«آغال پشه»
شاید شما هم شنیده باشید که میگویند«مهم است که کجا باشی» حتی اگر این حرف را قبول نداشته باشید و با مصادیق فراوان خلاف آن را هم ثابت کنید باز هم مواردی زیادی میتوان نشان داد که این حرف چندان هم بی جهت نیست.یک نمونه ی بارزش توی همین ده خودمان است.توی دهی که مثل ریگ درخت ریخته و سالی یک خروار از درختانش خشک میشود و بریده و خوراک تنور و بخاری،و یک خروار هم کاشته ،اگر درخت باشی یا باید خیلی متفاوت باشی یا اینکه در جای متفاوتی قرار داشته باشی ویا هردو ،تا بین این همه درخت جور واجور به اسم شناخته شوی.همه به اسم بشناسندت.در رودمعجن دوتا درخت هست که همه به اسم میشناسندشان.یکی درخت چنار است که اصلا اسم همان منطقه را هم به اسم همین درخت کرده اند به خاطر هیبت و هیئت متفاوتش که توی ده نظیر ندارد.درخت دیگر که چندان هیبتی ندارد و اتفاقا کاملا بی ثمر است ( یا بهتر است بگوییم بود)و پر آفت ،درختی است که همه ی ما به اسم «آغال پشه» میشناسیمش.البته فعل است در مورد این درخت چندان موضوعیت ندارد هرچند از فعل بود هم هنوز تمام و کمال نمیشود استفاده کرد.فعلا یک چیزی است بین است و بود.نه است است است نه بود بود!.معروفیت درخت آغال پشه به دو دلیل است.یکی به دلیل تک بودنش،چون ظاهرا هیچ درخت دیگری از این جنس توی ده نیست و این اولین و آخرین درخت از این نوع بود(یا است هنوز!) و دیگر به خاطر مکان تک و متفاوتی که این درخت قرار دارد.شاید اگر این درخت در هرجای دیگری به غیر از«سرخاکا»قرار داشت به این درجه از شهرت دست نمیافت.«آغال پشه» که سالها شاهد صبور به دیار باقی رفتن مردمان بود عاقبت نوبت به خودش رسید.«آغال پشه» هم که باشی عاقبت باید بروی.
در زیر دو عکس از این درخت را میبینید.عکس اول سال ۱۳۹۲ و عکس دوم مربوط میشود به محرم سال ۱۳۶۶.در عکس دوم کم و بیش دوران سر سبزی «آغال پشه»مشخص است
درخت«آغال پشه »بهار ۱۳۹۲
درخت «آغال پشه»محرم سال ۱۳۶۶
سلام بر جناب کامیاب عزیز؛خیلی جالب بود ؛خاطرات زیادی نیز با اسم درخت آغال پشه زنده میشه خصوصا خاطرات کلاسهای درس شیخ عباسعلی ارمی(شباسعلی) که انشاءا…همیشه سلامت باشند؛
ضمنا درختان تنومند دیگر نیز باید از این درخت عبرت بگیرند چون شاعر میگه:
(در این دنیای بی حاصل چرا مغرور میگردی
درخت آغال پشه گر شوی آخر نصیب تنور میگردی)
خداقوت
ناشناس من بودم
با سلام عکس جالبی است
چند روز بیش در همین رابطه حرف میزدیم واینکه چرا هیچکس هنوز بعد از چند سال خشک شدن درخت هنوز نصیب تنور نشده است.
:gol:
زنگ آخر بعضی از کلاسها زودتر تمام میشد،به هر دلیلی.گاهی آقا معلم کار داشت و میرفت،گاهی اصلا آقا معلم نبود و گاهی هم آقا معلم حوصله نداشت و زود تعطیل میکرد کلاس زنگ آخر را.قرارهایمان همیشه«زر درخت آغال پشه»بود وقتی زودتر از بقیه تعطیل میشدیم یا بقیه زودتر از ما تعطیل میشدند،تا با هم برویم ب احد اوو.کلی قرار گذاشتیم زیر این درخت که سبز بود هنوز آن موقع.آدم با دیدن عکس عریان درخت «آغال پشه» نا خود آگاه یاد این قسمت از شعر اخوان می افتد:
چون درختی در زمستانم
بی که پندارد بهاری بود و خواهد بود
دیگر اکنون هیچ مرغ پیر یا کوری
در چنین عریانی انبوهم ایا لانه خواهد بست ؟
دیگر ایا زخمه های هیچ پیرایش
با امید روزهای سبز آینده
خواهدم این سوی و آن سو خست ؟
چون درختی اندر اقصای زمستانم
ریخته دیری ست
هر چه بودم یاد و بودم برگ
یاد با نرمک نسیمی چون نماز شعله ی بیمار لرزیدن
برگ چونان صخره ی کری نلرزیدن
یاد رنج از دستهای منتظر بردن
برگ از اشک و نگاه و ناله آزردن……
از آدمهای عکس دوم من فقط آقا رضا عرب را که ظاهرا علی اکبر خوان هم بوده اند همان زمان میشناسم.بقیه دوستان اگر بقیه رو میشناسن معرفی کنند.
خدا قوت آقا ی کامیاب .عکس خاطره انگیزی بود
سلام مرسی اقای کامیاب عکسش قشنگه..بیاد زمان جوانی افتادم پای درخت اغال پشه میشستیم….هی!!!!کجایی جوانی!!!! :R:
بنام خدا / درود بر کامیاب عزیز. بسیار زیبا و خاطره انگیزست هم عکسها و هم خاطرات آن دوران که همچون برق و باد در حال گذر است . همه فانیند و او باقی چه درخت آغال پشه و چه چنار بایگ و چه…. و اما چرا این درخت پس از خشک شدن به جهنم کوچک ( تنور )منتقل نگردیده احتمالا به این جهت است که مالک خاصی ندارد و متعلق به تمام آبادی میباشد و در جایگاه مقدسی قرار دارد و قسمتی از جسم نیاکان ما در شاخه های آن متبلور است. در پایان محمد عزیز یک رباعی از حضرت خیام به شما تقدیم میکنم .
خاکی که به زیر پای هر نادانیست
چشم صنمی و چهره ی جانانیست
هر خشت که بر کنگره ی ایوانیست
انگشت وزیر یا سر سلطانیست
:gol: :gol: :gol: :gol:
توصیفاتتون خیلی جالب بود از درخت آغال پشه:N:اسمش به چه مناسبتی روش گذاشته شده؟
معرفی افراد:
از سمت راست مرحومه سکینه عرب،علی شبان،حسن شبان،(شخص سوار بر اسب) رضا عرب،علی کامیاب،
علی نیکوصفت،(شخص سوار بر اسب)سید حسن حسامی،(نوجوانی که دستانش در جیبش است)علی تفضلی ومرحوم آقای هاشمی بزرگ(درنقش زین العابدین) هم در کنار درخت سوار بر اسب هستند.
(فعلا یک چیزی است بین است و بود.نه است است است نه بود بود)
نوشته قشنگ ابتدای مطلب ، زیبایی نوشته را دو چندان کرده است . مخصوصا جمله بالا . :SS:
البته پشه های روستا به دلیل بی فایده خواندن پناهگاه و هتلشان توسط شما به خون شما تشنه اند و در انتظار پذیرایی از شما در سفر آتی به رودمعجن . بنده از زبان یکی از آنها شنیدم که می گفت مگر هر چیزی آفریده می شود باید مخصوص انسان و استفاده او آفریه شود . بقیه موجودات پس چی؟؟؟؟؟ از شوخی بگذریم سوژه بسیار عالی بود . خدا قوت.
زیبا بود ولی ایکاش کسی عکس تکی از سرسبزی این درخت همانند عکس اول داشته باشد چون در عکس دوم بیشتر تنه درخت مشخص است تا شاخ وبرگش اگه کسی هست سریعا اقدام کنه والا ….
خیر مقدم عرض میکنم!
دیدن این مطلب انگیزه ای شد تا مطالب قبلی شما رو هم بخونم ، به نظر در زمینه مطلب نوشتن در حیتا صاحب سبک هستین، در حیتا چند نفر صاحب سبک داریم و بقیه کم و بیش سبک خاصی ندارند و هر جور مطلب با هر بیانی در مطالبشان یافت می شود.
مدت ها بود عکس های قدیمی جدیدی (!) در سایت ندیده بودم و دیدن این تصاویر برام جالب بود.
توضیحتون در مورد درخت چنار و آغال پشه هم جالب بود.
خاطره زیادی از جوونیاش ندارم، ولی همیشه برام سوال بود که آغال پشه ها دقیقا کجای درخته، آیا قابلیت این رو داره که مثل آغال مینج اشورش کنیم یا نه؟!! :YY: ما که پشه ای ندیدیم ولی حتما یه چیزی بوده که اسمشو گذاشتن.
با سلام و تشکر از آقای کامیاب برای مطلب و عکسهای زیبایشان
موضوع جالب و جذابی را مطرح نموده بودید.خدمت ابوی سلام برسانید
تشکر از مطلبتون
کمتر کسی بود کخ بره یر خاکا و خستگیشو زیر این درخت بدر نکنه.نامت پاینده اغال پشه :gol: