گذری بر روستاهای زیبای ایران
روستای یاسه چای استان چهارمحال و بختیاری
(روستای بدون کوچه ایران)
روستای تاریخی و بدون کوچه « یاسه چای » ( یاسه چاه ) از توابع شهرستان سامان در استان چهارمحال و بختیاری است که در حاشیه رودخانه زاینده رود و در محدوده کوهستانی شمال این شهرستان قرار دارد.وجه تسمیه نام روستا : یاسه چای از دو کلمه ی یاسه + چای تشکیل شده است . در زبان محلی که همان زبان ترکی قشقایی است ، یاسه به معنی «پهن» و چای به معنی «رودخانه» است . پس یاسه چای به معنی «رودخانه ی پهن» است که به مرور زمان به یاسه چای تبدیل شده است .
مردم روستای « یاسه چای » به زبان ترکی سخن می گویند.
روستای « یاسه چای » ( یاسه چاه ) در حال حاضر، بیش از ۸۰۰ نفر جمعیت دارد که مسلمان و شیعه هستند.
یکی از ویژگی های منحصر به فرد روستای « یاسه چای » ، بافت قدیمی مسکونی متراکم است.
روستای « یاسه چای » در نگاه نخست، فاقد هر گونه خیابان و معبر به چشم می آید، بنابراین « روستای بدون کوچه ایران » هم گفته می شود.
این آبادی، دارای کوچه های سرپوشیده و دالان های قدیمی و بافت معماری خاص است که آن را به یک روستای هدف گردشگری تبدیل کرده و سالانه هزاران گردشگر به این روستا سفر میکنند.
مردم این روستا از طریق چهار دالان سرپوشیده که درب همه خانه های روستا به داخل آنها باز می شود، رفت و آمد می کنند
آنها در گذشته برای پوشش امنیتی، کوچه های روستارا سرپوشیده و به صورت دالان هایی ساخته اند که این دالان های تونل شکل خشت و گلی که از ابتدا تا انتهای روستا احداث شده، با گذشت حدود یک قرن، همچنان پا برجا و دیدنی است.
مسیر اصلی این دالان به طول ۴۰۰ متر، شمال و جنوب روستای « یاسه چای » را به هم متصل کرده و ۵ دالان فرعی، راه های ارتباطی خانه های بافت فدیم را به هم وصل می کند.
دو دروازه اصلی هم در روستا وجود دارد که در زمان حمله و هجوم اقوام بیگانه در ادوار گذشته، توسط اهالی بسته می شده است.
خانه های این روستا، به دلیل استقرار آبادی در اقلیم سرد و کوهستانی، کمبود زمین برای ساخت مسکن و ناامنی در گذشته، در دامنه کوه در کنار هم و به طور پلکانی ساخته شده و برخی خانواده ها، از پشت بام دیگری برای محوطه حیاط استفاده می کنند.
محدوده تاریخی روستای « یاسه چای » ، به وسعت سه و چهار دهم هکتار، با گونه مسکونی و معابر سرپوشیده خشتی، در فهرست آثار ملی ایران ثبت شده است.
مصالح به کار رفته در خانه های بافت تاریخی و قدیمی روستا خشت، گل، چوب و سنگ است.
طاق های ضربی و چشمه ای، دالان های تاریک اصلی و فرعی، فضای کالبدی و معماری خاص منازل به عنوان ویژگی منحصر به فرد در « یاسه چای » خودنمایی می کند.
روستای « یاسه چای » از دو قسمت بافت تاریخی و قدیمی، و بافت جدید ( از آجر، گچ، آهن، سنگ و سیمان ) تشکیل شده که در شیب دامنه کوه در کنار هم به صورت پلکانی و با دید مشرف به مناظر طبیعی روستا و زاینده رود ساخته شده اند.
اصلی ترین مزیت گردشگری روستای « یاسه چای » در کنار بافت تاریخی، به جاذبه های طبیعی اختصاص دارد.
این روستا به لحاظ اقلیم و طبیعت مساعد، چشم اندازهای شگفت انگیزی در همه فصول سال دارد و گردشگران در مسیر مفرح پل تاریخی زمانخان، پس از عبور از دالان های سبز جاده در حاشیه رودخانه زاینده رود، در میان منطقه ای بکر و زیبا و بیشه زارها و باغ های انبوه، به هم پیوسته و وسیع از انواع درختان گردو، بادام، هلو، انگور، آلوچه، زردآلو، گیلاس، سیب و … به این آبادی تاریخی می رسند و همگونی طبیعت و معماری را به نظاره می نشینند.
تنوع گل ها و گیاهان خودرو، همراه با گونه های متنوع جانوری از قبیل شغال، گرگ، روباه، خرگوش و کبک، جلوه جالب توجهی و زیبایی چشم نوازی به منطقه اطراف روستای « یاسه چای » بخشیده است.
گلیم، قالیچه، قالی، سبد بافی، نخ ریسی و سفال از هنر های صنایع دستی اهالی این روستا است.
روستای ایستاعجیب ترین روستای ایران
روستای ایستا واقع در شهرستان طالقان شاید مرموزترین روستای ایران باشد، روستایی در خاک البرز که مردمانش در زمان توقف کرده اند.
سکوت حکمفرماست و کسی کاری به کار کسی ندارد.نه تنها شبها پای تلویزیون نمی نشینند که به شب نشینی هم اعتقادی ندارند. عروسی و عزا ندارند و مراسمی چون جشن تولد، سالگرد ازدواج و… برای آنان معنا و مفهومی ندارد.
متمول هستند و از طریق فروش زمینهای پدریشان در تبریز روزگار می گذرانند.
شناسنامه ندارند و جزو آمار جمعیت ایران به حساب نمی آیند. هیچگونه خدمات دولتی را دریافت نمی کنند.
اینجا ایستا است؛ مرموزترین روستای ایران! جایی که هیچگونه امکانات دنیای جدید را نمی پذیرند و بدون آب لوله کشی، گاز، برق، درمانگاه، ماشین آلات، وسایل ارتباطی و … زندگی می کنند.
اهالی روستای ایستا واقع در شرق طالقان اوقات شرعی نماز را با شاخصههای خود استخراج کرده و آغاز و پایان ماه مبارک رمضان را نیز با رویت خویش تعیین میکنند، به رویای صادقانه معتقدند.
فرزندان آن بعد از رسیدن به سن تکلیف مختارند که با آنان زندگی کنند یا به شهر تبریز بازگردند، هیچگونه فعالیت سیاسی و اجتماعی نداشته و باورهای خود را تبلیغ نمیکنند.
کودکان آن روستا به سبک سنتی و مکتب خانهای با فراگیری دروسی همانند واجبات و محرمات فقهی، خوشنویسی و اصول عقاید سواددار میشوند.
ساعت مچی و دیواری در محل زندگی “اهل توقف” وجود ندارد و سیمان و آهن در معماری خانههای آنان به کار نرفته است.
آنان به نحو اسرارآمیزی از مردم فاصله میگیرند و کمتر کسی را به خانه خود راه میدهند.
از هر نوع مظاهر مدرنیته و تکنولوژی دوری میکنند و با این عزلت گزینی و انتخاب زندگی رهبانی، هالهای از شایعات و سخنان عجیب را در اطراف خود پراکندهاند.
ماجرا به زمانِ مشروطه و مجتهدى به نام میرزا صادق مجتهد تبریزى بر مىگردد و نحوه زندگىِ مقلدانش که هنوز هم به همان طریق زندگى مىکنند.
مشابه این روستا در هزاران کیلومتر دورتر و در قاره ای دیگر نیز وجود دارد.
آدمیانى که همچون چهارصد سالِ گذشته لباس پوشیدهاند. محاسنِ بلندى دارند و سیبل هایشان را تراشیدهاند. با درشکه و اسب به این سو و آن سو مىروند. در روستایشان، نه نشانى از تلفن و برق است و نه دیسکو و بار. هیچ اثرى از تکنولوژى و لوازمِ جدید در آنجا مشاهده نمىشود. مطمئن باشید که شما به میانِ آمیشها رفتهاید.
فرقهاى مسیحى که امروزه تعدادِ بسیار کمى از آنان در دنیا زندگى مىکنند. پیروان کیشیشى سوئیسى، به نامِ ژاکوب آمان که در میانِ سال هاى ۱۶۴۴ تا ۱۷۲۰ میلادى مىزیست و عقایدى خاص خود داشت که امروزه در میانِ آمیشها رواج داد
خیلی جالب و زیبا بود. هر دو روستا برای من تازگی داشت و جذاب بود. روستای اول با وجود قدمت تاریخی هنوز دالان های زیبا و فضای معماریشون حفظ شده بود و نشان از سرزندگی و زیبایی داشت و روستای دوم با سبک زندگی و شیوه خاصشون . فکر نمی کردم تو کشور ما و با این همه تبلیغ فرهنگ به روز بودن هنوز همجین روستاها و مردمی به این شیوه زندگی کنن. خسته نباشید نجمه خانم و تشکر از زحمتتون :SS:
به نام خدا
درود بر سرکار خانم نجمه عبداللهی
قابل توجه آن کسانی که تا به حال فکر میکردند با یک تیر نمیتوان همزمان دو نشان را زد. نه پدر جان این اعتقادات به کلی منسوخ شده و شاهد این ادعا همین مدرک موجود و کاری که خانم عبداللهی انجام داده اند.
…و اما آنچه برای من سئوال است با توجه به اینکه در تمام روستاها برای حمل آذوقه ها و حمل هیزم از الاغ استفاده مینمایند مردم روستای یاسه چای با آن دالانهای کم عرض چگونه مشکل خود را حل مینمایند؟ و اما عجیب تر زندگی مردم ایستا میباشد که بدون شناسنامه و مراسمات عروسی و عزا و غیره چگونه زندگی میکنند. البته من چند وقت قبل در باره یکی از روستاهای هند مطلبی خواندم که برایم بسیار عجیب و شگفت آور بود ولی حالا میبینم عجایب در ایران خودمان کمتر از هندوستان نیست. آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم// یار در خانه و ما گرد جهان میگردیم
در هر حال از شما که حیتا نشینان را به صورت مجازی به تفریح میبرید تشکر میکنم و امیدوارم این انرژی مستدام بماند. :SS: :gol:
سلام به دختر خاله عزیز.مطالب جالبی راجع به روستای ایستا گفتین که باعث تعجبه کسی تو این روزگار بتونه به این سبک زندگی کنه.لذت بردم از مطلبتون.موفق باشین :gol:
درودبر شما
در نوع خود اطلاعات جالبیست ، مرز وبوم ایران زمین ازاین شگفتی ها زیاد دارد انشا الله در آتی از این دانسته ها برای دیگرا ن نیز بر لوح مجاز بنگارید
سبک وقلمتان پویا
نه اسم این روستا رو شنیده بودم و نه از اعتقادات مردمانش خبر داشتم.اهل توقف به گوشم خورده بود ولی اینکه هنوز باشند و مکانی داشته باشند و هنوز بر سر اعتقاداتشان مانده باشند را نمیدانستم مطلب شما باعث شد یک سرچکی بکنم و مطالب جالبی در باره ی نحوه ی زیست این مردمان صلح جوی بی آزارِ بی زار از تمدنِ گوشه گیرِ مردم گریز و نوع اعتقاداتشان گیرم بیاید.در زمانه ای که ابزار و الات مدرن به زور هم که شده در هر سوراخ سمبه ای خودشان را تپانده اند این سبک زندگی و این حجم ایستادگی در برابر این لشگر قهارِ جرار جالب است.
بسیار عالی بود.خدا قوتتان دهد
بسیار متین جذاب و خواندنی بود باعث خوشحالی است که این چنین نگاههایی هنوز در جامعه وجود دارد .احساسم بر این است که خود شما نیز ساده زیست باشید همچون ابوی عزیز و بزرگوارتان،مستدام باشید
سلام و خسته نباشیدخدمت شما.اطلاعات جامع و کاملی ارائه کردید که من احساس کردم از نزدیک این روستا را میبینم.از زحماتتان متشکرم.
بسیار سپاسگذار و ممنونم محبوبه خانم از توجهی که به مطلب داشتین.
بسیار سپاسگذارم جناب استوار و ممنون از توجهی که به مطلب داشتین.
زهره عزیز من هم از شما متشکرم و خوشحالم که مطلب مورد توجه قرار گرفت. :gol: :gol:
جناب محزونی سپاسگذارم و خوشحالم که مطلب مورد توجهتان قرار گرفت.
جناب علی آقا متشکرم که توجه فرمودید و اما اینکه از نزدیک با این مردمان برخورد داشته باشیم خیلی فرق دارد تا مطلبی که از آنها میشنویم شاید اینطور که توصیف میشوند نباشند یعنی شاید زیادی رنگ و لعاب به نحوه زندگی آنها داده اند وشاید هم نه. به هر حال ممنون از توجهتان
جناب ناشناس عزیز ممنون که به مطلب توجه داشتین اما منظورتان را از این که فرمودین خوشحالین از این که هنوز چنین نگاه هایی در جامعه وجود دارد متوجه نشدم. در خصوص نحوه زندگی ما که حدس میزنین ساده زیست باشیم بستگی دارد که ساده زیستن را چه طور معنی کنیم اما تا جایی که سراغ دارم چون در خانه پدر زیاد درگیر تجملات نبوده ایم طبیعتا زندگی الانمان نیز به نسبت زندگی خیلیهای دیگر ساده است. البته این را بگویم که اکثر رودمعجنی ها نسبت به زندگی های دیگران کلا زندگی های ساده تری دارند. باز هم ممنون از حسن توجهتان :gol:
دایی عزیز از شما نیز متشکرم و خوشحالم که مطلب مورد توجهتان قرار گرفت
سلام خسته نباشید
بر خلاف پستهای قبلیتون این خیلی جالب بود خصوصا روستای ایستا
سرچ کردم تو اینترنت مثل اینکه ی جورایی روستای امام زمان عج به حساب میاد و مردمانش شدیدا منتظر امام زمان هستند
منتظر پستهای غیر تکراری وجالبتون هستم
ممنون
ناشناس عزیز خدمت شما هم سلام و خسته نباشید. خوشحالم که این یکی مطلبم مورد توجهتان قرار گرفت. من تا جایی که میشه سعی میکنم روستاهایی رو بذارم که هم خاص باشن و هم احساس کنم که به گوش دوستان کمتر خورده تا اگه تو مسیر سفرهاشون با اونها روبرو شدن ازش دیدن کنن. وقتی واسه پیدا کردن روستای قشنگ سرچ میکنی کلی روستا واست باز میشه که باید توشون کلی بگردی تا یه چیز خاص یا عجیب یا قشنگ و یا … پیدا کنی . اما ظاهرا شما خودتان در روستا شناسی دستی دارین که اکثر این روستاها واستون تکراری بوده که خوب این خودش جای خوشحالی داره. امیدوارم مطالب بعدی واستون جذابتر باشه. متشکرم :gol: :gol:
دوباره سلام
آره بابا
خدای نکرده اگه روستایی نباشم روستازاده که هستم
من منظورم مطلبی غیر از روستا بود عزیزم
درود نجمه عزیز.بسیار زببا بود مخصوصا این روستای اخری که توصیف کرده بودی خیلی برام جالب بود که پایان وآغاز ماه رمضان راخودشون تعیین میکنند یا اینکه گفته بودی به رویای صادقه اعتقاد دارند.درکل مطلب بسیار زیبایی بود.موفق باشی
خسته نباشید خانم عبدالهی
مطلب بسیار جالب و کاملی بود ، مخصوصا اون روستای عجیب که اصلا فکر وجود داشتنش رو هم نمیکردم