واژه نامه رودمهجنی (۵) حرف «ج»
جر مَّرگْ j·rm·marg جوان مرگ جغیر j·δir جغیر زین جغیر زدن راه باز کردن در برف سنگین جگا je·gā جایگاه، جاگاه، ظرف غذا جله ja·la ژاله جلینگ j·ling خرمن یا تودۀ انگور. محل خرمن کردن ادامه مطلب
واژه نامه رودمهجنی (۴) حرف «ت»
تا وخته tā·vx·ta (تا وقتش) تا اون موقع (مو تا یک روبع دیگه میوم. تو تا وخته سیو نک زو) تاس tās کاسه ترخ t·ra·kh متراکم، پر و برآمده. شکم ترخ: شکم گنده ترشینه tr·ši·na ادامه مطلب
واژه نامۀ رودمهجنی (۳) حرف «پ» «p»
یادداشت سوم شامل ۴۹ واژه از حرف «پ» است. هنوز بسیارند واژه هایی که از این حرف به ذهن من و هیچ کدام از دوستانی که همکاری می کنند نرسیده است. یاد آوری مکرر: تلفظ ادامه مطلب
واژه نامۀ رودمهجنی (۲) حرف «الف» و «ب»
با سپاس از همه حیتاییانی که در گردآوری واژهها کمک کردند و با شور و نشاط همراهی نمودند. یادداشت دوم (حاضر) شامل ۱۳۶ واژه از دو حرف «الف» و «ب» است که به همت حیتاییان ادامه مطلب
واژه نامۀ رودمهجنی (۱)
با دورد و شادباش نوروزی . امید که روزهای نوروز را به شادی و خرمی گذرانده باشید. در این یادداشت حدود ۵۰ واژۀ رودمهجنی را با آوانگاری (فنوتیک) و معنا نوشته ام. قصد دارم در ادامه مطلب
واژه های ناب…….
سالها در بیشه ی دور یک باغ بزرگ بودیم یک جنگل سبز ریشه هامان رفته بود تا قامت یک کوه شاخه هامان سهمی از قنات داشت حلاوتی در مویرگ اصالتمان جاری زلال بودیم چشمه شعبه ادامه مطلب