آداب ورسوم ازدواج در رودمعجن
سلام بر حیتا نشینان با توجه به نزدیکی نوروز و گرم شدن بازار ازدواج تصمیم گرفتم آداب ورسوم ازدواج در روستایمان را برایتان بنویسم باشد که شما هم به خودتان تکانی بدهید وما در عید شیرینی نوش جان نمائیم
مراسم خواستگارى و ازدواج
۱ – شیوه همسریابى: البته اگر چه در گذشته همسریابى بیشتر بعهده خانوادهها بود یعنى بیشترین نقش را در تعیین عروس آینده و همسر فرزند خود بعنوان یک عضو خانواده با توجّه به نوع خانوادهاى که در روستا وجودداشت یعنى خانواده گسترده پدر و مادرها و فامیل نزدیک مانند مادر بزرگ و پدر بزرگ و عموها و عمهها و خالهها و دائیها داشتند و کمتر پسر یا دختر در سرنوشت خود دخالتى داشتند ولى با توجه به تغییر و تحولاتى که در روستاها تحت تأثیر شهرها و ارتباط روستائیان با شهر و رشد وسایل حمل و نقل و ارتباط جمعى و بدنبال آن آگاهى مردم هر چند در افراد سالمند هنوز همان تعصبات سنتى باقى است ولى در حال حاضر اغلب پسرها و دخترها خود تصمیم مىگیرند که با چه کسى ازدواج کنند و همسر ایدهآل خود را خود انتخاب مىکنند اگر چه رضایت پدر و مادر را در درجه بعد قرار مىدهند یعنى سعى مىکنند رضایت آنها را جلب کنند. لذا بعد از اینکه پسر دختر مورد نظر خود را براى همسرى برمىگزیند از طریق فامیل پدر و مادر را درجریان مىگذارد و علاوه بعلت کوچک بودن محیط و ارتباط نزدیک مردم روستا خیلى سریع یعنى مواردى در بین مردم پخش و قبل از اینکه ازدواج صورت گیرد مردم پدر، مادر، پسر و دختر را که مىبینند به آنها تبریک مىگویند و مىگویند شنیدم پسر شما دختر فلانى را مىخواهد که گاهى این ضرب المثل معروف را مطرح مىکنند. دِخَنَىِ عروس عروسى دِخَنَىَ داماىْ خَبَرِنِىَ خلاصه وقتى که پدر و مادر متوجّه شدند حالا چه از طریق خود فرد یا فامیل که پسرشان دختر کسى را مىخواهد خانواده پسر به شور مىنشیند و در صورت به تفاهم رسیدن در مورد ازدواج پسرشان تصمیم مىگیرند. البته باید متذکر شویم که گاهى دختر و پسر به خانوادهها فشار مىآورند تا به این ازدواج تن در دهند و گاهى کار به جاهاى باریکى مىکشد که خانوادهها مجبور مىشوند علىرغم میل باطنى به خاطر بعضى مسائل از جمله تفاوت پایگاههاى اجتماعى یا مناسب نبودن پسر یا دختر اجباراً قبول مىکنند و گاهى هم بعضى از خانوادهها چه دختر و چه پسر آنها را بخودشان وامىگذارند
مراسم خواستگارى:
بعد از توافق خانواده پسر در مورد انتخاب فرزندشان همسر آیندهاش را و اینکه فهمید که دختر و پسر همدیگر را دوست دارند از طرف خانواده پسر فردى بعنوان نماینده به خانواده دختر فرستاده مىشود و ضمن مقدماتى که فرد خبره مىچیند براى اینکه کارى دارد یا چیزى مىخواهد بگونهاى مطلب را در میان مىگذارد مثلاً مىگوید شنیدم پسر فامیل ما دختر شما را مىخواهد درست است خانواده دختر اگر مایل باشند مىگویند آنها دنبال ما نمىآیند و الاَّ ما افتخار مىکنیم و گاهى هم خود خانواده دختر این پیشنهاد را به خانواده پسرى که احساس مىکنند دخترشان را مىخواهد مىکنند. این عمل را در روستا کدخدا کارى مىگویند یعنى همان خواستگارى که در شهرها مرسوم است. بعد از اینکه خانواده دختر ابراز تمایل کردند با توجّهى که صورت مىگیرد وقتى را براى خواستگارى رسمى در میان مىگذارند چرا که گاهى مرد خانه نیست زن تمایل دارد ولى مىگوید با مرد خانه (شوهرش) در میان بگذارم و هم با دختر و علاوه فامیل وابسته خبرش را به شمار مىدهم.
خواستگارى رسمى:
بعد از اینکه خانواده دختر اعلام آمادگى کردند فرد رابط وقتى را براى ملاقات دو خانواده و مذاکره از خانواده دختر مىگیرد و در زمان معین که معمولاً شبها این کار صورت مىگیرد عدهاى از خانواده پسر البته مردان خانواده آنهم از بزرگان به خانه دختر مىروند و علىرغم هماهنگى قبلى و گاهى هم سرزده بعد از رفتن و نشستن ابتدا به صحبت در مورد مسائل اجتماعى مىپردازند و سپس بزرگتر خانواده جریان ازدواج را مطرح و همان شب برنامه ازدواج را فراهم و سپس روز بعد صورت قبالهاى را در حضور چند نفر از بزرگان ده تحت عنوان مهریه که در برگیرنده زمین و گوسفند و بز و خانه و باغ و در گذشته گاو و الاغ بود تهیه و حاضرین امضاء مىکنند. بعد خانواده داماد از فامیل یعنى زنان فامیل جهت بردن نشانى دعوت و زنان فامیل هم هر کدام هدیهاى را تحت عنوان خمچه که حاوى برنج یا قند و چایى یا چیز دیگرى است آماده و به خانواده داماد مىآورند سپس خمچه را بصورت دسته جمعى با آنچه خانواده داماد در نظر گرفته از جمله یک روسرى به خانه عروس مىبرند در آنجا به خوردن چاى و شیرینى و رقص و پایکوبى مىپردازند و علاوه مردان هم مقدمات صیغه عقد را فراهم مىکنند که ابتدا توسط روحانى محل صیغه محرمانه خوانده مىشود و روز بعد براى آزمایشات و محضرى کردن عروس و داماد را پدرانشان به شهر مىبرند و مراسم عقد و محضرى تمام مىشود در ضمن، همزمان با محضرى کردن وسایلى را که مرسوم است از جمله حلقه نامزدى و دیگر وسایل مانند جعبه توالت عروس و لباس و ساعت براى داماد مىخرند و بعد از محضرى کردن و گرفتن جواب آزمایشات به روستا برمىگردند.
ولى آنچه که مرسوم است و ریشه در گذشته دارد و ممکن است در دیگر مناطق نباشد و جامعه فعلى هم این را قبول نکند این است که بمحض خواندن صیغه عقد محرمانه پسر مىتواند به خانه دختر (نامزدش) رفته و با وى بخوابد حتى اگر آزمایشات و محضرى انجام نگیرد و به بعد موکول شود. و این قانون از گذشته بوده و در حال حاضر هم مرسوم است و رسم است که هر شب باید داماد به نامزد بازى برود.
رسومات بعد از عقد: ادامه دارد ….
پندری بیید خادوم بنوسوم خادمم نظر بدوم ادامه مطلبش جالبتره مربوط ب مراسم عروسی داماد سلامی وتخت کوی کنی میباشد که البته متاسفانه همه این آداب ورسوم درحال فراموشی است ولی آقایون معذبی کی نمدنستن بیید چیگر کنن دست بکار رون
بعضی قسمتاش رو واقعا قبول دارم ، و به چشم خودم دیدم که حتی قبل از اینکه خانواده های دوطرف باخبر باشن که پسر و دخترشون بله(!) همه ده خبر درن ، معمولا منشعش هم از جلسات بحث و گفتگوی زنانه ( نه چیز دگرِ!) هست که اینقدر حدسشون قویه که با احتمال ۹۹ درصد زوجهای آیندرو درست پیش بینی میکنن و بعد از اینکه خانواده های دوطرف از این شایعه با خبر میشن در دوراهی تایید و تکذیب گیر میکنن ، و بعد که کمی فکر میکنن میبینن چرا تا حالا فلانی به ذهن خودمون نرسیده بود و … بادا بادا مبارک بادا… :SS: :OG: :gol:
الحق که خوراکت این مطالب مراسم رودمعجنه ، یادم نمیره اون مطلب دعای جو رو که جقدر کامل و دقیق نوشته بودی ، این مطلبت هم تا جایی که ما تجربه داریم :VV: دقیقا مو به مو در اکثر عروسی های داخل روستا اجرا میشه.
آقایان مجردها بشتابن :soot:
جناب دیشدوو . با سلام ضمن تشکر و تقدیر از همت و تلاشتان جهت معرفی روستا و آداب و رسوم آن و تشکر ویژه از اینکه آغاز کننده نگارش این رسم زیبا هستید که جای خالی آن احساس می شد ، لازم دانستم جسارتاً چند انتقاد کوچک بر مطلبتان وارد آورم.
۱- در قسمت اول نوشته و در کل، هدف شما بیان آداب فعلی ازدواج در رودمعجن است ، در حالیکه در بعضی قسمتها شما از آداب قدیمی سخن گفته اید . مثل قسمت تعیین مهریه که آنرا شامل زمین و گوسفند و بز و… اعلام نمودید ، این در حالی است که در حال حاضر در اکثر و به جرات می توان گفت در تمام ازدواجهای صورت گرفته در روستا نوع مهریه همانند شهرها فقط سکه بهار آزادی تعیین می شود و این موارد زمین و .. ممکن است علاوه بر آن اضافه شود.
۲- در قسمت مراسم خواستگاری اشاره کردین که “خانواده دختر اگر مایل باشند مىگویند آنها دنبال ما نمىآیند و الاَّ ما افتخار مىکنیم” من فکر می کنم که اینگونه مکالمه ای به هیچ وجه در ازدواجها بیان نمی شود . مگردر صورتیکه آنچنان خانواده دختر در سطح پایین و خانواده پسر در سطح بالا باشند و فاصله طبقاتی زیادی داشته باشند که چنین جمله ای بیان شود و الا شأن دختر و خانواده اش و جایگاه یک زن در قضیه ازدواج اجازه بروز چنین حقارتی را نمی دهد . و من فکر می کنم در صورتی هم که خانواده دختر تمایل به این ازدواج داشته باشند، به رابط مذکور می گویند ” ولا نمدنم ، چیشه ورگویم ،مو خا حرفه ندرم ، بیید باباش . بشه باباش بیایه خدش ورگویم ،خدی خاد دخترم هم ورگویم ببینم اینشاا.. چیگر مره
نظرات دیگه ای هم دارم ولی چون وقت ندارم و از طرفی خیلی طولانی شد فعلا بس است
با عرض تشکر از دیدگاهتان این مطلب رو بنده زمانی جمع آوری کردم که بیست سال بیشتر نداشتم قبول دارم شاید امروز خیلی فرق کرده باشد ولی من این مطالبم را درسال ۱۳۷۳ جمع نموده وحالا منتشر می نمایم شما به بزرگواری خودتان ببخشید ولی بیشتر هدفم این بود که سنتهای قدیمی رو بیان کنم به گمانم ۹۰ درصد افراد بالای ۵۰ سال موافق باشند وآنها را تائید کنند
به نظر میرسه در جمع حیتاییان افراد مجرد خیلی زیاده ولازم میاد که یک روز از هفته رادر حیتا به نام روز خواستگار برون و زیر کتل روون اعلام کنیم تا شاید بند از گره معذبها وا شود :gol: :ZZ:
سلام بر دیشدووووی عزیز. جالب بود. خیلی قسمت هاش با شهر اشتراک داشت.
به قول برو بچ ۲ سه تا صحنه هم داشت که فیلم رو جذاب میکرد و آدم سعی میکرد هی بزنه اول و آخر فیلم و بخونه.
در خصوص مقایسه خواستگاری به شیوه قدیم و جدی باید عرض کنم از نظر من هر کدومش معایب و محاسن داره. امابنده با خواستگاری به شیوه جدید و البته با اصلاحاتی موافقم. چون اینجوری عواقب کار هر کس بخودش برمیگرده و خودش برای خودش تصمیم گیری میکنه. البته منظور از اصلاح هم اینه که خواستگاری باید ۲ طرفه باشه. هم از طرف دختر و هم از طرف پسر.
بگذریم اینجا جای این بحث نیست.
در مجموع خوب بود. اگه در میانش چند تا دیالوگ رودمعجنی در مورد ازدواج (مثل اون ضرب المثل بیاری خیلی جالب میشه)
خسته نباشی.
با سلام و درود خدمت جناب دیشدوو و با تشکر از مطلب جدیدت.
یه سوال توی ذهن من اومد . میخواستم بدونم توی رودمعجن اگه یه دختر و پسر همدیگرو بپسندن ولی خانوادشون مخالف باشن قضیه چطور میشه ؟ مث شهر حرف بچه ها به کرسی میشینه!! یا نه؟
در ضمن با بخش دوم نظر رگزار موافقم . ضرب المثل های ازدواج هم میچسبه بزنی تنگش . مثلا من شنیدم میگن ” نفر اول :فلانی دخترشر به فلانی مده؟ نفر دوم : هه چو بندن ؟ د سینیش منن ”
گرد آوری این ضرب المثلا هم باحال میشه
در ضمن چشمای مدیر چه برقی میزنهههههه
اقا دو تا تیکه اش از همه جالبتره یکیش که مدیر گفت و اونم اینکه اصلا قبل از اینکه عروس داماد خبر داشته باشن کل ده خبر دارن اما دومیش اوت تیکیه خواستگاری رفتن و صحبت کردن در باره ی مسائل اجتماعیه ونه ازدواج.من خودم چند سال پیش خیلی اتفاقی و بر حسب تصادف توی یک مراسم خواستگاری(که چندان ربطی هم به من نداشت یعنی نه عروس و نه داماد از نزدیکان درجه یکم نبودن که محق شرکت در جلسه باشم))شرکت کردم.بنده ی خدای پدر خواستگار(داماد بعد از اون شب)امد که مثلا اول درباره ی مسائل اجتماعی صحبت کنه وکم کم داستان رو بکشه به ازدواج یهو برداشت و درباره ی “چرونده”شدن “مولکاش” توی”دربی”صحبت کرد که دیروز گله بچروندش بود.کم کم کاشف به عمل اومد که گماری دیروز گله بابای خواستگار شونده(عروس بعد ازاونشب)بوده که مولکای بابای داماد رو بچرونده.اقا نزدیک بود مراسم خواستگاری به مراسم دعوا تبدیل بشه که به خیر گذشت.توصیه من این است که به باباهای محترم بفرمائید در مراسم خواستگاری درباره ی مسائل حساس اجتماعی صحبت نکنند ویا از قبل بپرسند که چه کسی “گماری” بوده.
با تشکر از مطلب خوبت دیشدوو جان
سلام به جناب دیشدوو. مطلب خیلی جالب و شاد و با حال بود مخصوصا برای جوونای مجرد که اکثرشون هم نظر دادن. ضرب المثل مینج خیلی بانمک بود کلی خندیدم :ZZ: من هم یک حرفی رو که این موقعها گفته میشه البته معمولا از طرف خونواده داماد و اونم وقتی که رضایت ندارن رو میگم. “هه انه اونا کین؟ انه مارچی به اولدیه …” یا “دختر اولدیه …ر چی به ما؟” در ضمن جناب مینج کاش یکی پیشت بود و از برق چشای خودت میگفت :VV:
منتظر قسمت بعدی که احتمالا جالبتره هستیم.
:VO: :Y: :TT: :VV: :YY: :OG: :OP: :S: :BB: :N: :W: :R: :U: :O: :X: :OL: :H: :gol:
شما باید سلام قدیم وسپهری جدید باشد شاید هم پائیزان ولی منظورتان را ازثبت این نظر نفهمیدم آخر مدتهای زیادی است که خط اختراع شده ودیگر در مکاتبات از نقاشی استفاده نمیکنند
سلام من میدونم خط خیلی وقته اختراع شده این شکلکها رو گذاشتم تا خالی از عریضه نباشه مطلبتون قشنگ بود ولی قبول دارین بسیاری از سنتهای قدیمی از بین رفته در ضمن ضر بلمثل اقای مینج خیلی باحال بود من تا به حال نشنیده بودم
:GG: :OO: :VO: :OG: :OP: :VV: :TT: :H: :gol: :soot: :MM: