دیدگاهتان را بنویسید
-اُهُک(به ضم الف و ه):اهک معناهای مختلفی دارد در عین اینکه هیچ معنایی هم ندارد.در اصل “اهک” اصلا کلمه نیست که بشود معنایی برای ان جست،بیشتر نمایانگر حالت خاصی است.حالتی امیخته از تعجب و امتناع..برای “اُهُک” معناهای مختلفی میتوان در نظر گرفت.بسته به اینکه این کلمه چگونه ادا شود و ادا کننده چه حالتی داشته باشد بار معنائیه ان تغییر میکند.گاهی معنی”پس باخری”دارد.گاهی”مرگتر باخار”معنی میدهد.گاهی “هُم”و گاهی”نه”معنی میدهد.گاهی”امرد وخزن”را میتوان از ان استباط کرد گاهی هم “امرد بنشی”را که هر دو در حالت تعجب زیاد ادا میشوند.به مثال های زیر دقت کنید.
مثال اول:
نفر اول:یره مو دینه یک جوال ۴۰ منی گندومر ایکه بار کیردم
نفر دوم:اهک( اینجا اهک به معنی”تو غلط کیردی”میباشد)
مثال دوم:
نفر اول:یره او دستکله کی د دستتَ از مایه خا.یک سالَ گومش درم
نفر دوم:اهک(اینجا اهک به معنی”وخ گوم رو از اینچو”را میدهد)
مثال سوم:
نفر اول:از او قارمات موروم یه کم ده
نفردوم:اهک(اینجا اهک به معنی”مرگ تی دیلمر باخار “میباشد)
۲-اُحُ(به ضم الف و ح.البته ح کمی مشدد و به مقدار زیادی کشیده ادا میشود):از کلمات بی نظیر میباشد بدان علت که در روستا گاهی یک کلمه ی ۵ حرفی پیدا میشود که هر ۵ حرف ان ساکن است اما این کلمه ی دو حرفی هر دو حرفش دارای حرکت است به همین جهت جزء نوادر کلمات است.”اُحُ”هم به یک معنا کلمه نیست چون معنای خاصی نمیدهد وبیانگر یک حالت خاص است اما مثل”اهک” گستره ی معنائیه وسیعی را شامل نمیشود.”اُحُ”در بیشتر موارد بیانگر حالت کثرت و تعجب است.یعنی در مواقع دیدن یک کثرت اعجاب اور ادا میشود.
مثال:
نفر اول:یره او کلاغا را مبینی د زوَر اُدرخ چندگَیَن
نفر دوم:هم یره اُحُ
۳-اینچُ(به ضم چ):”اینچُ”همان “اینجا” میباشد.علما احتمال میدهند “اینچُ”درستترو فارسی تر است وبعد از فتح ایران به دست اعراب و مخلوط شدن زبان پارسی با زبان عربی چون در عربی حرف”چ”وجود نداشته این کلمه به صورت”اینجا”در امده. “اینچُ”به صورت های دیگری هم ادا میشود.مثلا”د زینچُ”که به معنی” در اینجا” میباشد.”د زُونچُ”که” در انجا”معنی میدهد.”وراینچُ” به معنی”به طرف اینجا”ور اُنچُ” به معنی”به طرف انجا”.”کدونچُ”یا “کدونچُنک” و”دکُجه”هم از مشتقات همین کلمه است که به معنی”کدام جا”است.
مثال:
نفر اول:نونار د کجه گذاشتی؟
نفر دوم:اینه داُنچنَک
نفر اول:دکدونچُنک؟
نفر دوم:اینه د انچُ د بیخ درخت
۴-اُکَ(به ضم الف و فتح کاف):این هم از جمله نوادر کلمات است که هر دو حرفش اعراب میگیرد.”اُکَ”به معنای”ان یکی”میباشد.برخی از علما سخت معتقدند که “اُکَ” در اصل مخفف” ان یکی”است.”اُکَ”هم مشتقاتی دارد مثل”ایکَ”به معنی “این یکی” و “کُدُکَ”به معنی “کدام یک”.
مثال:
نفر اول:کُ او بیلر بده بمو
نفر دوم:کدوکر؟ایر؟
نفر اول:ای مرگ اوخا دستَش بشکسته میُم دسَر گورمش کنم.اُکر بده.
۵-ایقذَر(به فتح ذال):به معنی”اینقدر” است.البته کودکان ان را به صورت”ایذقدر”ادا میکنند.در بین بزرگسالان هم گاه این شکل تلفظ دیده میشود.گاهی این کلمه هم برای نشان دادن کثرت و زیاد بودن یک چیز به کار میرود که در ان صورت به شکل”ایقذرگَ”یا در صورت کثرت بیش از حد به شکل”ایقذر گگَ”تلفظ میشود.
مثال:
نفر اول:تو دکجه بیی ؟ مو ایقذرگَ معطلت بستیُم
نفر دوم:(متاسفانه نفر دوم اینجا هیچ دیالوگی ندارد).
“ایقذر” هم داری مشتقاتیست.مانند”چُقذر”به معنی “چقدر”و “اُقذر”به معنی”ان قدر”.
۶-اَمبا(به فتح الف):همان “اما”است.سالهاست که علما تحقیقات عمیق و وسیعی را انجام میدهند تا بفهمند این”ب” از کجا به وسط”اما”اضافه شده ولی متاسفانه هنوز به هیچ نتیجه ای نرسیده اند.گویا اجداد ما همینجور از باب دورهم بودن حال کرده اند یک “ب” ان وسط بگذارند!!
۷-ایشتوکی(به ضم ت و سکون واو):همان”عجول بودن”و “عجله داشتن”است.ادمهای قدیمی هنوز به ادمهای “ایشتوکی” لقب “اَستا عباس” میدهند.گویا این”اَستا عباس”یکی از بزرگان فرقه ی “ایشتوکی ها”بوده وهمیشه در همه کار در حالت”ایشتوکی”به سر میبرده.در نظر داشته باشید که “ایشتوکی”صفت است و فعل ان”ایشتو” میشود.
مثال:
نفر اول:یره زود باش ورهم گرد.دِر رف.ووووووووووع
نفر دوم:اُه تو خا چین ایشتو دری.بکُجه میی روی.مرم العان
۸-اَلُفچی(به فتح الف و ضم لام):”الفچی” در فارسی معیار هم معادل خاصی ندارد.در لغت نامه به جای ان واژه ی “سوچ” را گذاشته.در توضیح ان باید گفت که “الفچی” شدن وقتی اتفاق می افتد که”دست و پوز”با مربا یا الوچه ای که که از وقت “رزش”گذشته و “شُلی” شده یا زردالویی که “کیشته” شده باشد یا هرچیز چسبنده ی دیگر چسبناک شود.از موارد دیگری که منجر به “الفچی”شدن میشود میتوان به”الو کوخوک”،”زینج”مخصوصا “زینج”درخت زرد الو، بدن”بزغله ی”تازه متولد شده،”خیل مش”مخصوصا اگر “مش” مورد نظر”زلو” خورده باشد و مدام “عپشو” کند،اشاره کرد.البته برخی از علما هم معتقدند که قسمت انتهائیه بدن “بزغَلا”و “برّا” وقتی که “جیگ” زیاد میخورند هم باعث “الفچی”شدن دست وبال ادم میشود ولذا در هنگام در اغوش گرفتن انها در این مواقع باید کمال احتیاط را مرعی داشت.
مثال:
نفر اول:کُ دوت قند بده تا چایمر باخرُم
نفر دوم:نمتنم دستام پاک الفچیه
نفر اول:چو؟
نفر دوم:ایلاهم ای الوچا وامنه.پاک از دست بدَره.دیر برفتم برزمشه پاک شلی رفته.دنیامر الفچی کیردَ.از هم رو زمی جعم نمره.هم دنه وپوستش ایکه بمونده.
۹-اجاش(به فتح الف):”اجاش”به معنی “هرگز”است.”غیر ممکن است”،”نمیشود”،”عمرا”،”اصلا و ابدا”هم معنی میدهد.اینکه این کلمه از ترکیب چه کلماتی ساخته شده سالهاست علما را انگشت به دهان گذاشته است.توجه داشته باشید که اهنگ ادای “اجاش”در محاورات مختلف باعث تغییر معنی ان میشود که به علت نداشتن فایل صوتی این اهنگِ ادا کردن را خودتان باید در ذهن تصور کنید.-اجاش(به فتح الف):”اجاش”به معنی “هرگز”است.”غیر ممکن است”،”نمیشود”،”عمرا”،”اصلا و ابدا”هم معنی میدهد.اینکه این کلمه از ترکیب چه کلماتی ساخته شده سالهاست علما را انگشت به دهان گذاشته است.توجه داشته باشید که اهنگ ادای “اجاش”در محاورات مختلف باعث تغییر معنی ان میشود که به علت نداشتن فایل صوتی این اهنگِ ادا کردن را خودتان باید در ذهن تصور کنید.
مثال ۱
نفر اول:خاب وخِ بیا برِم دگَ
نفر دوم:التماس گری مکو.اجاش نمیُم(اینجا اجاش به معنی”اصلا و ابدا “است)
مثال ۲
نفر اول:یره چو نهال بَدومیای مور بچروندَیِن؟
نفر دوم:کی ورمگه؟ما گلر اجاش ور اُحدا بنه بوردیِم(اینجا به معنی”هرگز “است)
مثال۳
نفر اول:خرتر نِمتی ایمرو ما ببرم ب خر رَنی؟
نفر دوم:اجاش(اینجا به معنی “عمرا”است)
۱۰-ازخاد(به فتح الف اول).از خاد به دو معنی استعمال میشود.یک معنی ان که متداولتر است به معنی “از خود”،”مال خود”،”برای خود “میباشد.
مثال
نفر اول:ای بِل دستت از ما نیه؟
نفر دوم:نه یره ای بِل از خادمیه،بِل شمار خا دُشنه اوردم د تَی حولیته گذاشتم!
معنی دوم “ازخاد” به معنی “تجسس”،فضولی”،”کنجکاوی”و “پرس و جو”است.در این موارد ادم فضول و یا کنجکاو را “ازخادگر”و یا “از خادکو”میگویند
مثال۱
نفر اول:دُشنه چی سر صدا بو د خنه ی حجی؟
نفر دوم:نمدُنم بخدا.بشه بِرُم ازخاد کنم ،مییُم خدت ورمگُم(اینجا”ازخاد” به معنی “فضولی “است)
مثال۲
نفر اول:میری ب پی باغ؟
نفر دوم:هم.کارِ دری؟
نفر اول:کُ تور بخدا از خادِ کو بِبی ماشین اقا کی میه بره ب مشد(اینجا به معنی “پرس و جو” است)
مثال ۳
نفر اول:هُو هُو چنو ایواش گپ میزنن چیشه خدَی هم ورمگِن؟
نفر دوم: حَه ب تورچی زنکه ی ازخادگر(اینجا به معنی ” ادم فضول”است)
۱۱-اَلقیژ(به فتح الف):این کلمه به معنی “محکم زدن”و”با شدت زدن” میباشد.استعمال ان فقط در”گال”بازی و “گوی رییک”میباشد ان هم وقتی زننده ، توپ یا “گال” را با شدت “اَدَم” میدهد میگویند”اَلقیژ” داده است.مشاهده شده است که در بازی فوتبال هم گاهی(هرچند به ندرت)برای توصیف یک شوت محکم هم از این کلمه استفاده میشود.
مثال
نفر اول(با حالتی مغموم): یره معلوم نیه تا شو دُو ما روَه؟
نفر دوم(با شادمانی):هم یره گورتِ گَوَ.چنو کی ای یرگه گالار القیژ مته شما تا شَو بیید بکشِن.
۱۲.اَلبِف( به فتح الف و کسر ب).”البف” تقریبا هم خانواده و معادل “القیژ” میباشد با این تفاوت که در موارد بیشتری به کار میرود و محدوده ی استعمال ان از”القیژ” گسترده تر است چنانکه این واژه در مورد “بُسک” و “لقَی” و شوتهای سنگین در فوتبال و حتی با چوب زدن حیوان یا ادم هم فراوان استعمال میشود.البته “البف” اکثرا به صورت”باف” استفاده میشود.
مثال ۱
نفر اول:چین آیه از دست دیشدوو فلار کیردی؟(به یاد دیشدوو که چند وقتیست ناپیداست)
نفر دوم:یک بُسک باف دایُم د شکمش کی دَم د دیلش گردی ،گوشمر سر دا ور دیلش چوسبی مو هم فلار کیردُم
مثال ۲
نفر اول:یره چو خرت ور ملنگَ؟
نفر دوم:دُشنه برفتم پوره ی کاهِ د اَخورش رِزُم حَرُمَرگ دستمر عَپ گروف مو هم کلونگر باف دایُم د دستش از دُشنه ورملنگَ
۱۳-اُخا(به ضم الف):به معنی “ان که” میباشد.البته به صورت”اُر خا” هم به کار برده میشود که در این صورت معنی”ان را که” میدهد.از مشتقات ان”ایخا” و “ایر خا”است که به ترتیب به معنی”این که” و” این را که” است.البته به یک تفاوت ظریف باید توجه داشته باشید که یک”اُخا”ی دیگر هم هست که معنی “او که” میدهد.در اینجا متاسفانه به علت نبود فایل صوتی نمیتوان تفاوت این دو”اُخا”را بیان کرد اما اجمالا باید گفت که در “اُخا”ی دوم “_ُ “کاملا به صورت”_ُ” تلفظ نمیشود بلکه به صورت خاصی ادا میشود که چیزی است بین”_ُ”و “او”. تفاوت دوم این است که “اخای” اول در مورد هرچیز بی جان و جانداری به غیر از انسان به کار برده میشود اما “اخای”دوم فقط در مورد انسان استعمال میشود.
مثال ۱
نفر اول:ای همو قمقمه ی همو سالاتَ کی هنوز دریش؟
نفر دوم:نه یره اُخا دِرِیَه گوم رُفته.ایر نو واستوندیُم(اینجا “اُخا”به معنی “ان که “است)
مثال ۲
نفر اول:یک بوز کُفتر عروس داشتی د گله نِشمبینُم.ببوردَییش ب خنه؟
نفر دوم:نه یره.اُرخا دو ماهه بفرُختَیُمش ب مرتکه ی حَصَری(اینجا به معنی “ان را که” میباشد)
مثال ۳
نفر اول:خدَی محمد د جوی گله بیی؟
نفر دوم:نه بابا،اُخا هم نماشُم بجَس امه به ده(اینجا به معنی”او که”است)
۱۴-احترِز(به کسر ر):به معنی “ملاحظه کردن”و “رعایت کردن” به کار میرود.البته دقت داشته باشید که این کلمه اکثرا در مورد رعایت بهداشت استعمال میشود و بیشتر منظور نظر ان ادمهای “نشوی”،”پلشت” و بی مبالات از نظر بهداشتی است
مثال
نفر اول:وووو پاک دیلم ورشور اِفتی
نفر دوم:چو؟
نفر اول:برفتم به خنه ی کُرسیم.بچش نم دَیَه بو.اسهالم بو .بچشر عوض کیر.کُیناشر ببور د میدو بگذاشت.بعد امه دسر سوفره بنچَس.پوره ی اُوِ ور دستاش نِرِخ.هموجور خدی همو دستا نو بخار.وُووو نو از گلوم اته نمه رَف.
نفر دوم:خدایا روی کرسیمر نبینم.اُ هموجوریه.احترزِ ندرَه.
مثالها بسیار دقیق عالی وگویا بود ضمنا دیشدوو هیچوقت کم پیدا نبوده من روزی سه بار اگر به حیتا سر نزنم نمی خوابم فقط وقت نوشتن ندارم که خواهید بخشید قول می دهم در آینده (بعد از فرغ رفتن ) جبران کنم البته منظورم درس است ها
یره خدی ای کاراته!از بس بخندیم مایستم غش کنم! :W: :ZZ: :U: :U: :U: :U: :U: :U: :U: :U: :U: :U: :U: :U: :U: :U: