افرا بهشتی 4709 روز پیش
بازدید 295 ۹ دیدگاه

فانوس ها خاموش اند

فانوس ها خاموش اند،
وتاریکی را گذاشته اند برای تصمیم های بزرگ،
می شود امشب برای همیشه رفت…
می مانی یا میروی؟

مرگ دیگر کابوس آدمیزاد نیست. تو می ترسی؟هیبت کهنه مرگ فروریخته.
یکی می گوید: عمو! پیش چشمت بمیرم مثل عسل می ماند.
حضرتش می گوید: مرگ مثل گردنبند در گردن زن های جوان زیباست.
تو هنوز مرددی؟دست و دلت می لرزد؟این کتاب خوب را ظهر عاشورا صفحه صفحه می کنند…
خوب نگاهش کن.حیف که هنوز مرددی. معصومی در بیابان تنهاست.ساعت را نگاه کن. شب های انتخاب کوتاهند.
وقت شک تا دم صبح است.حضرتش یار دودل نمی خواهد. فانوس ها هنوز خاموش اند.تصمیم ات را بگیر. می مانی یا می روی؟
معصومی در بیابان تنهاست. چه چیز را پنهان می کنیم؟حضرتش دست پیش بیاورد لحظه ای تار نمی ماند. فانوس ها را فوت کرده اند.
ولی ما مثل انار دانه های دلمان پیداست. می مانی یا می روی؟  معصومی در بیابان تنهاست.
فانوس ها خاموش اند.معصومی در بیابان تنهاست.
( یابن الحسن در کدامین صحرا سکنی گزیده ای و چشم انتظار سیصد و سیزده یار برای ظهور)
تاریکی را گذاشته اند برای تصمیم های بزرگ.
تو هنوز مرددی.
شب های انتخاب کوتاه اند…وقت شک تا دم صبح استحضرتش یار دودل نمی خواهد.

می مانی یا می روی؟؟

نظرات کاربران

با نظرات خود، ما را در ادامه مسیر راهنما باشید.

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  1. واقعا مطلب سنگین و در عین حال با مفهومی بسیار زیبا بود .ممنون افرای عزیز. :gol:

  2. زمستان گفت:

    وتاریکی را گذاشته اند برای تصمیم های بزرگ،
    می شود امشب برای همیشه رفت…
    می مانی یا میروی؟
    تصمیم گرفتن،قدرت انتخاب داشتن،اختیار داشتن، مسئولیت سنگینیه که بر دوش انسان گذاشته شده.گاهی زیر بار این مسئولیت بدجور میمانیم.خوش بحال کسانی که میتوانند انتخاب کنند.یعنی مرزهای حق و باطل،بد وخوب، اینقدر برایشان واضح و روشن هست که جایی برای افتادن موریانه ی شک و دو دلی به جانشان نمیگذارد.کسانی که وقتی هوا روشن میشود بدون ذره ای تردید تصمیمشان را گرفته اند.خوشا به حال کسانی که دلشان قرص است.
    خدا قوت هووووو

  3. مطلب بسیار جالب و بجا ئی بود .
    لازم امد که در همین زمینه از استیو جابزمخترع بزرگ قرن که چندی پیش بدرود حیات گفت را باز گو نمایم .
    در بستر بیماری ازاو پرسیدن شماکه همیشه به فکر تغیرزندگی بشری پ ایااز مرگ نمی هراسی ؟
    پاسخ داد مرگ هم یک تغیر از مرحله ای به مرحله دیگر است .
    مولی امیر المئومنین ع میفرماید .
    مرگ اگر مرد است گو نزد من آی تا در اغوشش بگیرم تنگ تنگ

  4. سلام افرا عزیز
    مطلبت در عین ثقیل بودن خیلی پرمعنا و زیبا بود :SS: :gol:

  5. پدر گفت:

    تاریکی را گذاشته اند برای تصمیم های بزرگ.
    تو هنوز مرددی.
    شب های انتخاب کوتاه اند…

    می مانی یا می روی؟؟
    عالی بود عالی :gol:

  6. سپیدار گفت:

    خیلی عالی بود افرای عزیز .واقعا از مطلبت لذت بردم. :SS: :SS:

  7. حضرتش یار دودل نمی خواهد…
    خیلی زیبا بود

    نمی دانم چرا در دوست داشتنم به ماندن شکی ندارم اما گاهی – فقط گاهی – پاهایم می روند ، و دلم هم …
    خدا کند آن گاهی ، همان زمان موعود نباشد ، و من همان فاعل معهود باشم که قرار است بمانم

    ما را ببر
    به همانجا که نیستیم …

    به قول مرتضی آوینی : داد از آن اختیار که تو را از حسین جدا کند ! این چه اختیاری است که برای روی آوردن بدان باید پشت به اراده حق نهاد ؟ ای دل! نیک بنگر تا قلاّده دنیا را برگردنشان ببینی و سررشته قلاّده را ، که در دست شیطان است . آنان می انگارند که این راه را به اختیار خویش می روند ، غافل که شیطان اصحاب دنیا را با همان غرایزی که در نفس خویش دارند می فریبد.

  8. افرا بهشتی گفت:

    با سپاس از نظرات صمیمانه همه عزیزان، من هم امیدوارم که به قول جناب زمستان جزء کسانی باشیم که “وقتی هوا روشن میشود بدون ذره ای تردید تصمیمشان را گرفته اند” ، آن دسته از کسانی که مرگ دیگر کابوسشان نیست و همین طور ان شاءالله جز آنان نباشیم که شیطان با قلّاده دنیا آنها را به سوی خویش میکشاند. :gol: :gol:

  9. شب های انتخاب کوتاه اند……
    واقعا کوتاهند . کوتاه تر از انچه فکرش را بکنید.
    همینطور است که ناگهان خیلی زود دیر میشود.
    ( البته شب های انتخاب کوتاهند پس من سعی میکنم توی روز انتخاب کنم. )