شاهین
پادشاهی دو شاهین کوچک به عنوان هدیه دریافت کرد. آنها را به مربی پرندگان دربار سپرد تا برای استفاده در مراسم شکار تربیت کند. یک ماه بعد، مربی نزد پادشاه آمد و گفت که یکی از شاهینها تربیت شده و آماده شکار است اما نمیداند چه اتفاقی برای آن یکی افتاده و از همان روز اول که آن را روی شاخهای قرار داده تکان نخورده است. این موضوع کنجکاوی پادشاه را برانگیخت و دستور داد تا پزشکان و مشاوران دربار، کاری کنند که شاهین پرواز کند. اما هیچکدام نتوانستند. روز بعد پادشاه دستور داد تا به همه مردم اعلام کنند که هر کس بتواند شاهین را به پرواز درآورد پاداش خوبی از پادشاه دریافت خواهد کرد. صبح روز بعد پادشاه دید که شاهین دوم نیز با چالاکی تمام در باغ در حال پرواز است. پادشاه دستور داد تا معجزهگر شاهین را نزد او بیاورند.
درباریان کشاورزی متواضع را نزد شاه آوردند و گفتند اوست که شاهین را به پرواز درآورد. پادشاه پرسید: «تو شاهین را به پرواز درآوردی؟ چگونه این کار را کردی؟ شاید جادوگر هستی؟
کشاورز که ترسیده بود گفت: «سرورم، کار سادهای بود، من فقط شاخهای را که شاهین روی آن نشسته بود بریدم. شاهین فهمید که بال دارد و شروع به پرواز کرد.
شرح حکایت
گاهی لازم است برای بالا رفتن، شاخههای زیر پایمان را ببریم (البته شاخههای زیر پای خودمان، نه زیر پای دیگران)
چقدر به شاخههای زیر پایتان وابسته هستید؟ آیا تواناییها و استعدادهایتان را میشناسید؟ آیا ریسک میکنید؟
آیا نقاط قوت و استعدادهای خود را میدانید؟ آیا به استقبال تهدیدها میروید یا همواره به شکلی محافظهکارانه به حفظ وضع موجود میاندیشید؟ در رویارویی با تهدیدها و مشکلات که میتواند استعدادها و تواناییهای خود را بروز داده و توسعه دهد.
حکایت آموزنده ای بود در باب رسیک کردن و قانع نبودن به وضع موجود فقط گمانم وقتی که مشغول بریدن شاخه های زیر پایمان هستیم کمی هم مواظب باشیم که«ور کله اته نفتِم» بد نیست.بهر حال یک طرف ریسک بدتر شدن اوضاع است!
خدا قوت خانم احمد پور.
با سلام و خدا قوت خدمت خانم احمدپور و عرض خوش آمد گویی بابت ثبت اولین مطلبتان؛
کار را با مطلب جالبی شروع کردید؛من هم با نظر برادر علی نجفی یک جورایه هم عقیده هستم که ریسک کردن در تمام مراحل هم جواب مثبتی ندارد و باید مواظب باشیم که ور تخت کله پایین نیایم؛
البته شناخت استعدادها را کلهم باید از مقوله ریسک کردن جدا نمود و تمامی انسانها باید در راستای شناخت استعداد خود قدم بردارند؛
خداقوت
ناشناس من بودم
با سلام خدمت خانوم احمدپور،ممنون از مطلب زیباتون :SS:
@علی نجفی
با سلام و تشکر از اظهار نظرتون. به نظر من اگه همان طور که در شرح حکایت گفته شد توانایی و استعدادهامون رو بشناسیم توانایی و قدرت ریسک رو هم پیدا می کنیم که خدای نکرده ور کله اته نفتم.
@حسین مرادی
متشکرم اقای مرادی
باسلام و خسته نباشید مطلب جالب و آموزنده ای بود
بنام خدا /سلام درود بر سرکار خانم احمد پور. به نظر من اگر به مرحله ای از رشد و تکامل برسیم که بدانیم همیشه وقت از آنچه هستیم و داریم میتوان بهتر بود و بهتر داشت زندگیمان متحول خواهد شد. البته این موضوع از حریص بودن جداست. از زحمتی که کشیده اید متشکرم :gol:
سلام و خوشامد خدمت محبوبه خانم عزیز که به جمع بچه های حیتا پیوستید. به گمانم شما هم باید عضو گروه خنجلوکی شوید که این روزها کم کار شده و شاید یه نیروی جدید و تازه نفس بتونه اون رو دوباره احیا کنه :VV: . خداقوت متن زیبایی بود.
ورودتون رو تبریک میگم. متن جای بس تامل دارد.اسمش روشه.ریسک
بستگی داره که اون کار که ریسک میکنی در بدترین حالتش به چه قیمتی تموم میشه
اقای مرادی هم که باید اسم مستعار ناشناس رو انتخاب کنه. هر نوشته دو یادداشت داره که دومیش معرفی کردن خودشه.(صرفا جهت پر کردن سطر)
باسلام وخوش آمد خدمت شما خانم احمدپور.ورودتون رو به جمع پچه های حیتا تبریک عرض میکنم.مطلبتون عالی بود. :gol:
خیلی ممنون و متشکر از اظهار نظر و لطف همه دوستان
خانم احمد پور ورودتون و ثبت اولین مطلبتون رو در سایت ما تبریک و خوش آمد میگم.
خوب بود در اولین مطلبتون شرح حال مختصری هم از خودتون ارائه میکردین.
سلام خدمت دختر عمه عزیزم ورودت رو به حیتا تبریک میگم امیدوارم همیشه مطلب هاتو روی صفحه حیتا ببینم مطلبت خیلی قشنگ بود و عبرت اموز :gol: