رودمعجنی هوادار مصدق که اعدام شده
همزمان با کودتای ۲۸ مرداد سالهای ۱۳۳۲ و بعد از سقوط مصدق جوانی رودمعجنی در مشهد ناپدید می شود و کسی از او خبری نمی یابد.
حسن خیری جوانی مجرد است در مشهد مشغول کارگری یا سربازی. و به هواداران نهضت ملی می پیوندد. روزی چند نفر از جوانان رودمعجنی او را در مشهد میبینند که در تظاهرات هواداران مصدق و نهضت ملی کردن نفت، بیرق به دست شعار می دهد. او همولایتیهایش شادروانان محمد یوسف (ذخیره)، حاج عباس اکبری و حاج اسماعیل پهلوان را به این تجمع دعوت می کند. آنها نهار را با حسن بر سر سفرۀ هواداران نهضت ملی میخورند و از حسن جدا می شوند. دولت ملی سقوط می کند کودتاییان مصدق را دستگیر می کنند و محمد رضاشاه به ایران بر می گردد.
دیگر کسی از حسن خبر و اثری نمی یابد. بعدها گفتند که دستگیر و اعدام شده. حسن فرزند عباس مصطفی از خانوادهای مستمند است. نام مادرش خیری است. حسن دو خواهر هم داشته است.
گم شدن حسن را فقط دو پیرمرد بالای هشتاد سال تأیید کردند. حاج محمد حسن قربانی و آقای محمد علی محسن زاده (گفتگوی ضبط شده نگارنده با این دو بزرگوار، خردادماه ۱۳۹۳). مادرم هم که در آن سالها ۱۶ ساله بوده کور خبری در بارۀ آن جوان گمشده شنیده است.
آیا کسی از او چیزی می داند؟
به نام خدا
درود بر جناب دکتر فتوحی عزیز
به نظر این حقیر در خصوص صحت و سقم این موضوع می شود با پرس و جوی بیشتر به نتایج ملموستری رسید اما از نظر ظواهر امر و سوابقی که ار اهالی رودمعجن داریم مشکل می دانم که همچین نفری که آب چشمه ی حیتا را خورده باشد دست به طرفداری از ملی گرایی بزند. در هر حال اگر هم چنین شخصی وجود داشته باشد مایه افتخار و از عجایب روزگار است.
:gol: :gol: :gol:
سلیمان عزیز
رودمعجنیها عرق ملی دارند. چنان نیست که نسبت به هویت ملی و خاک پاک ایران بی تفاوت باشند.
حتما مزاح می فرمایید.
درود بر آقای دکتر
مدتهاست حضرتعالی در غیبت صغری بسربرده وبنده حدس بر مسافرت خارج زده بودم حال هم جای خوشحالیست باز در حیتا موجب صفای دوستان شدید .مطلب خوبی را عنوان فرموده اید امیدوارم مردان کهن رودمعجنی با نقل قول به فرزندان در این ره یاریتان نمایند
بدرود و اوقات خوش
جناب استاد محزونی
قصور مرا بر من ببخشایید. فرصتها اندک است. و تنها بودن در حیتا در کنار شما و همشهریان نازنینم به لحظات من کیفیت می بخشد.
پیروز باشید
با سلامی مجدد خدمت جناب دکتر فتوحی یزرگوار
شرمنده فرمودید .
بنده بر مشغله ی شما واقفم ، الیته بعداً فهمیدم تورنتوتشریف دارید امیدوارم خوش بگزرد ونهایت حظ را ببرید
سرسبز وبا نشاط باشید
سلام و خداقوت خدمت دکتر عزیز خیلی مطلب جالبی بود .جالبه پدر بزرگ من هرچی .ملب قدیمی بوده معمولا تعریف میکنه اما این یکیرو هنوز برای ما تعریف نکردن شایدم فراموش کرده باشن.به هر حال خیلی جالب بود
سلام و خداقوت خدمت جناب دکتر. از پدرم در خصوص جوان مزبور پرسیدم که ایشان اطلاعات کمی را که از جوان نامبرده داشتند در اختیار گذاشتند. جوان مزبور حسن خیری که بهتر است اورا پهلوان حسن خیری بنامیم از همدوره ایهای مرحوم اسماعیل ابراهیم معروف به اسماعیل پهلوو بوده یا شاید کمی بزرگتر از ایشان بوده است. مادرش خیری و خواهر جوان نامبرده ، مرحومه فاطمه خیری همسر اول مرحوم عباس قربان ( عظیمی) که همان پدر خانم جناب سلیمان استوار میباشد. اطلاعات زیادی نیست اما شاید مفید واقع شود. ضمنا علت اینکه به این جوان پهلوان میگفته اند زور بازو و قدرتمندی این جوان بوده به طوری که خاطره ای که از او نقل میشود اینطور بوده که روزی حسن با یکی از دوستانش مشقول چوپانی بوده که گرگی حمله میکند و گوسفندی را میبرد وقتی رفیق حسن به او اطلاع میدهد حسن منتظر می ماند تا گرگ به طور کامل گوسفند را خورده و سنگین شود، سپس با چوبدستی خود به دنبال گرک میدود و دم گرگ نگونبخت را با دست چپ گرفته و اورا بلند کرده و بر زمین زده و با چوب بر سرش کوبیده و اورا میکشد
سپاسگزارم شکارچی عزیز
به نام خدا
ای کاش جناب شکارچی این موضوع را سالیان قبل جناب دکتر فتوحی مطرح میکردند تا بنده از پدر خانمم پرس و جو میکردم و این ماجرا روشن می شد اما اکنون متاسفانه به پدر همسرم دسترسی ندارم و خاله خوش عزیزم هم از این بابت اطلاعات چندانی ندارد. :gol:
سلامی چو بوی خوش آشنایی بدان مردم دیده روشنایی
سلام اقای دکتر وقت بخیر.
همسر مرحوم حسن اسدی از نسب مرحوم حسن خیری اطلاعاتی داشت که به سمع و نظر حضرتعالی می رسد:
مصطفی دارای سه پسر بوده:عباس / اسدالله /حسن. حسن دارای یک دختر بوده که مادر جناب اقای حسن روحبخش می باشد.اسدا..پدر مرحوم حسن اسدی بوده اند. اما مرحوم عباس(پدر حسن خیری) دارای سه فرزند بوده حسن فاطمه و زهرا . زهرا هیچگاه شوهری نداشته و فاطمه همسر مرحوم عباس قربان که ایشان نیز دارای فرزندی نبوده اند.حسن نیز که مورد بحث می باشد برطبق گفته همسر مرحوم حسن اسدی به روستاهای بالا رفته و دیگر برنگشته است. در آن سالها شایع بوده که حسن به پارچه فروشی اشتغال داشته و به دلایلی نامعلوم کشته شده است و خیری (مادر حسن) پس از شنیدن خبر فوت حسن بر اثر گریه زیاد بینایی خود را از دست داده است.
ممنون از زحمتی که کشیدید جناب مرادازاده
پاینده و پدارم باشید