سجده ی آخر
باعرض ادب واحترام خدمت تمام عزیزان ،امید است طاعات وعبادات مورد قبول حق افتد وبتوانیم از شبهای قدرش ،قدر بیابیم ،قدربشناسیم وقدر بگذاریم. بهمین بهانه غزلی تقدیم میدارم امید است مورد قبول حضرتش وشما بزرگواران واقع آید ویکتای بی همتا پذیرای ماواعمالمان باشد چراکه او رحمان ورحیم است.
سجده آخر
سحرگاهی که مولا میهمان برخوان دختر شد
به شیدائی درآندم اشتیاقش پای تاسر شد
میان سفره ی دختر نمک با شیر هم پهلو
وآری لقمه ی چندی نمک بر کام حیدر شد
بیامدتابه عزم مسجد کوفه رود بیرون
کمربندش بدستگیره،علی چسبیده بر در شد
سر راهش کمند ماکیان جای تعجب بود
علی زین ماجرا ذکرش بلب اله اکبر شد
روان شد جانب مسجد علی با سینه ای شیدا
نماز صبح را آندم ،ندا محبوب داور شد
صلائی زد اذان صبح را مولای درویشان
پی قد قامت دلبر سوی محراب ومنبر شد
علی را سجده آخر عمودی آهنین آمد
که خون حق روان بر چهرزیبای غضنفر شد
رخ ورخسار ودامن تا به سجاده بخون رنگین
به محراب عبادت مرتضی در خون شناور شد
به فرق مظهر عدل وعدالت زخم بد عهدی
بدست ابن ملجم آن سیه بخت بد اختر شد
علی را لیله القدرو شهادت توأمان آمد
علی را با چنین قدری وصال حق میسر شد
علی در بستر وگویا طبیبش نا امید از او
علی را عزم رفتن سوی حق از کنج بستر شد
یتیمان نا امید وکاسه های شیر روی دست
ولی باب یتیمان فارغ از زخم دل وسر شد
تو گویا مرتضی اینک رود میهمانی زهرا
به زینب گو علی را میزبان زهرای اطهر شد
ضیای لیله القدر وصفای جان ، “محزونی”
به عشق ساقی کوثر ،نمود جام وساغر شد —-۹۲-مشهدمقد
به نام خدا
درود بر استاد عزیز جناب محزونی
از شعر زیبایتان لذت بردم برای شما بزرگوار آرزوی سلامتی و قبولی طاعات و عبادات را دارم و چند رباعی رمضانی به شما تقدیم میکنم
ماه رمضان است و یا ماه سفر
یا ماه بخور بخور به هنگام سحر
بعد از سحری مخواب و آروغ بزن
مکروه بود برای تو خواب دمَر
@@@@@
در وقت سحر غذا فراوان داریم
یک سفره دو تا برگ ز کیهان داریم
پند علم الهدی شد آویزه ی گوش
اشکینه به جای مرغ بریان داریم
@@@@@
ماه رمضان است بیا کم بخوریم
افسوس زیاد است چرا غم بخوریم
زردآلو و موز و انبه از دشمن ما
هنگام سحر بیا که شلغم بخوریم
@@@@@
صد شکر که ما سفره رنگین داریم
این سفره که گل گلیست از چین داریم
هنگام سحر زنم به خواب آمد و گفت
بر خیز بخور غذای پاچین داریم
@@@@@
در ملک عجم شور و نشاطی نبود
وقت سحر از غصه نجاتی نبود
معتاد شدم به قهوه و دیس رطب
در شهر دگر نقل و نباتی نبود
@@@@@
در دهر هر آنکه آشیانی دارد
یخچال پُر از سینه و رانی دارد
منت نکشد ز احمد و محمودی
گو شاد بزی خوش رمضانی دارد.
:gol: :gol: :gol: :gol: :gol:
درود بر دوست خوبم استوار خوش قریحه ، قبول باشه.
ممنونم از الطف بی شائبه آن جناب ، بخاطر رباعیات رمضانیه نیز متشکرم البته فبلا در وبلاگ حضرتش آنرا بر خوانده ولذت را برده بودم واین شد مزید بر لذت.
استوار باشی وپویا
درود بر سید عزیز .بسیار قشنگ و پر محتوا مثل همیشه.علی یار و یاورت باشد وقلمت سبز و جاویدان باد
ممنونم سعیدجان
از اینکه مورد پسند افتاد مسرورم .
طاعاتتان قبول جناب محزونی. شعر به جا و به موقعی بود. استفاده بردیم. خداقوت :gol: :gol:
طاعات شما هم قبول باشه سرکار خانم عبداللهی
از لطفتان متشکرم . پویا باشید :gol: :gol:
درود جناب محزونی. شعرزیباو پرمغزی بود.حال وهوای سایت رو هم به نوبه خودش تغییرداد.موفق باشید :gol:
سرکار خانم مرادی
درودبرشما از بذل عنایت سرکار وتوجه به موضوع ممنونم
در پناه حق موید باشید :gol: :gol: