سبکبالان 4335 روز پیش
بازدید 131 ۱۳ دیدگاه

اصغر (۱)

مشهد – سال ۱۳۷۳

صبح یکی از روزهای آخرین ماه های زمستان است .همه چیر مثل روزهای دیگر . خورشید از همان طرفی طلوع میکند که روزهای دیگر.

ترکیبی از زندگی و عادات  روزمره با طعمی از انتظار در انتظار خانواده ۹ نفرۀ نجفی است.هر چند  انتظار برای هر یک از اعضای این خانواده مفهوم متفاوتی دارد اما بهر حال انتظار با این خانواده عجین شده است.

 یک دبستان انتظار می کشد پسر کوچک خانواده را.

 یک مدرسۀ راهنمایی انتظار میکشد دختر کوچک(پنجم) خانواده را .

دو دبیرستان در انتظار پسر بزرگ و دختر چهارم خانواده را .

یک دانشگاه در انتظار دختر سوم خانواده است.

به همین شکل دختر اول و دوم خانواده  طعمی از انتظار را تجربه میکنند . اما مادر انتظار افزونی دارد. انتظار همسری که قرار بود برای او همسری کند و برای فرزندانشان پدری. اما بجای این دو انتظار سختی بزرگ کردن ۷ بچه را تنهایی به دوش کشید .

این ها همه یک طرف بود  اما انتظار یکی از اعضاء امروز به کلی متفاوت از بقیه خانواده است . انتظار او هم رنگ و بویی دیگر دارد و هم به انتظار اکثر اعضای خانواده گره خورده است . یکی از تفاوت های انتظار او با بقیه این است که او می داند انتظارش نزدیک است  به سر می آید . فراق خانواده همین روزها به وصال می رسد  و بعد از ۱۰ سال دوری به آغوش خانواده باز میگردد. به اصغر خبر داده اند که  روز وصال نزدیک  است اما هنوز خانواده ازاین موضوع مطلع نیستند.

البته این انتظار به این جمع ۹ نفره ختم نمیشود و دایره آن گسترده تر است . پدر و سایر اعضای خانواده ، فامیل  و دوستان به نحوی با انتظار اصغر گره میخورند.

ادامه دارد……………

در قسمت بعد خواهید خواند : اینکه چطور خانواده شهید از خبر شهادت پس از ده سال مطلع میشوند.

 

توضیحات: مانده بودیم از کجا شروع کنیم . راه های پیش روبرای شروع اینطور بود :

الف-  زندگینامه شهید از ابتدای تولد تا شهادت

ب- شروع از تاریخ شهادت و حرکت به عقب

ج- شروع از تاریخ اطلاع خانواده

ما گزینه سوم را انتخاب کردیم و شیوه داستانی بهترین قالبی بود که آن را مناسب این بحث دانستیم و البته در این قالب سعی اصلی بر آن است که بر مبنای واقعیت پیش برود و در لابلای داستان از خاطرات رسیده استفاده خواهد شد. امیدواریم با همکاری دوستان نقاط ضعفمان به حداقل برسد.

یک ماه از آغاز پرونده شهید نجفی میگذرد و خیلی از افراد با فراخوان قبلی مکتوبات و عکس هایی در اختیارمان قرار دادند ولی هنوز در انتظار بسیاری از دیگر افراد هستیم.

برخود لازم دانستیم که از افراد زیر برای همکاری تشکر کنیم :

 همسر و برخی از اعضای خانواده شهید – برادر شهید – باجناق های شهید (برادران عبدالهی) – حامد نجفی – نوه دگه حجی مراد – اوحد اووووو

باز هم عاجزانه تقاضا داریم از آنانکه عکس یا خاطراتی از شهید داشته یا شنیده اند  آنها را در اختیار ما بگذارند تا در پایان مجموعه کاملی از یک شهید داشته باشیم.

قسمت اول کمی کوتاه بود تا این توضیحات در پایان آن اضافه گردد. از قسمت های بعدی مستند تر خواهیم بود.

نظرات کاربران

با نظرات خود، ما را در ادامه مسیر راهنما باشید.

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  1. خسته نباشید، به نظر کار پر و پیمانی شده است.
    دورادور شاهد بودم که تهیه و تنظیم این اطلاعات در اندازه های یک پایان نامه کار برده. :gol:

    منظور این بندها رو فهمیدم ولی به نظر گنگ میاد:
    ” یک دبستان انتظار می کشد پسر کوچک خانواده را.
    …”

    فکر کنم شیوه داستانی بهتر از شیوه زندگی نامه نویسی هست، انتخابتون خوب بوده.

    امیدوارم فرصت و زمینه های لازم برای انجام کارهای مشابه در مورد سایر شهدای رودمعجن نیز ایجاد بشه. و البته یک نکته رو هم باید در نظر گرفت که الگوهای انسانی روستا محدود به شهدا نمیشه. حتی در همین زمینه هم هدف غالب افرادی که عازم جبهه شده اند یکسان بوده و این گروه ۳۳ نفره مضاف بر نیت خالص اولیه افتخار شهادت نیز در کارنامه زندگی شان اضافه شده است. ارج نهادن به این نیت هاست که اهمیت داره. فکر کنم خوبه دامنه فعالیت گروه رو گسترده تر کنید چون صرفا شهادت نباید موجب تمایز افراد و پرداختن به فضیلتهایشان شود. در این بین گروهی اسارت کشیدند گروهی مجروح شدند گروهی نیز به سلامت گذشتند …

    منده نبشن هوووووو

    1. جناب مدیر زین پس از کلمه ( پ ا ی ا ن ن ا م ه ) اگر بصورت کامل بیان شود مشمول ممیزی خواهد شد . لطفا دقت فرمایید.
      غرض از بخش گنگ کورد نظر شما کمی بازی با لفظ انتظار و انتقال ان حتی به اشیا و غیر جانداران بود. و لاغیر .
      در خصوص بند آخر ، افراد فوق الذکر کاملا هدف هستند و هم در گروه شاخص و هم سبکبالان به سراغ آنها خواهیم رفت هستند و تذکرتان کاملا درست بود.

  2. پاییزان گفت:

    بسیار بسیار عالی گروه سبکبالان. چه کار پسندیده ای. چقدر دارین عالی و فعال کار میکنین. من خاطره اون روز رو که خبر شهادت شهید نجفی رو آوردن یادمه. فکر میکنم سوم دبستان بودم و بعد زمزمه های پنهانی که توی خونه بود یادمه اون وقتها همیشه وقتی خبر فوت کسی از نزدیکان بود این خبر به صورت زمزمه توی خونه بود نمیدونم واسه این که ما بچه ها نفهمیم یا علت دیگه ای داشت اما یادمه که بزرگترها رفتن رودمعجن و ما بخاطر مدرسه نرفتیم و… خداقوت گروه سبکبالان انشاا… خود شهیدان یاریتون میکنن تو انجام فعالیتهاتون. :gol: :gol: :gol: :gol:

  3. سپیدار گفت:

    خیلی عالی شروع کردید .
    من از نزدیک در جریان جمع آوری مطالب و مدارک بودم البته گوشه ای از این زحمات را دیدم واقعا کار سختیه .خسته نباشید.
    منم مثل پاییزان از این جریان خاطره زیاد دارم .یادمه این موضوع را به صورت انشا برای مدرسه نوشتم.
    ما هم جزو اون خانواده هایی بودیم که در حلقه انتظار قرار داشتیم .

  4. ناشناس گفت:

    باسلام وخسته نباشید به گروه فعال سبکبالان
    کار بسیار ارزشمندی رو شروع کردین وحتما خدای شهیدان کمکتون خواهد کرد که بااینهمه مشغله کاری به جمع آوری مطالب درموردشهدامی پردازید.
    انشاءا…اگه این روندرو برای همه شهداوایثارگران ادامه بدین خیلی خوبه واینکه مطالب رو درقالب داستان آوردین خیلی جالبتر شده.
    ازانتظارگفتین هرکدوم ازمااگه انتظار نکشیده باشیم مفهوم این جمله رو شاید زیاددرک نکنیم ……

  5. حضرات آیات پاییزان و سپیدار خواهشمندست در صورت داشتن خاطره ای در این خصوص انرا مکتوب در اختیار قرار دهید.
    جناب ناشناس بطور قطع و یقین در صورت حیات حتام این روند ادامه و در خصوص تمام شهدا انجام خواهد شد.

  6. افرا بهشتی گفت:

    ضمن عرض خسته نباشید به گروه سبکبالان، خیلی خوشحالم که از طریق این سایت پربار به تدریج با بزرگمردان و اهالی خوب رودمعجن آشنا میشم. در مورد یکی از شهدا من میتونم براتون اطلاعات جمع کنم چون یه جورایی باهاشون نسبت دارم، در صورت تمایل در خدمتم. :gol:

  7. سبکبالان گفت:

    افرا بهشتی :ضمن عرض خسته نباشید به گروه سبکبالان، خیلی خوشحالم که از طریق این سایت پربار به تدریج با بزرگمردان و اهالی خوب رودمعجن آشنا میشم. در مورد یکی از شهدا من میتونم براتون اطلاعات جمع کنم چون یه جورایی باهاشون نسبت دارم، در صورت تمایل در خدمتم.

    ممنون جناب افرا خوشحالیم از اینکه سبکبالان داره جای خودشو تو حیتا باز می کنه ما قبلا زیاد گفتیم که اگر اطلاعاتی راجع به شهدا دارید به ادرس ایمیل شهدا ارسال کنید الان که شماره پیامگیر هم هست چراغ سبز سبک بالان برای همه روشنه

  8. هدايت گفت:

    با سلام و آرزوی توفیق برای سبک بالان. :gol: برای بزرگ داشت اشخاص مهم ترین مسئله انتخاب نام زیبا برای آنان است که خود این نام بیان گر محتوا می باشد شهید نجفی را همه ی مردم با نام حاج علی اصغر نجفی میشناختند و می شناسند و انتخاب نام اصغر برای فردی که به فکر بزرگ داشت او هستیم هر نوع استدلالی هم که داشته باشیم ظلم و بی احترامی به آن شخصیتی است که همه به بزرگی و مقام والای شهید واقفیم با آرزوی توفیق در ادامه ی مسیر و کار زیبایی که شروع کرده اید :gol:

  9. ضمن تشکر از انتقاد حضرتعالی .
    ۱ – هر قسمت از این مجموعه دارای یک نام است که با توجه به فضای ان بخش انتخاب میشود .
    ۲- به عقیده بنده مهترین مسئله برای بیان ویژگی های شهید انتخاب نام نیست ( هرچند دارای اهمیت است ) و متاسفانه یکی از مشکلات اصلی ما در انجام کار فرهنگی اهمیت به ظاهر کار و دور شدن از باطن و مفاهیم اصلی است.
    ۳- انتخاب این نام با دقت فراوانی صورت گرفته است . حتی بنا به گفته برخی افراد از جمله یکی از فرزندان شهید کاربرد این نام بیش از سایر نام هادر زمان حیات بر وی بوده است .
    ۴- انتقادتان در کل در چارچوب و محترمانه بود غیر از ان بخشی که انتخاب این اسم را ظلم و بی احترامی به شهید دانستید . اگر تلاش نگارنده جهت گردآوری این مطلب را در راستای ظلم و بی احترامی به شهید می دانید هیچ پاسخی در این خصوص وجود ندارد. به نظر بنده نظر حضرتعالی را بیشتر میتوان مصداق ظلم و بی احترامی دانست ، آن هم بی احترامی به نام مبارک اصغر .
    ۵- در آینده ما را از انتقادهایتان محروم نکنید .

  10. زمستان گفت:

    من در مورد این مطالب نظری نمیخواستم بدم ولی اینجا مجبورم دفاع کنم از نام مطلب.پدر سال ۶۰ به مکه مشرف شدند وسال ۶۳ هم شهید شدند.یعنی عمر حاجی بودن ایشون ۳ سال بود.همونجور هم که میدونید توی ده همه ی علی اکبر ها اکبر هستند وعلی اصغر ها اصغر بنابر این پدر تقریبا در ۳۷ سال از عمرش اسمش اصغر بوده وهنوز هم قدیمیها با اسم”اصغر حج حسن”از ایشون نام میبرند و من هم گاهی در ده که با کسی احوالپرسی میکنم و به جا نمی اورد،بعد از معرفی میگوید”هه تو بچه ی اصغر حج حسنی؟”. به نظر من اصغر ساده ترین ،صمیمانه ترین و بهترین اسمی بود که میتوانست انتخاب بشه.
    اصغر نشانه ی کوچک بودن نیست همانجور که اکبر نشانه ی بزرگ بودن نیست.این ادمها هستند که باعث بزرگی اسمها میشوند و نه اسمها باعث بزرگی ادمها….

  11. آشنا گفت:

    باتشکر ویژه ازگروه سبکبالان
    لازم دونستم مطلبی که یکی ازدوستان تعریف میکرد راجع به این شهید بزرگوار اینجاعنوان کنم این دوست عزیز تعریف میکرد” شهید نجفی گویا آسیابی که برای اهالی رودمعجن گندماشونو آرد میکردند بعضی اوقات خودش اونجا مشغول کاربوده “واین دوست ماهم که نزدیک ظهر ازمدرسه تعطیل میشده بعلت اینکه علاقه وافری به اینجور کارهاداشته برای مدتی شهیدعزیز ازایشون میخواد چون آسیاب روشنه مواظب باشه تا برن ونماز اول وقت رو تومسجد بخونن و دوستم میگفت تازه بعد ازشهادت این شهید به این مسئله پی بردم که چقدر به نمازاول وقت اهمیت میداده چون روزهایی که من نمیتونستم اون چند دقیقه را بایستم یا ازبچه های خودشون ویا کسی دیگه اونجامراقب بود تانماز اول وقتش ازبین نره وحتی روزی که گویا برای تعمیر آسیاب کسی از تربت آمده بوده و موقع ظهر کار رو به اتمام بوده شهید نجفی به تعمیرکارمیگه فعلا بریم مسجد نماز بخونیم وتعمیرکارمیگه نیم ساعت بیشترکارنداره ولی شهیدحتی ۵دقیقه تاخیر برای نماز رو جایز نمیدونه ومیگه من میرم شما هم صلاح با خودتونه وطرف مقابل رو مجبور نمیکنه.

  12. هدايت گفت:

    بات سلام به ارائه کنندگان طریق هدایت وشهادت .دوستان عزیز من قصد بی احترامی به تلاش سبز شمانداشتم فقط تصورمن این بودکه اگرازاسم کامل شهیداستفاده میشد وصف بهتری می بود.اگرموجب ناراحتی شدم مراببخشید.درادامه دادن راه محکم وموفق واستوار باشید. :gol: