علی نجفی 5162 روز پیش
بازدید 210 ۹ دیدگاه

کشف الاصطلاحات(حیوانات-قسمت اول)

 

 در قدیم الایام و پیش از اینکه جاده ای وجود داشته باشد و وسایل ارتباط جمعی کشف شده باشند ارتباط مناطق و از جمله روستاها با یکدیگر و با شهرها بسیار کم و در حد رفع حوائج ضروری بود.مردمان روستاها غالبا تمام عمر را درروستا به سر میبردند و به ندرت ازان خارج شده و با عالم بیرون ارتباط بر قرار میکردند مگر در مواقع ضروری مثل وقتی که قحطی در روستا ها حادث میشد که در این هنگام برای تامین اذوقه ی مورد نیاز دست به سفر به اطراف میزدند.البته کسانی بودند مثل بازرگانان و تجار و خوانین ویا درویشان که ارتباطشان با عالم بیرون بیشتر از عامه ی مردم بود اما اینان از لحاظ عددی عده ی کمی را شامل میشدند و اکثریت با کسانی بود که همیشه داخل روستا زندگی میکردند و از عالم خارج چندان خبری نداشتند. به خاطر این عدم ارتباط با دنیای بیرون مردمان روستا تقریبا در همه ی امور از جمله در کارهای اقتصادی و مذهبی به خودشان متکی بودند و هر چیزی را که نیاز بود در داخل خود روستا تولید میکردند.این به خود اتکایی در حوزه ی زبان و کشف اسامی برای حیوانات، گیاهان و اشیاء نیز خود را نشان داد چنانکه مثلا برای یک حیوان واحد گاهی در چند روستا چند اسم مختلف وجود دارد که این اسامی بعضا ربطی به هم ندارند.اما با گسترش وسایل ارتباط جمعی وتسلط فرهنگ مسلط بر خرده فرهنگهای محلی لاجرم اوضاع بسیار متفاوت شد و از جمله اینکه برای حیوانات و اشیاء  وگیاهان گوناگون اسامی واحدی به وجود امد که همه از ان پیروی کردند و اسامی محلی کم کم متروک شده و به وادی فراموشی سپرده شد.اما اگر شما به رودمعجن سفر کنید خواهید دید که هنوز برخی از این اسامی متروک مورد استعمال قرار میگیرد.سعیم بر این است که در طی چند نوشته این اسامی  که کم کم دارد متروک میشود( چنانکه اکثر نسل دوم کسانی که از رودمعجن مهاجرت کرده اند با این اسامی اشنایی ندارند) را برای شما معرفی کنم.در این نوشته از حیوانات شروع میکنم.

۱-رواح(به کسر ر):همان روباه است.حالا چطور شده که ب قلب به واو شده معلوم نیست.در باره ی تبدیل “ه” به “ح” باید گفت که مردمان رودمعجن علاقه ی خاصی به ادا کردن حروف از ته حلق دارند لذا اکثر “ه” ها  در گفتار به “ح” تبدیل میشوند.مثل “هورت هورت”به “حورت حورت”.هر وقت باران می اید و هوا افتابی هم هست بنا بر یک روایت مشهور”رواح بزئیه”.که غالبا این عمل زائیدن روباه در فصل بهار رخ میدهد.

۲-شبوش:همان شپش است.این جانور موذی در قدیم در کله ی اکثر اهالی یافت میشده و به قدری در زندگی انها مدخلیت داشته که حتی یکی از انگشتان دست به نام انگشت”شبوش کوشی” معروف بوده که شپشها را  روی ان قرار داده و راهی دیار باقی میکرده اند.یک چیزی شبیه به تخته هایی که در زمانهای قدیم جلادها سر محکومین را روی ان از تن جدا میکردند.امروزه به لطف پیشرفت بهداشت دیگر ان انگشت کارکرد چندانی ندارد و برای کارهای دیگر مثل خالی کردن دماغ مورد استفاده قرار میگیرد.

۳-کَ یگ:همان کک میباشد.این جانور موذی تقریبا در تمام خانه های رودمعجن به صورت گله وار پیدا میشود چنان که یک ضرب المثل معروف رودمعجنی میگوید”خنه ی بِ کیگ میثل منچستر یونایتد بِ الکس فرگسن”..یک روایت مشهور میگوید که”گوسبند خنر کیگ دنمنه خر خله خنه هار پر کیگ منه” اما این روایت چندان صحت ندارد چون به وفور مشاهده شده که حتی خانه هایی که خر هم ندارند”دکوفته ی”کیگ میباشند.البته سالهاست اهالی با این موجودات به تفاهم رسیده و با همدیگر همزیستی مسالمت امیزی دارند فقط وقتی کسی از شهر به روستا میرود این جانواران  به قول معروف”کبابش منن”

۴-کوخ پله:همان کرم ابریشم است.شما اگر در ماههای اردیبهشت و خرداد به رودمعجن سفر کردید و در محاوره ی بین دو نفر با جملاتی نظیر”شما هم کوخ کیردین؟”یا”شما چنده کوخ درن؟” روبرو شدید  تعجب نکنید و ان را حمل بر بی ادبی و عدم رعایت نزاکت اخلاقی از جانب ساکنان تلقی نفرمائید  چون منظورشان این است که”ایا شما هم کرم ابریشم دارید؟”یا “شما چقد کرم ابریشم دارید؟” واگر در جواب شنیدید که میگویند”هم اینه ما یک جعبه کوخ درم” منظورشان این است که”بله ما یک جعبه کرم ابریشم داریم”.

۵-مزغ(به فتح ز):همان وزغ است که واو ان قلب به میم شده است.البته اهالی غالبا برای قورباغه اسم جداگانه ای لحاظ نمیکنند و قورباغه را هم جزء گروه مزغها(وزغ)محسوب میکنند.وحتی گاهی مشاهده میشود که هر جا نوری که روی دوپا میجهد هم مزغ(وزغ) نامیده میشود چنانکه روایت کرده اند که روزی عده ای از اهالی در سر چشمه ی “شوچنار” مشغول استراحت بودند . یک کانگورو که در مسیر”سیدنی” به “دربی” در حال تردد بود از انجا گذشت یکی از اهالی در دم گفت”اهووو چی مزغ گگه یه”یعنی”وای خدای من چه وزغ بزرگی”.

۶-گو(به ضم گاف):همان گاو است اما باید به یک نکته ی ظریف توجه داشت.در رودمعجن دو نوع گاو(گو)وجود دارد.یکی همین گاو معمولی که همه جا به ان گاو گفته میشود و دیگر جانوری است که که فقط در رود معجن به ان گاو میگویند و اصلا معلوم نیست روی چه حسابی به جانوری به این کوچکی گاو گفته میشود لابد فقط به خاطر رنگ سیاهش.این جانورشش پا داشته و قدش بین ۲ تا ۴ سانتی متر متغییر است. شامل انواع متعددی میشود .در رده بندی زیست شناسی جزء سوسکهای کوهی محسوب میشود.معروفترین نوع ان در تابستانها  مدام پهن خر و گاو را به صورت توشله درست کرده و در لانه اش برای زمستان ذخیره میکند.

۷-جیغنه:پرنده ایست با بالهای قوی،چشمانی نافذ،بسیار تند پرواز و غالبا به رنگ خاکی.احتمال زیاد این پرنده همان شاهین است که در رودمعجن به این نام خوانده میشود.کلاغ دشمن خونی وی میباشد.در عصرهای پائیز اگر به اسمان رودمعجن نگاهی بیاندازید قطعا در گوشه ای از ان چند کلاغ را مشغول”پیشنه کیردن”یک جیغنه میبینید.جیغنه لانه اش را غالبا بالای”سفدال” و در مکانهای دور از دسترس میسازد.

۸-کلاغ قجه(به فتح قاف و جیم):پرنده ایست با دم دراز و سرو بالهای سفید وسیاه(اله).علما در مورد اسم علمی ان اتفاق نظر ندارند اما نظر جمهمور علما بر ان است که کلاغ قجه نوعی سار میباشد.هویت وی هنوز کاملا مشخص نشده.

۹-گور وحی(به کسر ر و فتح واو):جانوری است با طول ۵ تا ۱۰ سانتی متر.به رنگهای سبز و خاکی.با دستهایی بسیار بزرگ و پاهایی کوچک.پشتش به صورت قوسی بوده و وسرش مانند سر ملخ است.اسم علمی ان چندان مشخص نیست.برخی از علما عقیده دارند که گور وحی همان “اب دزدک” است اما احتیاط واجب ان است که این عقیده را نپذیریم چرا که این نظر بنیان درستی ندارد. از تمام عزیزانی که میدانند اسم واقعی این حیوان چیست تقاضای همیاری داریم.اکثر گو سفند دارها عقیده دارند که اگر گوسفند گوروحی را بخورد جا به جا میمیرد.البته این امر هم اثبات نشده چون هنوز هیچ گوسفندی را بعد از مرگ برای کالبد شکافی به پزشکی قانونی نبرده اند تا معلوم شود گور وحی خورده یا نه!

۱۰-کوخ کلخ(به فتح لام):”کوخ کلخ” یک حیوان مشخص نیست بلکه شامل گروه عظیمی از حیوانات موذیه بی نام نشان میشود که دیگر کسی اینقدر بی کار نبوده که بنشیند و برای تک تک انها اسم بگذارد لذا تمام انها را داخل یک گروه بزرگ کرده و اسمشان را گذاشته اند “کوخ کلخ”.شما اگر در بهار و تابستان به رودمعجن بروید  و یک شب انجا بخوابید احتمالا صبح که از خواب برخیزید یک جای بدنتان ورم کرده ،قرمز و سفت شده و به شدت احساس خارش خواهید کرد .در این جاست که به شما میگویند”کوخ کلخه ورت کنده” منظور این است که”کوخ کلخ شما را نیش زده”.

۱۱-بزغله مار:همان بز مجه است که افسانه های زیاد ی از ان بر سر زبان هاست و گاهی حتی با اِژدها هم  خلط میشود چنان که میگویند از دهان بزغله مار اتش بیرون میزند.ولی خیلی این مطالب را نباید جدی گرفت.احتملا قدیمیهای روستا چون شاهنامه زیاد میخوانده اند و به هفت خوان رستم هم علاقه داشته اند کوههای روستا را قرینه ی  جبال طبرستان و بزمجه را هم قرینه ی اژدها گرفته اند.

۱۲-فیرفیرک:همان پروانه است.عموما اهالی رودمعجن علاقه ای به جزئیات ندارند.شاید اصلا وقت این کار را ندارند”از بس کار و شو بزی ور سر کله شه ریخته”.لذا تمام پروانه ها را با رنگها وشکلهای مختلف در گروه”فیرفیرک”جای داده و تفاوتی بین انها قائل نمیشوند.حتی دیده شده که برخی از اهالی  خفاش را هم جز گروه” فیرفیرک”ها محسوب کرده واین پرنده را در این دسته جای میدهند.البته ناگفته نباید گذاشت که”فیر فیرک” گستره ی معنائیه بسیار وسیعی دارد چنانکه به “فر فروک”هایی که بچه ها برای بازی میسازند نیز”فیر فیرک”میگویند همچنین عموم اهالی به پنکه سقفی هم نام “فیر فیرک”داده اند.

 ادامه دارد……………

 

 

نظرات کاربران

با نظرات خود، ما را در ادامه مسیر راهنما باشید.

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  1. افزایش بازدید وبلاگ شما
    کاملا رایگان
    لینک مطالب وبلاگ خود را کاملا رایگان در وبسایت ما قرار دهید
    به صفحه اول وبلاگ خود لینک ندهید
    افزایش بازدید = افزایش رتبه در گوگل
    http://www.ManMigam.com

  2. سعید گفت:

    خدا حیفظت کنه.بری اطلاعاتی دقیقه درباره ی کوخ کلخا دیشته بشم نوه ی زارع مسئول بخش دام مگذرمش.

  3. ایزد گفت:

    آقا واقعا جالب بود
    ما کی دیلمه به درد امه شماهار نمدنم!!
    راستی کوخ نشوی(کثیف) چیشیه؟؟


    کوخ نشوی هم جز دسته ی کوخ کلخهاست با این تفاوت که چون کلا"لمشت و لحشور"میباشد جای"ورکندنش"خارش و قرمزیه بیشتری ایجاد میکند

  4. منصف گفت:

    عالی بود.در ادامه مطلب (تاکه ) یادت نره.نام حیوانات به علت علاقه زیاد اهالی رودمعجن گاهی به عنوان پسوند میوه جات استفاده میشود.درسته؟یا بازم اشتباه متوجه شدم.مثلا (الوو گو)(سینجه کره خری)


    اره.بهر حال چون مدام با حیوانات زندگی کردن در توصیف میوه ها یا اشیائ هم از اسم حیوانات بعنوان صفت استفاده میکنند.(تکه) هم حتما.

  5. شغال آبادی هوووو!اوغزور بخندیم که نمدنی!اینار تو از کجت می ری؟د مطلب بعدی پدیده های طبیعیر(اتیش بجست،غرغه پایه،جله،اوسول،بیدم،)ورگو


    اینها مربوط به بخشهای بعدی میشود که اگر عمری باشد


  6. خیله قشنگ بووو ، مخصوصا کوخ کلخ و انگوشت شپوش کوشی

    از بچگی بری مو سئوال بود که ای "گور وحی" رو چیجوری انتخاب کردن بری ای حیوون بدبخت چندش آور!!

  7. دیشدوو گفت:

    خیلی خوب بو ولی دقسمت کیگ یک کوخ بد بدردنخاره بو ب ایسم کوخ مشدی کی بحمدالله ورافتی همو بهتر کی شما ندیینش


    چره یره مو هم یادمه از کوخ مشدی اگ پیرشر سوختم پاک از کولش بدر رفته بیم

  8. سرتینگل گفت:

    یره دستت دردنکنه بقیه اهالی یادبگیرن وبنویسن بری چی همش شغال آبادیها منویسن ازشبوش ورگوفتی سروم ورخارخارافتی

  9. اعضای بدن و غذاهاروم ورگو