعولن فعولن فعولن فعل / بحر متقارب مثمن مقصور) سروده شده و در آن افسانهها و داستانهای خیالی از سفرها و جنگها و دلاوریهای حضرت علیبنابیطالب(ع) و یارانش مالک اشتر و ابوالمحجن در سرزمین خاوران، با شاه خاوران به نام «قباد» و شاهان بتپرست دیگر به نام «طهماس» شاه و «صلصال» شاه و سپاه دیوان و اژدها به نظم کشیده شده است.
پهلوانان و جنگآوران مثنوی خاوران نامه همچون مالک اشتر، ابوالمعجن و عمر بن امیه، شخصیتهای واقعی و تاریخیاند ولی کسانی مانند عملاق، قرطاس، عبدوی و نیز مکانهایی همچون حصن ضمان و حصن ظفر، برساخته خیال شاعر و مکانهای افسانهای است. هدف این داستانها، استوارسازی ایمان مردم و برانگیختن آفرینگویی شیعیان و دوستداران آل علی(ع) بوده و درستی روایات تاریخی چندان اهمیت نداشته است. می دانیم که امام علی (ع) هیچگاه به ایران لشکرکشی نکرده و از اهواز این سوتر نیامده است
ج) ابوالمحجن واقعی کیست؟
آن سردار که در تاریخ اسلام می شناسیم ابومحجن ثقفی است. «ابوالمحجن عمرو بن حنیف الثقفی» (درگذشته ۲۸ هجری) شاعر جنگاور عرب است[۱]. وی در جنگ قادسیه در سپاه عمر و از اعضای لشکر سعد وقاص بوده که در نبرد علیه ایرانیان دلاوریها کرده است (رک. ابن قتیبه، ۱۹۴۷: بخش زندگی شاعران). در منابع تاریخ اسلام همه جا شاعری میخواره و نامدار معرفی شده است (رک. ابن قتیبه، ۱۹۰۲، و طبقات ابن سلام جمحی، بخش شاعران قُرای عرب).
د) تقدُس نام سردار عمر در ایران
اما نام ابوالمعجن در ایران با امام علی گره خورده و تقدسیافته است. نام وی در میان «قوالطاسیان« اهل حق و در اشعار بحر طویل و سرودهای عامیان در شمار یاران امام علی دیده میشود[۲]. و همچنین در بخشی مناطق ایران نام شخص نیز هست. در فرقۀ اهل حق ابوالمعجن در مقام «قوالطاسیان« در کنار عنزیل، عبدالله بن عباس، شابدین، طیطوس، بلال، ماروت، سعد بن وقاص شاهنظر، گریال، ابوالمعجن عدکی بن حاتم، شهبال، صالح، سلمان، سلسال، قوالطاس قرار دارد. (خواجهدین، ۱۳۶۲ ص ۲۸).
نام زیارتگاه : در اطلاعات جغرافیایی ایران دو امامزاده و زیارتگاه یکی در درگز خراسان و دیگری در تویسرکان همدان، و دو قنات با نام ابوالمعجن می یابیم. زیارتگاه شهر درگزبقعۀ ابوالمعجن نام دارد [۳] که محققان درگزی میگویند شاید نبردهای ابوالمحجن ثقفی در درگز بوده، زیرا قلعه زرین و کوه باورد را محل جنگهای او دانستهاند. در دو کتاب مرآت البلدان نوشته اعتمادالسلطنه و گنج دانش اثر محمد تقی حکیم آمده است که مقبرۀ ابوالمعجن ثقفی در حاشیۀ رود سرکان و دره سرسبز و خرمی قرار گرفته که مردم آنجا آن را «پیر کمر بسته» مینامند.
نام قنات: در سامانۀ قناتهای کشور نیز «قنات ابوالمعجن» در روستای شوی از بخش نوخندان درگز را میتوان دید. در شهر تویسرکان همدان نیز قناتی به نام ابوالمعجن وجود دارد.
نام شخص: احتمالاً به دلیل همین قداست و احترام نام ابوالمعجن برای مردان در ایران و افغانستان رایج بوده و هست [۴]. شاعری به نام «میرابوالمَعْجَن کرمانی» هست که هلاکو میرزای قاجار متخلص به خراب در تذکره خرابات (ص ۱۶۷) از وی یاد کرده است (نک. گلچین معانی، ۱۳۵۳: ج ۱/ ۵۱۰).
ه) دشواری انتساب رودمعجن به ابوالمعجن
به چند دلیل دشوار است که بپذیریم نام آبادی ما مانند قتاتها و بقعههای درگز و تویسرکان با نام آن سردار افسانهای عرب مرتبط باشد:
۱. این که ابوالمعجن به لحاظ تقدس بر مکانهای دیگر نهاده شده یعنی بر مزار پیر یا امامزاده اطلاق می شود که در آبادی ما چنین نیست.
۲. نام آبادی ما به جای «ابو» و «ال» عربی، «رود» دارد.
۳. در اغلب اسناد دورۀ قاجار چنان که قبلاً نشان داده ایم رودمهجن است که بعداً به رودمعجن تبدیل شده است.
۴. در تلفظ عامه مردم رُزمهجن است.
پی نوشتها ————————————————————-
[۱] . ابوالمحجن ثقفی سوارکاری توانا و از تکاوران قبیله بنی ثقیف در شهر طائف بود. با آن که در سال نهم هجرت مسلمان شد ولی هیچگاه بادهنوشی را ترک نگفت. چند بار عمر، وی را به جرم باده نوشی، تازیانه شرعی زد. در زمان عثمان سال ۲۸ هجرت درگذشت. گفتهاند گور وی در آذربایجان یاگرگان است. دیوان شعرش در ۱۸۸۹ میلادی در لیدن هلند چاپ شده است. مشهورترین شعر وی در باره شراب این است:
اذا مِتُّ فادفُنی الی جنب کرمه تروی عظامی بعد موتی عروقها
و لاتدفُننی بالفــلاه ، فانــنی اخـاف اذا مــا مت أن لا أذوقـها
[۲] . بحر طویل سید ابولقاسم نباتی «علی عالی اعلی، ولی والی والا که بُود قدرت یزدان خدم درگه او قنبر و سلمان ابوالمعجن و مقداد و ابوذر که بسی به بُود از قیصر روم و شه ترک عجم و چین و خطا و ختن و هند و بخارا»
[۳] . بقعۀ ابوالمعجن در غرب درگز ۲۲ کیلومتری جادۀ درونگر در دامنۀ زرین کوه در شرق آبادی جلفا قرار دارد. یک محوطه بزرگ با درختی و ایوانی در انتهای حیاط و سپس اطاق بزرگ ۱۰×۵ متری که قبر ابوالمعجن در آن است و فهرست زیارتگاههای کشور آمده است.
[۴] . نمونه عروس: دوشیزه ضیائی دختر ابوالمعجن. کاشان. ۱۶/۰۵/۸۹. کوچۀ مشهدی ابوالمعجن سارخانی
——————————–
منابع
ابن قتیبه الدینوری. (۱۹۰۳). الشعر و الشعراء. صححه دی جویه. لیدن هلند.
اعتمادالسلطنه، محمدحسن ( ۱۲۵۹ – ۱۳۱۳ق.) مرآتالبلدان. به کوشش پرتو نوریاعلاء، محمدعلی سپانلو. تهران: اسفار، ۱۳۶۴-
چگنگی، علیرضا. (۱۳۸۷). فرهنگنامه تطبیقی نامهای جدید و قدیم مکانهای جغرافیایی ایران. مشهد. بنیاد پژوهشهای اسلامی.
حکیم، محمدتقیبن محمدهادی، (ق۱۲۵۶).گنج دانش: جغرافیای تاریخی شهرهای ایران. مقدمه عبدالحسین نوائی؛ باهتمام محمدعلی صوتی؛ جمشید کیانفر. تهران: زرین، ۱۳۶۶.
خواجهدین، سید محمد علی. (۱۳۶۲) سرسپردگان: تاریخ و شرح عقاید اهل حق. تهران: منوچهری.
خوسفی بیرجندی، ابن حسام. (۱۳۸۱). خاوران نامه. تهران: انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
گلچین معانی، احمد. (۱۳۵۳). تاریخ تذکره های فارسی. انتشارات دانشگاه تهران.
در کودکی این روایت ابوالمعجن و رد پای سم اسب حضرت علی را من هم کم و بیش از مسن ترهای روستا بعنوان وجه تسمیه روستا میشنیدم اما بر خلاف شما بزگتر که شدم چندان پی اش را نگرفتم که این ابو المعجن از کجا امده و چه بوده. نهایتش پیش خودم این وجه تسمیه را گذاشتم به پای افسانه سازی های قدیمی ها و ارادتشان به حضرت علی که میخواستند به طریقی زادگاهشان را متبرک به قدوم ایشان و مزین به نام سرداری از سرداران ایشان نشان دهند که این امر هم نشان دهنده ی محبت شان به علی(ع) بود و هم کسب وجهه ای برای زادگاهشان. ادم حسودیش میشود به این پی گیر بودن شما و اینکه پی این امری که خیلی از ما شنیدیمش واز کنارش گذشتیم را گرفته اید و ته تویش را در اوردید.خدا قوت اقای دکتر.مثل همیشه مطلبتان درجه یک است و فرداعلا. :gol:
بنام خدا / درود بر جناب دکتر فنوحی عزیز. از اینکه میبینم حضرت عالی پیگیر این موضوعات هستید برایم باعث خوشحالی است . اما به جهت اینکه تخصص این کار را ندارم در موضوعات اینچنینی سعی میکنم دخالتی هم نداشته باشم. ولی از نظر عقلی اینکه یک فرو رفتگی در کوه و سنگ را بگوئیم رد پای اسب حضرت علی میباشد هم برایم قابل قبول نیست. حتی در نیشابور زیارتگاهی است به نام قدمگاه و بر روی سنگی اثر پایی است که میگویند رد پای امام رضا میباشد. هر چند که انسانها نسل به نسل از لحاظ جسه کوچکتر شده اند ولی آن اثر به رد پای یک انسان هر چند قوی هیکل تصور کنیم برابر نیست. و بعید میدانم مردمی که در جنگی شکست بخورند نام شهر یا آبادی خود را عوض کرده و نام فرمانده سپاه دشمن را بر آن نهند. در هر حال جناب دکتر شاید هم روزگار به گونه ای دیگر بوده و من اشتباه میکنم. از زحمات شما ممنونم. :SS: :gol:
بنده نیز بارها این داستان رد پای اسب امام علی را شنیده بودم و خیلی هم دوست داشتم از نزدیک ببینم. در تصورم یک رد پای کوچک و به اندازه واقعی یک اسب بود. اما امسال که توفیق پیداکردم و برای اولین بار به منطقه پیسوم رفتم و از نزدیک این رد پا را مشاهده نمودم . در نظرم این داستان غیر واقعی نمود. چون آن اثر رد پا در منطقه پیسوم درست است که شبیه یک رد پای حیوانی مثل اسب است ولی هم از نظر شکل و ظاهر که خیلی بزرگ و غیر طبیعی است و هم از نظر عقلی که اسب امام علی (ع) اینجا چه می کرده؟، غیر منطقی بنظر می رسد و بنظر من آن رد پا مانند خیلی دیگر از پدیده های شگفت انگیز طبیعت حاصل دگردیسی و حرکات پوسته زمین می باشد.
من هم مثل علی آقا هم غبطه می خورم و هم تحسین می کنم این پیگیری مستدل و مستند شما را در باب ریشه شناسی رودمهجن.
خداقوت جناب دکتر
جناب آقای دکتر فتوحی از شما به دو دلیل تشکر وسپاسگزاری می گردد. اول اینکه باانتشار مطالبتان به همه ما حیتا نشینان روش تحقیق و پژوهش علمی را غیر مستقیم آموزش می دهید و دوم اطلاعات مفیدی از رودمعجن را در اختیار ما قرار می دهیم .
جوانان فرهیخته جامعه رودمعجنی به وجود شما افتخار می کنند.امیداست مثل همیشه ارتباط باآنهابرقرارباشد. موفق و پیروز باشید.
بسیار عالی بود . منم با بند ه و نتیجه گیری تون موافق بودم. خیلی درست شروع و مدلل و نتیجه گیری شده بود . برای من که درس برانگیز بود . :SS:
دستتون درد نکنه اقای دکتر خیلی استفاده بردم ودرس گرفتم این داستان رو از پدرم شنیده بودم که اونم از گذشتگان یاد میکردخیلی جالب بود ومعلومه که خیلی زحمت کشیدید. :SS: :SS: :SS: :gol:
سلام : آی خوشم می یاد که همه سر کاریم البته از حس اسطوره سازی هم خوشم میاد جای داستایفسکی خالیه یه داستان ابله دیگه ای می تونه بسازه. دمتون گرم تاریخ سازی تون مبارکه ،خوشم آمد، :MM:
سلام آقای دکتر فتوحی ،عرض ادب و احترام …ضمن تبریک عید سعید فطر بر شما و اهالی حیتا …درخواستی داشتم با عنوان راهنمایی در مورد نوشتن کتاب که چندی قبل به ایمیلی که در پروفایل وبلاگتان بود ارسال کردم ،تقاضا دارم منت نهاده و جوابش رو بفرمایید .
با سپاس -تندرست باشید .
لعنت خداوند بر همه تازیان وحشی که کشور عزیزم را به خاک و خون کشیدند.تعجب از این مردمم دارم که اینتازیان وحشی را ارج مینهند.انگار تاریخ را فراموش کردند که نیاکانمان را درخون خود غلتاندند.پس کجاس حس ایرانی و ایران دوستی