برنگ زمان
هنوز شرشره میبندم
به کودکی ها
می ارایم با روبان رنگی
روزها را به بادکنکهای رنگارنگ
جمعه ها رنگ ابی می گیرد
همان جمعه ها که به اندازه ی اسمان ده ابی و ساده بود
ابی برای تمام روزهای تعطیل
برای نوروز و تیله بازی
حتی بادگاه و تمام اوازهای دختران ابادی ابی بود
به پنج شنبه ها می زدم رنگ سبزکه به اندازه ی درختهای سپیدار باغ وعکسشان درنهر ابهک
سبز بودن
برنگ گوجه سبزهای باغ حاج صادق
به رنگ پررنگ سیزده بدر
برنگ تابستان
و ابتنی در حوضچه های ابشار
سبز سبزمثل دست درازی به درختهای گیلاس
دست درازی به کاله ی خیار مردم
همه سبز سبز بود
و زمستان مثل یک شعر سپید بود
برنگ تمام پشت بامهای پارو نشده
برنگ سرسره بازی
بدون شال و کلاه
ان ادم برفی….
که جاماند دستکش هایم در دستهایش
برنگ کوه دربی تا کوههای کدکن
برنگ شب چله
در حلقه ی گرم کرسی
سپید برنک کفهای شیرین
وسیاه مانند رنگ تیره ی خاطرات
به رنگ پررنگ یک ایین بزرگ
در کوچکی قریه ی من
به رنگ پررنگ عاشورا
و سیاه
ترس از پیراهن مشکی
مثل خبر فوت مادر بزرگ
مثل داغترین داغها
مثل فراق
قرمزبرنگ عشق
جوانی….
روزهای نوین عاشقی
پرسه درکوچه پس کوچه های ده
شروع دلدادگی
پرنگ ترین رنگ یک زندگی
قرمز برنگ روزهای جبهه و جنگ
رنگ شهامت و شهادت
زرد و نارنجی
برنگ پاییز
روزهای تمام رنگی
رنگ سیبهای زرد لبنانی که از سبد پاییز می چیدیم
رنگ خوشرنگ برگها
رنگ ارغوانی زرشکهای ترش وحشی
و خاکستری
برنگ امروز
مثل بغض یک شهر بزرگ
برنگ رابطه های سربی
برنگ دوستیهای سرد.
کرج اذر ماه نود و چهار
سلام بر جناب نیکوعقیده
امروز گفتم گرچه وبستان حیتا در حالت ایستاست اما سری زدم وخوشبختانه ملحوظ شد دلگویه های بی غل وغش شما.
بدلم نشست
رنگ
همان رنگهای قدیم
واقعی وبی فریب
وافسوس
در هیاهوی ازدحام شهر
دیگر رنگها ،دل آزرده می نمایند
ورنگ
رنگِ بیرنگی نیست
رنگ اینجا
رنگِ نیرنگ است
پس لاجرم باید
دل سپرد به رنگ کودکی
که همان رنگ ِ بیرنگیست
چه در چیدن خیار از باغ همسایه
وچه در چیدن گیلاس ازباغ ….
آری
کوچه ها رنگ خلوص داشت
وآدمها دل بیرنگ
ودر این بیرنگی
تلوین دوستی
وهمین است که
وقتی به روستا می روم
جلوه ی منقوش عشق را
در گستره ی آرامشش
لمس میکنم
سلام محزونی عزیز
دوست گرامی
تشکر از مساعدت و لطف همیشگی تو و پوزش به جهت ارادتهای خالصانه ات که هر از گاهی در وبلاگم با حضورت ما را بسی خوشنود میسازی و حفیر بجهت کمی سعادتمان مجالی پیدا نمیکنیم سلام شما را علیک گوییم انشاا… ما را عفو نمایید. برقرار باشید و خشنود یا حق
ی جورایی خشکسالی سال های اخیر به این روزهای حیتا هم اثر گذاشته و سلام و صد درود به جناب نیکوعقیده.
از خواندن شعر های شما لذت میبرم.
برنگ گوجه سبزهای باغ حاج صادق، فکر میکنم منظور گوجه های او حد او بود “شغال آباد”!!
موفق باشید
سلام
تو که سبز مانده ای
از نسل باغهای بالا دست
از تبار دامنه ها
همسایه با اوای مبهم رود
اقا مهدی درود
سلام دویازه
خوشحالم که پس از مدت های طولانی دوباره در کنار دوستان و یاران قدیمی حیتا هستم، شرح آنچه در این مدت بر حیتا گذشت رنج نامه ای خسته کننده است، اما آنچه اهمیت دارد این است که بار دیگر حیتا طلوعی دوباره خواهد داشت.ان شالله.
از شعر داغتان در این هوای سرد زمستانی هم لذت بردیم جناب نیکوعقیده
سلام جناب امیدوار گرامی
مشتاق دیدار شما بودیم که بطلف خدا ما را نصیب و قسمت شد انشاا… با همت شما و همدلی دوستان سعی در ان شود چراغ حیتا همواره روشن بماند.هر کس باید که به نوبه خویش سهم خود بگذارد. انشاا…
باز هم به دل نشست محمد اقا و اخر شعرتان خیلی زیباتر بود رنگ امروز زندگی شهری رنگ خاکستری. موفق باشی
به نام خدا
با پایان یافتن شمارش آرا و حذف شدن کسانیکه در دور سر خود هاله نور میدیدند و تمام نمایندگان دلواپس مجلس به جز قدوسی از مشهد.!!!!!
این برگ سبز را به تمام ملت ایران بخصوص تهرانیان آگاه تقدیم می کنم.
آفرین و احسن
دنیا به کام ما شد روز خداست امروز
تزویر و مکر و حیله از ما جداست امروز
پایان درد و رنج و روز شفاست امروز
دلواپس و دغل باز صاحب عزاست امروز
آنان که دزد بودند از کار بر کنارند
تعدادشان زیاد و بی حد و بی شمارند
در پیش ملت ما رسوا شدند و خارند
حتی صدا و سیما عیشش فناست امروز
دلواپس دغل باز صاحب عزاست امروز
با دشمنان فرضی سر گرممان نمودند
ما را به خواب کرده اموالمان ربودند
با اختلاس و دزدی بر مال خود فزودند
از مردمان تهران ایران رضاست امروز
دلواپس دغل باز صاحب عزاست امروز
تهرانیان آگاه آن مردمان با هوش
با رای قاطع خود ما را نموده مدهوش
هر چند مشهد ما در خواب ناز خرگوش
در شهرهای دیگر صد ماجراست امروز
دلواپس دغل باز صاحب عزاست امروز
گویم به شاه اکبر چشم و دل تو روشن
بر تو دو صد درود و صد آفرین و احسن
تیری زدی به قلب و هم بر دو چشم دشمن
آواز و رقص و بشکن بر ما رواست امروز
دلواپس دغل باز صاحب عزاست امروز.!!
دهم اسفند نود و چهار
( استوار فدیهه)
سلام سلیمان جان چه زیبا گفتی واز دلمن