دیدگاهتان را بنویسید
۱-رواح(به کسر ر):همان روباه است.حالا چطور شده که ب قلب به واو شده معلوم نیست.در باره ی تبدیل "ه" به "ح" باید گفت که مردمان رودمعجن علاقه ی خاصی به ادا کردن حروف از ته حلق دارند لذا اکثر "ه" ها در گفتار به "ح" تبدیل میشوند.مثل "هورت هورت"به "حورت حورت".هر وقت باران می اید و هوا افتابی هم هست بنا بر یک روایت مشهور"رواح بزئیه".که غالبا این عمل زائیدن روباه در فصل بهار رخ میدهد.
۲-شبوش:همان شپش است.این جانور موذی در قدیم در کله ی اکثر اهالی یافت میشده و به قدری در زندگی انها مدخلیت داشته که حتی یکی از انگشتان دست به نام انگشت"شبوش کوشی" معروف بوده که شپشها را روی ان قرار داده و راهی دیار باقی میکرده اند.یک چیزی شبیه به تخته هایی که در زمانهای قدیم جلادها سر محکومین را روی ان از تن جدا میکردند.امروزه به لطف پیشرفت بهداشت دیگر ان انگشت کارکرد چندانی ندارد و برای کارهای دیگر مثل خالی کردن دماغ مورد استفاده قرار میگیرد.
۳-کَ یگ:همان کک میباشد.این جانور موذی تقریبا در تمام خانه های رودمعجن به صورت گله وار پیدا میشود چنان که یک ضرب المثل معروف رودمعجنی میگوید"خنه ی بِ کیگ میثل منچستر یونایتد بِ الکس فرگسن"..یک روایت مشهور میگوید که"گوسبند خنر کیگ دنمنه خر خله خنه هار پر کیگ منه" اما این روایت چندان صحت ندارد چون به وفور مشاهده شده که حتی خانه هایی که خر هم ندارند"دکوفته ی"کیگ میباشند.البته سالهاست اهالی با این موجودات به تفاهم رسیده و با همدیگر همزیستی مسالمت امیزی دارند فقط وقتی کسی از شهر به روستا میرود این جانواران به قول معروف"کبابش منن"
۴-کوخ پله:همان کرم ابریشم است.شما اگر در ماههای اردیبهشت و خرداد به رودمعجن سفر کردید و در محاوره ی بین دو نفر با جملاتی نظیر"شما هم کوخ کیردین؟"یا"شما چنده کوخ درن؟" روبرو شدید تعجب نکنید و ان را حمل بر بی ادبی و عدم رعایت نزاکت اخلاقی از جانب ساکنان تلقی نفرمائید چون منظورشان این است که"ایا شما هم کرم ابریشم دارید؟"یا "شما چقد کرم ابریشم دارید؟" واگر در جواب شنیدید که میگویند"هم اینه ما یک جعبه کوخ درم" منظورشان این است که"بله ما یک جعبه کرم ابریشم داریم".
۵-مزغ(به فتح ز):همان وزغ است که واو ان قلب به میم شده است.البته اهالی غالبا برای قورباغه اسم جداگانه ای لحاظ نمیکنند و قورباغه را هم جزء گروه مزغها(وزغ)محسوب میکنند.وحتی گاهی مشاهده میشود که هر جا نوری که روی دوپا میجهد هم مزغ(وزغ) نامیده میشود چنانکه روایت کرده اند که روزی عده ای از اهالی در سر چشمه ی "شوچنار" مشغول استراحت بودند . یک کانگورو که در مسیر"سیدنی" به "دربی" در حال تردد بود از انجا گذشت یکی از اهالی در دم گفت"اهووو چی مزغ گگه یه"یعنی"وای خدای من چه وزغ بزرگی".
۶-گو(به ضم گاف):همان گاو است اما باید به یک نکته ی ظریف توجه داشت.در رودمعجن دو نوع گاو(گو)وجود دارد.یکی همین گاو معمولی که همه جا به ان گاو گفته میشود و دیگر جانوری است که که فقط در رود معجن به ان گاو میگویند و اصلا معلوم نیست روی چه حسابی به جانوری به این کوچکی گاو گفته میشود لابد فقط به خاطر رنگ سیاهش.این جانورشش پا داشته و قدش بین ۲ تا ۴ سانتی متر متغییر است. شامل انواع متعددی میشود .در رده بندی زیست شناسی جزء سوسکهای کوهی محسوب میشود.معروفترین نوع ان در تابستانها مدام پهن خر و گاو را به صورت توشله درست کرده و در لانه اش برای زمستان ذخیره میکند.
۷-جیغنه:پرنده ایست با بالهای قوی،چشمانی نافذ،بسیار تند پرواز و غالبا به رنگ خاکی.احتمال زیاد این پرنده همان شاهین است که در رودمعجن به این نام خوانده میشود.کلاغ دشمن خونی وی میباشد.در عصرهای پائیز اگر به اسمان رودمعجن نگاهی بیاندازید قطعا در گوشه ای از ان چند کلاغ را مشغول"پیشنه کیردن"یک جیغنه میبینید.جیغنه لانه اش را غالبا بالای"سفدال" و در مکانهای دور از دسترس میسازد.
۸-کلاغ قجه(به فتح قاف و جیم):پرنده ایست با دم دراز و سرو بالهای سفید وسیاه(اله).علما در مورد اسم علمی ان اتفاق نظر ندارند اما نظر جمهمور علما بر ان است که کلاغ قجه نوعی سار میباشد.هویت وی هنوز کاملا مشخص نشده.
۹-گور وحی(به کسر ر و فتح واو):جانوری است با طول ۵ تا ۱۰ سانتی متر.به رنگهای سبز و خاکی.با دستهایی بسیار بزرگ و پاهایی کوچک.پشتش به صورت قوسی بوده و وسرش مانند سر ملخ است.اسم علمی ان چندان مشخص نیست.برخی از علما عقیده دارند که گور وحی همان "اب دزدک" است اما احتیاط واجب ان است که این عقیده را نپذیریم چرا که این نظر بنیان درستی ندارد. از تمام عزیزانی که میدانند اسم واقعی این حیوان چیست تقاضای همیاری داریم.اکثر گو سفند دارها عقیده دارند که اگر گوسفند گوروحی را بخورد جا به جا میمیرد.البته این امر هم اثبات نشده چون هنوز هیچ گوسفندی را بعد از مرگ برای کالبد شکافی به پزشکی قانونی نبرده اند تا معلوم شود گور وحی خورده یا نه!
۱۰-کوخ کلخ(به فتح لام):"کوخ کلخ" یک حیوان مشخص نیست بلکه شامل گروه عظیمی از حیوانات موذیه بی نام نشان میشود که دیگر کسی اینقدر بی کار نبوده که بنشیند و برای تک تک انها اسم بگذارد لذا تمام انها را داخل یک گروه بزرگ کرده و اسمشان را گذاشته اند "کوخ کلخ".شما اگر در بهار و تابستان به رودمعجن بروید و یک شب انجا بخوابید احتمالا صبح که از خواب برخیزید یک جای بدنتان ورم کرده ،قرمز و سفت شده و به شدت احساس خارش خواهید کرد .در این جاست که به شما میگویند"کوخ کلخه ورت کنده" منظور این است که"کوخ کلخ شما را نیش زده".
۱۱-بزغله مار:همان بز مجه است که افسانه های زیاد ی از ان بر سر زبان هاست و گاهی حتی با اِژدها هم خلط میشود چنان که میگویند از دهان بزغله مار اتش بیرون میزند.ولی خیلی این مطالب را نباید جدی گرفت.احتملا قدیمیهای روستا چون شاهنامه زیاد میخوانده اند و به هفت خوان رستم هم علاقه داشته اند کوههای روستا را قرینه ی جبال طبرستان و بزمجه را هم قرینه ی اژدها گرفته اند.
۱۲-فیرفیرک:همان پروانه است.عموما اهالی رودمعجن علاقه ای به جزئیات ندارند.شاید اصلا وقت این کار را ندارند"از بس کار و شو بزی ور سر کله شه ریخته".لذا تمام پروانه ها را با رنگها وشکلهای مختلف در گروه"فیرفیرک"جای داده و تفاوتی بین انها قائل نمیشوند.حتی دیده شده که برخی از اهالی خفاش را هم جز گروه" فیرفیرک"ها محسوب کرده واین پرنده را در این دسته جای میدهند.البته ناگفته نباید گذاشت که"فیر فیرک" گستره ی معنائیه بسیار وسیعی دارد چنانکه به "فر فروک"هایی که بچه ها برای بازی میسازند نیز"فیر فیرک"میگویند همچنین عموم اهالی به پنکه سقفی هم نام "فیر فیرک"داده اند.
۱۳-لق لوو(به فتح دو تا لام البته برخی از علما لام اول را به سکون میخوانند).همان نوزاد قورباغه بوده که تازه از تخم بیرون امده و هنوز در مرحله ای میباشد که دارای دم و اب شش بوده و در اب شنا میکند.دارای کله ای گرد و دم پهن بوده وسیاه رنگ میباشد.این از عجیبترین اسمهایی است که برای یک حیوان میشود اتخاب کرد.علما تلاشهای بسیاری کردند تا بلکه دریابند کدام شیر پاک خورده ای و به چه منظور چنین اسمی روی این حیوان گذاشته است که حتی تلفظ اسمش هم کار حضرت فیل است اما سالهاست به هیچ نتیجه ای نرسیده اند.مواظب باشید که وقتی برای "مهی گیری"به "کل اندر"مراجعه میکنید این "لق لوو"ها را به جای "مهی"صید نفرمائید
۱۴-کوگ(به فتح کاف):همان کبک میباشد.غالبا وقتی که برف سنگین در زمستان میبارد فرصت خوبی برای شکار "کوگ"پیش می اید.در این زمان شما "پوتی"و"کله کش"و"اَرخلُق"خود را به تن کرده و راهی کوههای اطراف میشوید.اگر شانس بیاورید و "جلد" هم باشید احتمالا بعد از ۵-۶ ساعت"خر پلنگ بزی"و "جیغ و جار"و عر وبور"و"قیل و قیطال"و"های ته بگیر امه"و های بالا بپا امه"و از اینجور عملیاتها یک عدد"کوگ" میتوانید بگیرید.علما مکانهایی نظیر"بزه ی اغال موشی"،"پیش چال"و"تگو سنگ زور" و"نصر چنار"را برای "کوگ"گیری مناسب دانسته اند.
۱۵-تکه(به فتح ت و کاف):همان بز نر میباشد.بعضا به تکه "نر بوز"هم میگویند."تکه"دارای گردنی کشیده،سینه ای ستبر،چشمانی بزرگ و قامتی استوار است.شاخ های ان بلند و نوک تیز بوده که عموما دو تا سه بار پیچ خورده است.سعی کنید با جماعت "تکه"اصلا شوخی نکنید چون عموما موجود شوخ طبعی نیست.در اواخر تابستان به اصطلاح فصل"شُر"کردن تکه ها میباشد.در این هنگام "تکه"ها صدا های عجیب وغریب از خود صادر کرده و بوهای مشمئز کننده ا ی از انها متصاعد میشود.در این فصل حتما فاصله ی شرعی را با این حیوانات رعایت کنید چون در این فصل بعلت دوری از خانواده این جانوران اصلا اعصاب درستی و درمانی ندارند و ممکن است کاری دست شما بدهند.
16-عسب سوار(به فتح عین و ضم سین):مورچه های قرمز بزرگ را میگویند که قسمت انتهائی انها به طرف بالا برگشته است.این مورچه ها به علت اینکه شکل ظاهریشان مانند یک درشکه است به این نام خوانده شده اند.در قدیم که هنوز کامپیوترو گیم نت و پلی استیشن و اینجور تفریحات موجود نبود کودکان روستا اوقات فراغت خود را با"عسب سوار"دعوا میگذراندند.چنانکه دو تا از این موجودات را روی کف دست خود میگذاشتندوانها را به جان هم می انداختند."عسب سوار"ها همدیگر را"دندو"میگرفتند و اش و لاش میکردند و بچه ها لذت میبردند.یک چیزی توی مایه ها ی خروس دعوا یا سگ دعوا اما با خشونت و سرو صدای کمتر.این بازی برای کودکان زیر ۴ سال جذابیت داشت
۱۷-مینج(به سکون تمام حروف).همان زنبور است.البته "مینج"خودش انواعی دارد.مثل"مینج زرد"که کوچک و زرد رنگ بوده(و گاهی زرد خالخالی) و قدرت نیش زنی چندانی ندارد و"مینج کهی"که همان زنبور گاوی میباشد و اگر"ورت کنه گورت گو و تا دو سه روز بنک مزنی".یکی از تفریحات بسیار مهیج بچه های روستا"اشُر کیردن اغال مینج"میباشد.در این بازی یکی از بچه ها چوبی را در "اغال مینج"کرده و در ان"شر شر"میکند،با اینکار "مینج"ها عصبانی شده و از "اغال"شان بیرون میریزند و"پیشنه"ی بچه ها میکنند و بچه ها نیز"فلار"میکنند.معولا طی این بازی"سرو کله و لینگ و پیچه"ی چند نفر از بچه ها "بادونک"میشود.قدما عقیده داشتند که "هرکه بِره به دم اغال مینجه و جماشر بدر کنه و او محل اغالشر اشُر کنه و دهمونچونک بسته تا مینجا خوب ورش کنن عصلا د عومرش بیمار نمره"البته این عقده ی قدما در حد یک تئوری باقی ماند و خدا را شکر به مرحله ی اجرا نرسید.
۱۸-بلیش مار:همان خر خاکی میباشد.حیوانیست با هشت پا و به شکل لاکپشت.با اندازه ای به طول ۵ سانتی متر.چون به شکل بالشت پهن میباشد ان را به این نام خوانده اند.اهالی معتقدند که این جانور نیش میزند لذا به محض دیدن ان با"لخ کوش"به جانش می افتند اما قدرت نیش زنندگی ندارد.
۱۹-دولمک(به فتح میم).همان عنکبوت میباشد.باید توجه داشت که عنکبوتهای کوچیک را"دولمک"و عنکبوتهای بزرگ را"عنکپُت"میگویند.به تار عنکبوت هم"پیرتنُک"گفته میشود.شایان ذکر است که یک نوع عنکبوت"لینگ بلند"یعنی با دست و پاهای بزرگ وجود دارد که استثنا به ان"بَخت"میگویند.این نوع عنکبوت در مکانهای تاریک و ساکت و ارام "پیرتنک"میبندد.زنان قدیمی از کشتن"بخت"هایی که در گوشه ی خانه ها"پیرتنک"میبندند خودداری میکنند چون اعتقاد دارند همین"بخت"ها بودند که وقتی حضرت محمد در هجرت از مکه به مدینه به غار ثور پناه برد در دهانه ی غار "پیرتنک "بستند و مانع از ورود مشرکین به غار شدند.بهرحال این "بخت"ها هنوز دارند نان کاری را میخورند که اجدادشان در ۱۴۰۰ سال پیش انجام دادند
۲۰-جونه(به فتح واو):همان گاو نر میباشد.غالبا در روستا ۲-۳ تا "جونه"بیشتر نیست.نکته ی مهم در مورد"جونه"این است که غالبا "جونه"را از خانه بیرون نمی اورند مگر در زمانهای خاص.لذا این حیوان اکثر عمر خود را در"پیگاه"میگذراند.در جوامع انسانی زنان را از حضور زیاد در اجتماع مانع میشوند اما در اجتماع گاوها این قضیه کاملا برعکس است و این گاوهای نر هستند که باید عمرشان را در گوشه ی خانه بگذرانند.البته در قدیم و قبل از ورود تراکتور برای "خرمن کوی"از گاو نر که به ان"ورزا"میگفتند استفاده ی فراوان میشد.این گاوها را به"گو بردی"میبستند و دور خرمن ۲۰ روز تا یک ماه میچرخاندند تا خرمن"کوفته رو".در ان ایام حضور این گاوها در اجتماع پر رنگتر بود.
۲۱-کوقز(به فتح واو):این عجیبترین حیوانی است که وجود دارد.یعنی به عبارتی اصلا وجود ندارد.هنوز کسی وجود ندارد که حیوانی به اسم "کوقز"را دیده باشد اما اسم این حیوان شایع است.این که این حیوان پرنده است یا چرنده یا خزنده معلوم نیست.هیچ کس هیچ اطلاعی از این حیوان ندارد.علما در مورد این حیوان دو تئوری را مطرح میکنند.یکی اینکه احتمالا این حیوان در ازمنه ی قدیم وجود داشته و کم کم نسلش رو به انقراض گذاشته و از سه نسل پیش به اینطرف کاملا منقرض شده و فقط اسمی از ان به جای مانده.مثل دایناسورها که میلیون ها سال پیش منقرض شدند اما اسمشان هنوز هست.تئوریه دوم میگوید که اهالی روستا اول این اسم را اختراع کردند ولی بعد هرچه گشتند هیچ حیوانی که به درد این اسم بخورد پیدا نکردند لذا این اسم همینجور روی دستشا ن ماند.الله اعلم
دوستان عزیز
این نامها هر کدام پیشینه و سابقه ای دارد و در بسیاری از کتابهای قدیم آمده است.
مثلا مینج در خراسان قدیم در کتابهای قرن ۵ و ۶ هست.
کو کلخ اسم حیوان نیست بلکه نامی است برای جنس عمومی حشرات و گزندگان.
لطف بفرمایید در نگارش مطالب دقت کنید تا اعتبار نوشته ها بالا برود.
ممنون دوست عزیز، سعی ما بر همین است، امید داریم با راهنمایی دوستان مشکلات به حداقل برسد.
در مورد حیوان کوقز عرض کنم که این حیوان اصلا منقرض نشده و به وفور پیدا میشود این حیوان همان سوسک سرگین غلطان است که در اصطلاح عامیانه به ان گوه گلندنوک هم می گویند و نام خارجی ان dung beetleاست که در مورد ان احادیث و روایات زیادی امده است
علیک سلام: نام حشره ای است که به آن در اصطلاح شتر زنک میگویند.
:ZZ: :U: :R: :W: :N: :BB: :GG: :OO: :OP:
نام علمی گوروحی Mantis است و در شهر به آن آخوندک میگویند.