محمد نیکوعقیده 3991 روز پیش
بازدید 140 ۱۰ دیدگاه

نغمه…….

شب رمیده از نیمه ی تاریکی خویش

رهگذر لحظه هایش…….

به رنگ تشویش

عابر کوچه ی شب افکارش پریشان

پراکنده چو رمه های مرد چوپان

رها در دامن دشت

رها در دامن کوه

لبه ی سرسبزی هر مزرعه

میرود کوچه به کوچه

کوی به کوی

در پی نور…….

دنبال برکه ای که ماه زاده در ان

یا دشتی که هلال ماه تمام افتاده بر ان

قطعا”هست در ابادی ما

شبی برنگ این شبها

پاشیده مهتاب….

نور در تن پنجره ها

پیدا صداقت هنوز

در سایه روشن کوچه ها

بزودی می دمد صبح از سینه ی کوه مشرق

خواهد سرود کبک دری

نغمه ی سرمستی

از پس بوته ی زرشک وحشی

از حاشیه ی گندمزار

حریم شیدایی خوشه هایی که به صبح نزدیکند

انعکاس نغمه ای قریب

با اذان قریه هم ترکیب

ظهر هنگام……

ان دم که اهل ابادی در خشوعند

وقتی در قنوتشان میگرید خدا

می ایستد زمان……. .

نظرات کاربران

با نظرات خود، ما را در ادامه مسیر راهنما باشید.

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  1. بنام خدا / درود بر نیکوعقیده عزیز.
    امیدوارم محمد جان همولایتی گلم چون کبک دری همیشه سر مست و شاداب نغمه بخوانی و ما را به فیض برسانی و احساس لطیفت را از اهالی حیتا دریغ نکنی و در حاشیه گندم زار آن هم از نوع گندم زاران دربی زندگی بر وفق مراد بچرخد. ان شاالله.

    در کار جهان هاج و واجیم هنوز
    مشغول به درد لاعلاجیم هنوز
    یاران همه از ماه عسل بر گشتند
    ما در پی وام ازدواجیم هنوز
    :gol: :gol: :gol: :gol: :gol:

  2. محمود فتوحی گفت:

    محمد عزیز
    می گویند شعر، گزارشی از لحظه های شبیه جذبۀ نبوت است. پیامی از سعادتمندترین لحظه های سعادتمندترین ذهنها.
    فضای کلامی شعر نورانی است.
    عابر کوچه شب خاطرات فراوانی برایم تداعی میکند. می خواهم بدانم او در «برکه ای که ماه زاده در ان» و «یا دشتی که هلال ماه تمام افتاده بر ان» چه چیز را دنبال می کند؟
    با او می روم صبح می شود، کبک می خواند صحرا و اذن و خشوع مردان آبادی . همه را می بینم اما آن عابر را گم کرده ام. او که بود؟

  3. احمد پایدار گفت:

    شعر قشنگی بود
    منظور از عابر ک.چه شب کسانی هستند که شب به سر جوی میروند؟؟؟؟
    مثه همیشه زیبا بود همسه یه سر بزن با خانواده به ما….
    یه پرس ته جین گرمساری هم بیار

  4. محمد نیکوعقیده گفت:

    @سلیمان استوار

    سلام سلیمان استوار
    دوست عزیزم گل سر سخن اهل فدیهه تشکر و سپاس از لطف بی پایانت . یاحق

  5. محمد نیکوعقیده گفت:

    دکتر فتوحی عزیز سلام ودرود مجازی ما تقدیم شما از هزار فرسنگ از هزار سنگلاخ
    هر چند مطالب ماناقص واشکالت عدیده بر ان بسیار وارد است از همین رو مخاطب بین راه مقصود را گم میکند هر چند عابر کوچه شب از بیان نظر من هر مخاطبی که در جستجوی نورکه همان خالق هستی است میتواند باشد که در نهایت بانشانه ها و نواها به اذان و قنوت و نماز ودر معنای کامل به همان نوری که جستجو میکرد دست میابد.بهر حال امیدوارم لپ مطلب را بیان کرده باشم . حق همواره در یادتان

  6. محمد نیکوعقیده گفت:

    @احمد پایدار
    سلام و صد درود بر دکتر پایدار همسایه قدیم.
    بسته به نیت شماست دکتر که عابر کوچه شب به سر جوی برود یاگفتگوی خالق.
    من همین نزدیکای شمایم ولی قسیمت نمیشه شاید شما نمیطلبی در لحظه اکنون نواب حوالی تونل توحید از یه کافی نت در خدمت شمایم. ولی شرمنده مجردم و از ته چین خبری نیست نیمرو در خدمت شما هستیم. یا حق

  7. سلام وشادباش خدمت اقای نیکوعقیده بابت سرودن این شعر زیبا
    تا حدود زیادی با اقای فتوحی هم عقیده هستم اما این کار تصویرهای زیبایی داشت که خالی از لطف نبود ومیشد روان بود با عابر
    موفق باشی

  8. محمد نیکوعقیده گفت:

    @الهه خلیلی
    درود و سپاس
    سرکار خانم خلیلی. همانگونه که قبلا هم عرض کرده ام شما ماشاا… ید طولایی در شعر دارید مخصوصا در قالب سپید و غنیمت و فرصتی است برای من تا از راهنمایی شما و دیگر دوستان استفاده کنم.

  9. دلير گفت:

    سلام وقت بخیر
    مثل همیشه پر از تصاویر زیبا. باز هم معتقدم شما با اندکی جابجایی کلمات میتوانید سروده‌های زیباتری داشته باشید و بهتر از آن وزن داشته باشد.
    شب رمید از نیمه‌ی تاریک خویش / رهگذر با کوله‌ای تشویش / عابر پسکوچه‌های تنگ شب گردیده است / دشت افکارش پریشان

  10. محمد نیکو عقیده گفت:

    سلام و صد سلام بر استاد دلیر ممنون از اینکه همیشه به ما در دنیای مجازی سری میزنید و ما رو از نظرات و راهنمایی های سازنده تان بهرمند میسازید.در پناه حق