محمد نیکوعقیده 4510 روز پیش
بازدید 125 ۷ دیدگاه

در پیچ و خم گلبوته ها ………..

و چه موسمی با تو
در سایه ی بلند فاصله ها
تو جان و تن
مهربان ابادی من
فصل کوه و عطر بوته های گون
یاد سنبل و لاله ی وحشی با من
ملاقات شقایق در سینه ی کوه
چشم انداز دشت در حاشیه ی رود
رنگین کمان منظره ها و هیاهوی سکوت

و چه موسمی در راه
فصل سرخوشی باغ وسرمستی قناری
اوای دلکش هزار مقام در حریم نهر جاری
در چهچهه ی مستانه ی لب رود
در صبح و عطر دل انگیز گل پونه ها
در رقص شادباش پروانه ها
در پیچ و خم گلپونه ها

در تیرگی وهم الود اب در سر سربندها
سر کاریز و هجوم بره های تشنه
هجوم سنجاقکها به نیزار سر چشمه

در ذوق و شوق دهقان و فصل درو
در خوشه چینی و فصل داسهای نو
موسم خوب خدا
فصل گندم و جو

در دستهای لیچ الوچه چین
در ضربه های یاه و تن شاخه های مسکین
حال و هوای الوچه ریزی چه سنگین

چسبنده سطلها هر روز
بر سر دوش
اجاق هیزم و عطر اشکنه های مادر
در دل باغ سرپوش
که میریخت در تن شاخه ها
میرفت تا دور دستها در دل صحرا
تا پهنه ی دشت
تا سرفصل سادگیها

تا حوضچه ها تا ابشارکها
که پر از جای پای من و کودکیها
و خاطره ی ماهیها
که حالا رفته اند از اینجا
درود ای بهترین روزها
حوض بازیها پل سازی ها
که به خطا رفتیم و جا ماند از ما
روزگار خوش دلخوشی ها
نازنین خاطره ها…… ………………………جگر گوشه

نظرات کاربران

با نظرات خود، ما را در ادامه مسیر راهنما باشید.

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  1. همیسه گفت:

    بابا چیکار میکنی همسیه؟؟
    یه شعرم در مورد همسایه های آن زمان بگو
    چند روز پیش رفتم روی تغ عمو لولو…
    میتونی اینجوری شروع کنی که:
    همسیه که دیگر نیست

  2. بنام خدا درود بر جگر گوشه عزیز قلمتان روان است رون تر باد.جناب نیکو عقیده ما را بر گرداندی به شیرین ترین دوران زندگی. روزگار کودکی یادش بخیر / یاد شبهای خوش و شادش بخیر / قصه های هر شب مادر بزرگ / ماجرای بز بز قندی و گرگ / یاد بادا درس بابا آب داد/ درس عشق و زندگی در یاد باد :SS: :SS: :gol:

  3. سلام به اقای نیکوعقیده.
    شعر جالبی بود در شرح حال فصل درو گندم و جو، الوچه و الوچه ریزی با سطل های چسبنده ،هر چند دیگر به درو نمیرویم ولی الوچه ریزی با قیمت بالای الوچه همچنان در تیرماه هر سال پا برجاست؛فقط حق بادام و زردالو ادا نشده بود
    خسته نباشید

  4. مرادي مرادي گفت:

    مثل همیشه و جالبتر از همیشه . توصیف تمام تابستان را در این شعر اورده بودین .

    این قسمت هم خیلی به دل نشست :
    چسبنده سطلها هر روز بر سر دوش اجاق هیزم و عطر اشکنه های مادر در دل باغ سرپوش

    خداقوت جناب نیکوعقیده

  5. دیر وقت بود نبودید و کم پیدا . از دیدن مطلب جدیدتان خوشحال شدم و از زیبایی اون لذت بردم. خدا قوت

  6. علی نجفی گفت:

    داغ دل تازه میکنی با این اشعار.این حوض بازیهای مون کال بغل دیوار مرحوم حاج سید مهدی واقعا یادش بخیر.خدا قوت.

  7. نجمه عبداللهی گفت:

    بسیار عالی جناب جگرگوشه که اینقدر زیبا توصیف میکنید حرف دلتان را. خداقوت :gol: :gol: