محمد نیکوعقیده 4828 روز پیش
بازدید 121 ۱۰ دیدگاه

قریه ی من در جلوه های پاییز…

کماکان یکی دو روز تا فصل زیبای پاییز بیش نمانده روزهایی که طبیعت زیبای ابادی مابا رنگها عجین میشود و دشت و دمن همرنگ غروب میگردد و پرسه ای هر چند کوتاه در منظره های هزار رنگ ارامشی توام با نشاط در تن و جان ادمی میریزد و ادمی از نزدیک دگرگونی چهره ی طبیعت را مینگرد و ان را با جان و دل لمس میکند………

موسم تن طلایی
همرنگ تنگ غروب مایی
پاییز و گونه های الوانش
ریخته در تن من
گرمی منظره ها را
رنگ به رنگ در شعرم
هزار ترانه می چینم
فصل عشق و غروب ارغوانی
عروسی کلاغها
روی شاخه های خالی
غربتی ریخته در باغ
هیبتی رفته بر باد
ای داد و بی داد

فصل عشق است وبرگها در باد
میرود سرسبزی شان از یاد
اکنون که همگی در همند
از هزار شاخه می پرند
زرد و طلایی
نارنجی و قهوه ای حنایی
دشت و دمن قربانی فصل جدایی

بر کوچه باغ زده نقاش پاییز
عجب رنگی
ریخته اند برگها بر سر هر سنگی
هجوم گونه ها در اب
زینتی شده بر سادگی جویبار
هلهله ی شادی گنجشکها
روی شاخه های سپیدار
زده بر جشن پاییز رونق بسیار
میگفت قمری صحبتی در باغ
دل به رنگها مسپار
باز شود شکوفه در سر شاخه پدیدار…

نظرات کاربران

با نظرات خود، ما را در ادامه مسیر راهنما باشید.

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  1. افرا گفت:

    سلام بر جگر گوشه گرامی
    یه جایی از شعرتون واسم نامفهوم بود. منظورتون از گونه ها در”هجوم گونه ها در آب “چیه؟گونه ها ی مختلف برگ درختان؟ همین طور در قسمتهایی از شعرتون یه جور پارادوکس تو محتوارو حس کردم، مث:
    “غربتی ریخته در باغ” و” هلهله ی شادی گنجشکها روی شاخه های سپیدارزده بر جشن پاییز رونق بسیار” ، اگه پاییز یه جور جشنه پس چرا بهتون حس غربت رو القا میکنه؟
    در ضمن به نظرم وزن شعرتون در تمام قسمتهاش یکنواخت نیست.
    جگرگوشه عزیز، البته باید منو ببخشید که جسارت کردم و با اینکه در زمینه شعر صاحب نظر نیستم در مورد شعرتون اظهارنظر کردم. خسته نباشید. :gol:

  2. گفت:

    سلام بر جگر گوشه شعرتون بسیار زیبا است من خودم در میان فصلها پاییز و بهار را دوست دارم نمیدونم در فصل پاییز به سرتینگل رفتید و اول سرتینگل که سپیدار داره وقتی برگهای سپیدارها میریزند چه منظره جالب و شگفت انگیزی دارد واقعا زیباست من را به یاد اون منظره انداختید ممنونم :gol:

  3. من با شعر قبلی ارتباط بهتر برقرار کردم. با نظر افرا هم موافقم که وزن شعر ایراداتی داره.
    اما از برخی ترکیبات زیبا در شعر نمیشه گذشت:
    (بر کوچه باغ زده نقاش پاییز
    عجب رنگی
    ریخته اند برگها بر سر هر سنگی)
    یا
    (دل به رنگها مسپار)
    یک نکته زیبا هم در بخش دوم شعر بود که به زیبایی کلمات اول و آخر اون بخش بیان شده بودند.شروع بخش دوم با (فصل عشق) و خاتمه اش با (فصل جدایی ) است. نمیدونم این امر اتفاقی بوده یا قصدر در کار بوده ولی امان از جدایی .

  4. سپاس سرکار خانم افرا خیلی وقت بود افتخار زیارت مجازیتان را نداشتیم بهر حال خوشحال شدیم. واما گونه ها همان برگها در گوناگونی رنگهاست در اب باید رویت کرده باشید در طبیعت و در مورد غربت باغ درسته که پاییز فصل عشقه و برای گنجشکها نمود جشن و شادی ولی در اصل همان طبیعت سرسبزی است که به زردی گراییده و دگرگون شده و دیگر زنده و شاداب و خرم نیست تا شش ماه بعد که بهار از راه برسه و برای ما یه جور جدایی از طبیعت را تداعی میکند تا بهار .هر چند که زیبا و فریبنده است ولی اغاز جدایی است امیدوارم که توانسته باشم برایتان توجیه کنم موفق باشید :SS:

  5. سلام سهراب سلامی چون بوی خوش اشنایی.درود بر تو و نظر همیشه مساعدت بسی خرسند شدم حق همیشه یارت

  6. منصف جان سلام بر تو . در شعر قبلی به سبب محلی بودنش با کمبود قافیه و ردیف مواجه نمیشدیم تا قطعه ی پاییز. نظر شما پر بیراه نیست و اما برای افرا هم یاداور شدم که درسته که پاییز را فصل عشق مینامند به علت دگرگونی چهره ی طبیعت و امیختگی اش با گوناگونی رنگها ولی اغاز جدایی ما از طبیعت سرسبز میباشد تا بهار که موسم تولد دوباره ی ان است

  7. جناب جگرگوشه شعرهاتون همه پرمحتواوپرمصمی بود امادراین شعرتون فکرمی کنم ی مقدار ایرادات جزئی داشتین چون به قول افراجون اگه باشروع فصل پائیز گنجشک هاهلهله می کنندو همه احساس شادی می کنند پس چراباید حس غربت ودلتنگی بهتون دست بده وبازهم ازشعر خوبتون ممنون :SS: :Y: :YY:

  8. نسیم خانم تشکر از لطف شما و در مورد ان نکته ی مشترک که نظریه دیگر دوستان نیز بود توضیح کافی داده شد امیدوارم برای شما هم مقبول بیفتد . حق یارتان

  9. سلام بر جگرگوشه پر احساس. دوروز جلوتر از پاییز مارو وارد پاییز کردین. فصلی که زیاد باهاش حال نمیکنم چون یه جور احساس غربت یا دلتنگی یه چیزی تو همین مایه ها داره. (عروسی کلاغها روی شاخه های خالی غربتی ریخته …) خیلی به جا بکار رفته چون حداقل در مورد من اولین تصوری که از پاییز به ذهنم میاد همینه.دست مریزاد و تبریک جهت استعداد بالاتون توی شاعری :gol: :gol: :gol:

  10. سلام. پاییزان پاییز گریز سپاس از الطاف صادقانه ی شما بله :SS: درسته پاییز برای همگان فصل عشق نیست من خودم بر حسب اقتضای نوشتاری ان رافصل عشق میخوانم و ان را فصل جدایی باور دارم/قابل توجه دوستانی که پاییز را فصل جدایی نمیدانند این هم یک مورد معتبر/ موفق و مویید باشید :SS: