محمد نیکوعقیده 3067 روز پیش
بازدید 152 ۸ دیدگاه

lمسافر…..

گم شده بودم

میان گذار فصلها

سه ماه مانده بود تا بهار

چند شب تا یلدای بلند

مرا در کجاوه ی پاییز گذاشتند

قابله ام…..

مرا از پهلوی پاییز گرفت

من پاییزی شدم

مسافر فصلها

شناسنامه ام دقیق نیست

می ماند شک و یقینهای مادرم

میان سنبله یا قوس..!!!

کجای زمان ایستاده ام..؟

میان دیروز و همهمه ی اکنون

میان ان پنجره های چوبی ام

که باز می شد به باغ بسیار درخت !!!

میان قاب منظره ی ایوان

و چشم اندازش….

که بیش از چهار فصل در استین داشت

ان باغی که پدر تمام ارزوهایش را در ان می کاشت

قد می کشیدندو بلند

حتی بلندتر از درختهای گردوی باغ سید تقی

هر بهار سبز می شدند

وسپس زرد

عاقبت لخت

بهار صرف شده است

پاییز در میان

من مسافر پاییزم.

نظرات کاربران

با نظرات خود، ما را در ادامه مسیر راهنما باشید.

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  1. معاد زندگی
    فرودین وچهرگل در گرمی پنهان برگ
    می شود آبستنِ زیبائی ِدامان برگ
    گوش کن جانا حدیث زایش وپیدایش است
    در قنوت سبز ودراندیشه ی چشمان برگ
    میوه ی کال ونگاه باغبان وچشمِ مهر
    امتدادی تا رسیدن در شلوغستان برگ
    دست دانش میوه چین ِشاخساران وفا
    برزمان آویخته ، تصویری از الوان برگ
    روز وشب را گردشی برمحور صلح زمان
    خاطرات زندگی بنوشته بر ایوان برگ
    باد پائیزی وترسیم گذار ماه و سال
    درطلائی رنگ آن رخساره یِ رقصان برگ
    سردی دیماه و پایان نامه ی باغ ودرخت
    از معاد زندگی بر شاخه یِ عریان برگ
    آه ، محزونی نگاهِ بی تفاوت ازکسان
    می دهد رنجت بسان ِتلخی هجران برگ

    1. سعيد گفت:

      سلام بر سید عزیز و بزرگوار.
      مثل همیشه با معنی و پر از صلابت همراه با احساس.
      دلتنگتم سید جان .
      سبز بمان.
      به امید دیدار

  2. شعرتان گلواژ ه های تازه زیاد دارد
    تکرار موضوعی نداشت نو بود
    اما …….
    این کار شما و سایر کارهایی که اینجا دارید که حداقل چند تایی را خواندم به نیمایی نزدیک ترند تا سپید . نه نیمایی کامل نه سپید تمام بر عکس انچه از شما دیده ام فقط سپید بوده.
    احساستان سرشار ازتازگی باد

  3. به نام خدا
    درود بر جناب نیکوعقیده عزیز
    خدای را سپاس محمد جان که چنین شاد و شنگولی و از قاب پنجره چوبی به باغ می نگری و لذت می بری
    …….و اما من چند وقتی است که دچار افسردگی شده و به پزشک مراجعه نمودم که پس از کلی آزمایش و عکس و رادیولوژی و سینوگرافی و……… پزشکان اعلام فرمودند این افسردگی قبل از زایمان است و طبیعی می باشد
    لذا خدای را شاکرم که در این زمان حساس که مسئولین عزیزمان بابت کاهش زاد و ولد نگران شده اند می توانم خدمتی به ایشان بنمایم تا خدای ناکرده از این بابت نگرانی نداشته باشند.!!!
    به نام خدا
    زایمان مردان
    هر چند که با فشار ما می زائیم
    بیش از حد انتظار ما می زائیم
    حالا که زنان ز زایمان می ترسند
    با چر خش روزگار ما می زائیم
    فرقی نکند بهار یا تابستان
    هنگام گل خیار ما می زائیم
    از قیمت پرتقال و سیب و کیوی
    یا خربزه و انار ما می زائیم
    از خرج و مخارج و جهاز دختر
    با دیدن خواستگار ما می زائیم
    در جشن و سرور و شادمانی حتی
    مطرب که زند دو تار ما می زائیم
    زن در همه عمر گر بزاید دو سه بار
    سالی صد و سی هزار ما می زائیم
    او حامله چون شود بسی ناز کند
    بی منت و بی ویار ما می زائیم
    با دیدن قبض آب و برق و تلفن
    در حالت اضطرار ما می زائیم
    وقتی که به خواب رفته در زیر پتو
    شرمنده ز روی یار ما می زائیم
    در داخل تاکسی و سوار اتوبوس
    در صندلی قطار ما می زائیم
    هر گز گره از مشکل ما وا نشود
    کی وا شده با شعار ما می زائیم
    پایین که رود ریال هی می نالیم
    بالا که رود دلار ما می زائیم
    معتاد به یارانه و پول مفتیم
    وقتیکه شده خمار ما می زائیم
    از کار گر مهاجری پرسیدم
    گفتا که به قندهار ما می زائیم
    مظلوم تر از مرد ندیدم زائو
    بی ناله و جیغ و جار ما می زائیم
    گفتم به سلیمان تو زائیدی ؟ گفت :
    در گوشه و در کنار ما می زائیم
    ایران شده زایشگه مردان عجم
    بیش از حد و بی شمار ما می زائیم
    امسال که سال دولت است و ملت
    با دولت سازگار ما می زائیم
    :gol: :gol: :gol: :gol: :gol: :gol:

    1. دلير گفت:

      سلام سرکار استوار
      خیلی قشنگ بود. لذت بردم ، همانطور که از سبزینه‌های آقای نیکوعقیده عزیز لذت می‌برم. یکبار هم برای یکی از رباعی‌هایت چیزی نوشتم. همانطور که آنرا بی جواب گذاشتی میتوانی این را هم بی‌جواب بگذاری. موفق باشید.

  4. باغ سید تقی ر خوب امییی دمت گرم خدا قوت هوووووو

  5. دلير گفت:

    سلام وقت بخیر
    قشنگ بود اما جسارتا باید بگویم زمان‌هایی که در ابتدای شعر هست زیاد با هم هماهنگی ندارند. در آستین داشت تبدیل به در چهارگوشه‌اش … بشود بهتر نیست؟ باغی یعنی آن باغ پس آن زیادی نیست؟ و …
    موفق باشید