سارا عبداللهی 4734 روز پیش
بازدید 113 ۱۴ دیدگاه

خلقت انسان

سالها پیش از این

زیر یک سنگ گوشه ای از زمین

من فقط یک کمی خاک بودم همین

یک کمی خاک که دعایش

پر زدن آن سوی پرده آسمان بود

آرزویش همیشه

دیدن آخرین قله کهکشان بود

خاک هر شب دعا کرد

از ته دل خدا را صدا کرد

یک شب آخر دهایش اثر کرد

یک فرشته تمام زمین را خبر کرد

و خدا تکه ای خاک برداشت

آسمان را در آن کاشت

خاک را

توی دست خود ورز داد

روح خود را به او قرض داد

خاک توی دست خدا نور شد

پر گرفت از زمین دور شد

راستی

من همان خاک خوشبخت

من همان نور هستم

پس چرا گاهی اوقات

این همه از خدا دور هستم؟!

نظرات کاربران

با نظرات خود، ما را در ادامه مسیر راهنما باشید.

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  1. سلام به سپیدار عزیزم
    این مطلب رو قبلا هم خونده بودم ولی گفتنش از طرف شما لطف دیگه ای داره :VV: :gol:

  2. خنجلوکی تا خنجولکی ببیند خوشش آید.
    خبرهای موثق از متلاشی شدن گروه خنجلوک داشتیم اما چغوک زرد تو زرد از آب در اومد.
    مطلبتان خنجلوکی از ما گرفت و موثر افتاد .
    خدا قوت هووووووووووووووووو

  3. پاییزان گفت:

    مطلب زیبا و خنجلوکی بود مخصوصا امروز که عرفه هم بود از عصری دارم خنجلوک گرفته میشم. چه خنجلوک خنجلوکی راه افتاد . جناب منصف نظرتان بامزه بود. خدا قوت سپیدار عزیز :gol: :gol:

  4. زمستان گفت:

    حضرت اجل افخم اکرم جناب سپیدار الدوله:
    پس از سلامات خاصه عارضم که خنجلوکتان به سمع و نظر مبارکمان رسید.میرزا محمود خان منشی الممالک ان را قرائت کردند.هم خودمان بسیار گریستیم و هم امر فرمودیم که خاصان دیوان و درگاه همه گریه وناله و ندبه سر دهند.چنان صدای شیونی در محضر مبارکمان به راه افتاد که گویی خود وجود مبارک همایونیمان به دیار باقی شتافته ایم و دوستدارانمان بر سر و سینه میزنند موی میکنندو روی میخراشند.حتی همین میرزا نخراشیده خان جلاد الحضره که مثل اب خوردن ادم گردن میزنداز فرط گریه غش کردو کف بر دهان اورد چنانکه طبیب الحکما به زور کاه گل و سرکه و سکنجبین توانست حالش را جا بیاورد.خلاصه خدمتتان عرض شود که حالی رفت در اینجا که وصفش از قلم ناتوان من بیرون است.باقی بقای شما……
    مطلب عالی بود.خنجلوکی گرفت بسیار موثر.خدا قوت هووووووووو

  5. خدا انسان را خلق کرد و از روح خودش در او دمید پس انسان ذره ای از خداست
    (نفخت فیه من روحی:از روح خودم در او دمیدم)، همون بخش خدایی وجود ماست که باعث میشه با شنیدن این طور مطالب یادمون بیاد که کی هستیم و چرا هستیم. خیلی ممنون از مطلب زیبا و به قول دوستان بس خنجلوکیتون :Y: :gol:

  6. بی خیال گفت:

    خلقت انسان چه ربطی به خنجلوک داره
    ما که حلیمه نرفت :OO:

  7. جناب بی خیال . نویسنده این مطلب یکی از اعضای گروه دو نفر خودجوش (خنجلوک ) هستند که علت نامگذاری به این نام این است که مطالبشان کلا بر این پایه استوار است که تلنرگی به انسان میزند و گویا خنجلوکی از انسان گرفته میشود.

  8. نگاه عارفانه ای بود به خلقت انسان.

    خاک را
    توی دست خود ورز داد
    روح خود را به او قرض داد
    خاک توی دست خدا نور شد
    پر گرفت از زمین دور شد

    مدت ها بود خبری از مطالب شما نبود، بازگشت دوباره تان را با این مطلب زیبا “خاش امین هوووووووو” میگوییم.

    مراقب این امانت الاهی باشیم در وجودمان.

  9. سلام سپیدار عزیز واقعا مطلب خوب و به جایی من که خیلی خوشم اومد وبه قول دوستان تلنگری بود به من که این روزا کمتر حواسم به این چیزا بود مرسی لطف بزرگی کردی.شعر شمام آقای امیدوار قشنگ بود. :gol: :gol: :gol:

  10. درخت گردو گفت:

    سلام بر سپیدار چه شعر قشنگی رو انتخاب کردی و گذاشتی .کاش می شد هر روز یک بار یکی به ادم بگه که تواین طور به وجود اومدی پس …

  11. اوحده اوو گفت:

    یره زمستان باز زدی تو جاده خاکی فکر کردی اینجه دفتر مشقه یک نظر مخی بدی یک ساعت تف مدی . :GG: خب بگذریم یک صحبت ریزی بود با زمستان یکم دلم پر بود گفتم سر اون خالی کنم :YY: من فقط مطالب رو میخونم و مثل بروبچ نمیتونم روغن داغش رو زیاد کنم خسته نباشی :SS:

  12. سپیدار عزیزشعر بسیار عرفانی بود مرا یاد این بیت انداخت دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند گل ادم به سرشتند به پیمانه زدند دست مریزاد

  13. نسیم گفت:

    سلام بر سپیدار نوشته تان بسیار با مسمی وپر محتوی بود خدا قوت منتظر نوشته های بعدیتان هستم

  14. سپیدار گفت:

    از همه دوستانی که نظر دادند ممنونم.به خاطر اشکالی که در کامپیوترم بود نتونستم نظرات را پاسخ بدم و از این بابت عذر خواهی میکنم.