محمود فتوحی 4537 روز پیش
بازدید 274 ۹ دیدگاه

اندر زیرکی فقها و فرار مالیاتی باباکلوی ما

قضیۀ صلح کردن اموال به همسر یا یکی از نزدیکان که یک رخصت فقهی یا کلاه شرعی بوده و  گفته اند: فقیهی از فقهای حنفی در آخر هر سال همه اموال خود را به همسرش می بخشید و از همسرش می خواست که همۀ آن اموال را بعدا به وی باز ببخشد و دراین صورت زکات به اموال او تعلق نمی گیرد. امام محمد غزالی گفته است: آن فقیه زیرک که با این ترفند فقهی از دادن زکات می گریخته، قاضی «ابو یوسف یعقوب بن ابراهیم بن حبیب انصاری » (تولد ۱۱۳ وفات ۱۸۲ ق)، شاگرد «ابو حنیفه » و نخستین قاضی القضاه عالم اسلام  و از بنیانگذاران فقه حنفی و  قاضی القضات بغداد در قرن دوم است. این فقیه دانا و زیرک برای آن که وجوهات شرعی ندهد چند روز مانده به آخر سال، اموالش را صلح زنش کرد (به اصطلاح امروزی به نام زنش کرد) و بعد در ماه اول سال جدید اموال را برگرداند  و با این ترفند در آخر سال مالی نداشت که حساب سال بگیرد و وجوهات بپردازد. گروهی از فقها از این کار وی شکایت بردند به امام ابوحنیفه و گفتند که شاگرد مبرز و دانای شما چنین کلاهی بر سر شرع گذاشته است. ابوحنیفه او را ستود و گفت: «ذلک من کمال فقهه» یعنی «این از کمال فقه دانی او است » .

این مصالحه نامه که در زل تصویر روغنی شده‌اش را می بینید، ابوی والدۀ بنده که در فقه و فقاهت دستی داشته اند در سال ۱۳۶۶ قمری یعنی نزدیک به هشتاد سال پیش نوشته و به امضای دو شاهد عادل رسانده اند. احتمالا این سند هم از زمرۀ همان مصالحهۀ صحیحۀ شرعیه بوده که مرحوم باباکلو کل اموالش را به مبلغ یک تومان به نام بی‌بی مان کرده تا از مالیات دینی و وجوهات شرعیه خود را وارهاند .

حالا متن مصالحه نامه را بخوانیم:

بدون بسمله!

مصالحۀ صحیحۀ شرعیه نمودم العبد محمد عیلامی رودمعجنی به حضرت مستطاب آیت الله طوسی دامت برکاته، همگی و تمامت اموال منقوله که داشتم عبارت است از اثایثه لوازمه و مراع ؟ و فراش؟  کلاً و جزأ ً بمال صلح معلوم بمبلغ یک تومان المأخوذ بعد العقد و صیغه جاری شد بتاریخ شهر رجب ۱۳۶۶ /

الاحقر محمد عیلامی

مخفی نماند که الاحقر محمد الطوسی صلح شرعی نمودم عین الصلح فوق را بخدارت دستگاه حاجیه طلعت صبیۀ مرضیۀ مرحوم حاجی لطفعلی رودمعجنی بمبلغ یکتومان و صیغۀ صلح بر مراتب جاری گردید بتاریخ …۱۳۶۶

الاحقر محمد الطوسی

نظرات کاربران

با نظرات خود، ما را در ادامه مسیر راهنما باشید.

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  1. به نام قانون و با استعانت از پروردگار و اقناع وجدانی و بر طبق اصول قانونی و شرعی و شرف و وجدان حکم زیر صادر می گردد :
    با توجه به تحقیقات محلی از بسیاری از مودیان مالیاتی و بررسی سایر موارد ، و با توجه به اینکه بدهی که بر گردن مرحوم باباکلان گرامی تان جهت مالیات بر عهده شان بوده به وراث منتقل می گردد و با توجه به اقرار صریح و شفافتان بر فرار مالیاتی ایشان تمامی مالیات ایشان به نیابت از سایر ورثه به عهده شما جناب آقای دکتر قرار گرفته و بدینوسیله تا زمانی که پرداخت نشود حکم ممنوع الخروجی شما صادر میگردد . لذا باید اموال ایشان به نرخ روز تعیین و مالیات آن محاسبه گردد .
    لازم به ذکر است این دادگاه فقط در خصوص مالیات امکان صدور حکم داشته و بحث شرعی و آخرتی آن در حال حل و فصل توسط ذات باریتعالی و باباکلانتان می باشد .
    این حکم به مدت ۲۰ روز از زمان صدور امکان تجدید نظر در هیچ جا را ندارد خیلی تلاشی جهت تجدید نظر نفرمایید .

    جناب دکتر سند ارزشمندی بود . مخصوصا که در حال تابودی بوده و با اسکن و انتشار آن ماندگار شد . از طرفی نشان ذکاوت ابوی کلانتان داشت . خوشحالیم که از راه دور کماکان با حیتا و به یاد ما هستید . :SS: امیدوارم شوخی ما ناراحتتان نکرده باشد . درحال حاضر که افراد حوصله ای برای نظر دادن ندارند و فقط خواننده اند چاره ای جز این نیست تا کمی از خشکی سایت کم شود .

  2. علی نجفی گفت:

    پیرو نظر بالایی اعلام میشود که اسناد این تاخیرهای مالیاتی به دولت استرالیا تقدیم شده و به آن دولت علیه ی وکالت تام داده شده تا به هر نحو که مقتضی میداند مالیات مزبور را از ورثه و بازماندگان ایشان اخذ نماید.بهر حال اونا دست به مالیات گرفتنشون خیلی بهتر از ماست :VV:
    کاغذی که این«مصالحه ی صحیحه ی شرعیه» روش نوشته شده ادم رو یاد دفترهای مشق ما توی قدیم میندازه که گاهی رویشان «نخوروش» میخوردیم و از کنار کاسه مقداری«نخوروش» روی دفتر میریخت و دفتر هم«نخوروش»ی میشد.گویا روی این سند هم نخوروشی چیزی تناول شده که به این روز افتاده :VV:
    این قضیه قاضی ابو یوسف رو بارها شنیده و خونده بودم ولی نمونه ی وطنیش هیجان انگیزتر بود.اما جالب این بوده که همین قاضی ابویوسف اولین کتاب رو در زمینه ی خراج و مالیاتهایی که باید به دولت اسلامی پرداخت بشه به اسم«الخراج» نوشته. نمیدونم توی اون کتاب درباره ی زکات و وجوهات شرعی هم نوشته یا نه(که گمانم باید نوشته باشه چون ابویوسف قاضی القضات زمان هارون الرشید بود وطبق عقیده ی اهل سنت خمس و وجوهات شرعی به غنائم جنگی تعلق میگیره.در زمان هارون الرشید هم هنوز جنگ با سرزمینهای غیر مسلمان کم و بیش ادامه داشت بنا براین غنائم جنگی وجود داشت و قاضی هم باید در کتاب خودش علاوه بر خراج و اقسامش در این موارد هم صحبت کرده باشه.البته این فقط یک حدسه)ولی اگه در این موراد هم چیزی نوشته باشه ادم یاد اون شعر حافظ میافته که میگه:یواشکی ان کار دیگر میکنند!!!
    جز اخبار مواتر است و افراد ثقه بسیاری نقل کرده اند که «راه در رو خوبست به شرط اینکه تنها خوری در میان نباشد» از عموم کسانی که دستی در این کارها دارند عاجزانه استدعا دارم راه های در رو را به عموم ملت هم نشان دهند تا ملت هم از این خوان نصیبی برده باشند و نگران این هم نباشند که راه های در رو کم بیاید چون قول مشهوریست که«به تعداد نفوس ادمیان راههای در رو وجود دارد»و حتی برخی معتقدند«به تعداد نفس ادمیان راه در رو وجو دارد»!!!
    بسم الله نداشتن سند هم ادم رو یاد سوره توبه میندازه!!!
    سند بسیار جالب و هیجان انگیزی بود اقای دکتر واسه همین نظر من هم حسابی طولانی شد.یک خدا قوت از همین راه دور خدمتتات عرض میشود :SS:

  3. مرادي (نوه حجي مراد گفت:

    خوشبحال مادربزرگ شما جناب دکتر حداقل برای مدتی تمام اموال زندگی به نامش بوده . تو این مدت عشق میکرده برای خودش . البته برعکس باباکلونتون ایشان اصلا زرنگ نبودن . خیلی کارهها با این اموال میتونستن بکنن

    والبته نوه عموی عزیز بلا نسبت شما مردهای این زمان حاضرند تمامی اموالشان را زکات و مالیات بدند ولی به نام زنشون نکنند. آنهم نه از بابت ترس از دست دادن اموالشان اصلا و ابدا بلکه فقط بخاطر ترس از دست دادن همسرشان
    خداقوت جناب دکتر . سند بسیار جالب و درس آموزی بود. :gol:
    راستی پایین سند سمت چپ یک کلمه نوشته شده که شبیه مرادی است

  4. محمود فتوحی گفت:

    مرادی (نوه حجی مراد :
    خوشبحال مادربزرگ شما جناب دکتر حداقل برای مدتی تمام اموال زندگی به نامش بوده . تو این مدت عشق میکرده برای خودش . البته برعکس باباکلونتون ایشان اصلا زرنگ نبودن . خیلی کارهها با این اموال میتونستن بکنن
    والبته نوه عموی عزیز بلا نسبت شما مردهای این زمان حاضرند تمامی اموالشان را زکات و مالیات بدند ولی به نام زنشون نکنند. آنهم نه از بابت ترس از دست دادن اموالشان اصلا و ابدا بلکه فقط بخاطر ترس از دست دادن همسرشان
    خداقوت جناب دکتر . سند بسیار جالب و درس آموزی بود.
    بلۀ نوه‌ی عمو جان
    او بالا هم نویشته یم که یک نفر به ایسم حسن مرادی ایمضا کیرده اما گمو نکنوم باباکلوی شما بشه! ای سند ر د مشد نویشتن. خدا بیامورز بابا کلوی شما هم حس نبین.
    راستی پایین سند سمت چپ یک کلمه نوشته شده که شبیه مرادی است

  5. محمود فتوحی گفت:

    @مجتبی عبدالهی
    اگر از امروز این رودمعجنی دور افتاده را به جرم فرار مالیاتی احضار کنند حتما می فهمم حکم حکم آق مجتبا خان بوده است.

  6. محمود فتوحی گفت:

    @علی نجفی
    علی آقای عزیز پی دی اف «کتاب الخراج» قاضی در اینترنت قابل دسترس هست در این نشانی
    http://www.waqfeya.com/book.php?bid=3920
    اگر خواندی دوست دارم نظرت را در بارۀ فصل «فی لباس اهل الزمه و زیهم» ص ۱۲۷ بدانم.

  7. روپوش دروغین زیبایی
    “… همیشه “مصلحت”، روپوش دروغین زیبایی بوده است
    تا دشمنانِ “حقیقت”، حقیقت را رو به قبله ذبح کنند
    که مصلحت، همیشه مونتاژ دین و دنیا بوده است…
    “تشیع مصلحت”، نابودکننده ی “تشیع حقیقت” است،
    هم‌چنان که در تاریخ اسلام، “اسلام حقیقت”،
    قربانی”اسلام مصلحت”، که آغاز نبرد
    میان مصلحت و حقیقت در “سقیفه” بود
    و مصلحت پیروز شد . و از همان‌جا ادامه دارد
    و همچون خطی که از یک نقطه آغاز می‌شوند
    و با زاویه ی یک درجه‌ای از هم دور می‌شوند
    و هرچه می‌گذرد فاصله بیشتر می‌شود
    و بیشتر، تا فاصله‌ی حقیقت و مصلحت می شود
    فاصله‌ی “ظلم و عدل”، “امامت و استبداد”،
    “جمود و اجتهاد”، “ذلت و عزت”…
    یعنی “گذشته و حال”. من که تمام عمر،
    شاهد قربانی شدن و پایمال شدن حقیقت‌ها
    بوسیله‌ی انسان‌های مصلحت‌پرست بوده‌ام،
    در مورد مصلحت عقده پیدا کرده‌ام
    و اعتقاد یافته‌ام که :
    “هیچ چیز غیر از خود حقیقت، مصلحت نیست”…”

  8. ونوس گفت:

    روپوش دروغین زیبایی
    “… همیشه “مصلحت”، روپوش دروغین زیبایی بوده است
    تا دشمنانِ “حقیقت”، حقیقت را رو به قبله ذبح کنند
    که مصلحت، همیشه مونتاژ دین و دنیا بوده است…
    “تشیع مصلحت”، نابودکننده ی “تشیع حقیقت” است،
    هم‌چنان که در تاریخ اسلام، “اسلام حقیقت”،
    قربانی”اسلام مصلحت”، که آغاز نبرد
    میان مصلحت و حقیقت در “سقیفه” بود
    و مصلحت پیروز شد . و از همان‌جا ادامه دارد
    و همچون خطی که از یک نقطه آغاز می‌شوند
    و با زاویه ی یک درجه‌ای از هم دور می‌شوند
    و هرچه می‌گذرد فاصله بیشتر می‌شود
    و بیشتر، تا فاصله‌ی حقیقت و مصلحت می شود
    فاصله‌ی “ظلم و عدل”، “امامت و استبداد”،
    “جمود و اجتهاد”، “ذلت و عزت”…
    یعنی “گذشته و حال”. من که تمام عمر،
    شاهد قربانی شدن و پایمال شدن حقیقت‌ها
    بوسیله‌ی انسان‌های مصلحت‌پرست بوده‌ام،
    در مورد مصلحت عقده پیدا کرده‌ام
    و اعتقاد یافته‌ام که :
    “هیچ چیز غیر از خود حقیقت، مصلحت نیست”…”استاد دکتر شریعتی

  9. ونوس گفت:

    لطفا سانسور نکنید سخنان دکتر شریعتی بود
    رنج اصلی ما امروز از بی حیایی وبدحجابی یا ابرو نازک کردن پسران نیست منشا همه مشکلات ما قربانی کردن حقیقت است در پای مصلحت که همان قربانی کردن حسین است برای مصلحت وهمان دلالی دینست