قرآن دوره
با سلام خدمت کلیه دوستان و هم ولایتی ها قبل از هر چیز التماس دعای مخصوص در این شب های قدر و اما بعد…
یکی از اساتید ما می فرمودند هر انسانی دارای یک شب قدر است. شب قدر برای هریک از ما شبی است که مهم ترین حادثه ی زندگی در آن برایمان ثبت و مقدر می شود. حال بیاییم با خود بیندیشیم که شب قدر ما در سال های پیش اتفاق افتاده یا هنوز این چنین تقدیر مهمی در زندگی ما پیش نیامده. معمولا اتفاقات و حوادث زندگی ما قبولی در کنکور،ازدواج،رسیدن به پست و مقام و یا خیلی چیزهای مهم. پس قدر این شب ها را بدانیم. اما چرا موضوع قرآن دوره انتخاب شده… به این دلیل که قبلا قرآن دوره مسجد امام خیلی شلوغ می شد و سندش یادگاری هایی است که بچه های قدیم روی رحل ها نوشته اند.
علیک سلام.
به به جناب جواد خان قدم رنجه فرمودید بالاخره تشریف آوردید حیتا را به قدوم خودتان مزین کردید خبر می دادید مدیر را پیش پایتان قربانی میکردیم(با عرض پوزش از مدیر)!!!
اما در مورد مطلب هرچی فکر کردم واقعا نفهمیدم منظورت از نوشتنش چی بود بالا خره میخاستی از شب قدر بگی یا از شلوغی قرآن دوره بابا حداقل یه عکس از رحلا میذاشتی.
ولی همین که اومدی خوش اومدی انشاالله که حضورت مستمر باشه
سلام بر جواد تقوی
خاش امین هوووووووووو (خیلی وقت بود استفاده نکرده بودیم)
همین قربانی نشده بودیم تو حیتا که اونم شدیم.
اولین مطلبت مصادف با شبهای قدره امیدواریم مطالب بیشتری برامون بنویسی، حیتا برای رشد و بارور شدن به حضور نسل تحصیل کرده رودمعجن نیاز داره.
و اما در مورد مطلب، این مطلب به چهار بخش مجزا تقسیم میشه
بخش اول: سلام و التماس دعا
بخش دوم : خاطره استاد و بیان فضایل شبهای قدر
بخش سوم ازدواج و اینا! :Y:
و بخش آخر : قرآن دوره و شلوغی مسجد امام
احساس میکنم یه بخش ۳و نیمی این وسط جا افتاده، که ارتباط بخش سه و چهار باشه.تازه اگه بخش ۲و نیم رو نادیده بگیریم :YY:
خوب بود یه کم بیشتر راجع به شبهای قدر در مسجد امام مینوشتی حتما جالب بوده. :gol:
التماس دعا داریم امشب
وای بچه ی علی تقوی خاش امی هوووووووووووووووووووووو(از کی بو یک هوو کلوی نکشیه بیم)
چه عجب بلاخره مشغله ی کار و زندگی گذاشت تو یه سری به فقیر فقرا بزنی.خبر میدایی مدیرر در جلو پات سر مبوریم خیکی هم پوستش میکردم تا بری مشک خوب بشه!!!!کیف مته د پوست مدیر ماست مشکی باخری :U: :U: :U: (اصلا هم از مدیر پوزش نمیخواهم پس باخره!!!)و اما عزیزان و دوستان مطلب رو کلا بی خیال شید و نظر مدیر ور بخونید.نگاه کنید،نه توروخدا قشنگ نگاه کنید،تور بخدا قشنگ خینگ کنِن،در اون قسمت که مدیر نوشته:«بخش سوم ازدواج و اینا» وبعد یک لبخند ملیح گذاشته.پشت این لبخند ملیح دنیایی حرف نهفته است.دستها رو بیارین بالا،بالاتر،همه همه،خدایا به حق این شبهای عزیز گره از کار فروبسته ی مدیر بگشا…همه بگین امین،بلندتر امینت رو بگو،میخوام چنان امین بگی که مدیر به ته ماه رمضون نرسیده حاجت روا بشه….
وای خدا قووت بچه ی علی تقوی هووووو
با عرض خاش امین هوووووووو به جواد عزیز
آمیننننننننننننننننننن برای مدیر!!
سلام وخسته نباشید من هم به نوبه خودم میگم وای خاش امین هووووووووو جناب زمستان کمی از این امین ها را باید برای شما هم بگیم تا انشاالله تلسم شما هم باز شود امین :YY:
الاهم رویتر نبینم زمیستو!
در پشت اون لبخند ملیح یک پوزخند متفکرانه وجود داره، نه چیز دیگه ای! :soot:
این ناشناس هم خوب ورگوفته، تو خادت آمین بلنده مه یی.
باخوشامدگویی به جناب تقوی :Y:
واما این چه مطلبی بود هنوز میخواستم ادامه اشو ورجیکم د اوحد که دیدم مطلب تمومه مرد مومن مطلب میذاری زیاد بذار تابفهمیم چی به چیه حالا اشکال نداره نمیشه زیاد ایراد گرفت تو هم فامیل زمستونی که داستاناشو نصفه ونیمه رها میکنه عادت کردیم به اینجورچیزها :MM:
واما دعا
خدایا گره ازکار وبخت این جوونای دم بخت حیتا ازمدیر گرفته تا بقیه نویسنده ها وخواننده ها وزکات دهندها و زکات نداده ها بازکن تا ازدست اینا راحت بشیم خسته شدیم خدایا ازدست اینا تو خودت فرجی کن بختشون بازبشه اینا فک میکنن اگه بختشون باز بشه همه مشکلات حله درصورتیکه تازه شروع گرفتاری و ………….خدایابحق این ماه عزیز حاجت رواشون کن :VV:
وای برن کنار کی جواد امییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
از ای ورا ، معلوم هس دکوجییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
شیرینیاروم کی ایکه موخوری :R: :R: :R: :R: :R: :R:
منت گذاشتی ف بچه محلام ، بچه محلای قدیم
جواد عجله داشته نتونسته لپ مطلب رو بگه
گویا امسال از مراسم قدر استقبال نشده و جوانا هم از مسجد بدور شدن و جواد گلایه داره
به به جواد آقا . سلام علیکم . وای خاش امیی هوووووووووووووووووووووووووو
آخش به قول زمیستو چنده حال دا. از کی بو چنی هوو نکشیه بیم :R: :R:
مو هم با بقیه بچا موافقم . مرد مومن ای چی مطلبیه بگذیشتیی. بعد یکسال کی ایسمت د او گوشه ثبت رفته بو و خاک مخار و هر روز ما چشمم و راه بو کی بیایی و یک مطلب قشنگه از خادت در کنی . حالا امیی و چنی مطلبه . :MM: :MM: مو هم میثل بقیه نفهمیم منظورت چیشیه . اما یک حرفت خیله جای تامل دره . او حرف استادت کی گفته :شب قدر برای هریک از ما شبی است که مهم ترین حادثه ی زندگی در آن برایمان ثبت و مقدر می شود.” پس با این حساب شب قدر خیلیها گذشته و معلوم رفته . مثلا خادت شب قدرت رد رفته و تموم شده چون همه اونهایی رو که گفتی (ازدواج و تحصیلات و شغل و .. ) رو بدست آوردی . همینطور شب قدر ما و خیلی های دیگه گذشته و همه چیز معلوم شده پس با این حساب دیگه نیازی نیست بریم شب قدر و احیاداری و از این حرفها !!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بنده کمی در این مطلب و نظراتش دچار هپکات شدیده شدم.لطفا راهنمایی بفرمایید.
:OO: :OO: :OO: :OO: :OO: :OO: :OO: :OO: