تاب بنفشه
اینجا وآنجا میشود تک و توک درختی را پیدا کرد که برگی در آورده، اما هم این برگها هنوز کوچکند وهم رنگ سبز روشنشان آنقدر تیره نشده که رنگش چشم را بگیرد، لذا توی این حجم انبوه عریانی کمتر به چشم می آیند.فصل فصل شکوفه ها و گل هاست.از همه رقم.آنها که عجولترک بوده اند هنوز توپ سال تحویل را در نکرده، در آمده اند و باز شده اند و زل زده اند به عالم و آدم،صبورتر هاشان هنوز غنچه اند،عجله ای برای آمدن ندارند.انگار دارند سعد و نحس کواکب را رصد میکنند تا روز سعدی را برای نزول اجلالشان معین کنند. سنگینهاشان هم هستند که حالا حالاها خبری ازشان نیست.دق میدهند آدم را تا در بیایند. همه ی اینها را گفتم تا چند نکته را بگویم:
اول آینکه به نظرم به علت عریانی طبیعت،عید فصل مناسبی برای گرفتن عکسهایی با کارد باز نیست.عکسهای اینجوری با رنگ غالب خاک در آنها اغلب چندان چشم نواز نیستند.شکوفه ها هم در کادرها ی باز چندان به چشم نمی آیند.تابستان با آن غوغای رنگ سبز تیره و پاییز با آن اعجاب هزار رنگش فصل مناسبتری برای اینجور عکسهاست.دو آنکه بهار پر است از سوژه های کوچکی که جان میدهند برای عکسهایی با کادر بسته.جانوارن ریز کوچک،گلهای کوچک با آن رنگهای مسحور کننده شان ،گیاهان کوچک و…. سوم آنکه این عکسها را میگذارم که فتح بابی باشد برای دوستان که اگر عکسی دارند خست به خرج ندهند و منتشر کنند که بهار ماه اولش تمام دارد میشود!.گمانم نیازی به تذکر نیست که من از عکاسی همانقدری سر در می آورم که از نحوه ی عملکرد سیستم اطفای حریق در فضاپیمای کلمبیا!!.برسیم به عکسها
تاب بنفشه میدهد طره ی مشک سای تو
پرده ی غنچه می درد خنده ی دلگشای تو
ای گل خوش نسیم من بلبل خویش را مسوز
کز سر صدق می کند شب همه شب دعای تو
شور شراب عشق تو آن نفسم رود ز سر
کاین سر پر هوس شود خاک در سرای تو
خرقه ی زهد و جام می گرچه نه در خور هم اند
این همه نقش میزنم از جهت رضای تو
بنام خدا/ درود بر علی آقای گل گلاب نه گلاب بایگ و فدیهه و رودمعجن بلکه گلاب ناب قمصر کاشان. از غنچه های عجول گفتی و از غنچه های صبور. غنچه ها هم مثل ما انسانها فریب میخورند. فریب روزهای گرم اواسط اسفند را و فکر کردند که عید آمده و آنان در خواب مانده اند لذا آنان که عجول بودند کلاه گشادی بر سرشان رفت و سرمای سخت قبل از عید آنان را به دیار باقی فرستاد و اما آنان که کمی با احتیاط پا به عرصه وجود گذاشتند و صبوری پیشه کردند سر ار سایت حیتا در آوردند و چه سعادتی از این بالاتر.!! و اما راجع به عکسها هر چه به به و چه چه کنم کم است همگی زیبا و قشنگ. عکسهای شما را که دیدم و با عکسهای خودم مقایسه کردم به یاد این بیت افتادم. میان ماه من تا ماه گردون // تفاوت از زمین تا آسمان است // میان عکس من تا عکس ایشون // تفاوت هر چه گویم بیش از آن است// و گر ملموستر با تو بگویم // ز ما چون کاه و از تو کهکشان است . و یاد این ضرب المثل که از قدیم گفته اند هر اندازه پول بدهی آش میخوری. با دوربین سامسونگ صد هزار تومانی میخواهی با دوربین کانن هفتصد هزار تومانی رقابت کنی. :SS: :gol:
درود بی کران بر جناب استوار شیرین سخن.گلاب ناب قمصر شمائید با این طبع شیرین تان.البته حرف شما در مورد پول و آش را قبول دارم ولی دوربین شما با ارز مرجع ۱۲۲۰ تومانی است و مال من با ارز ۳۸۰۰ تومانی ها:).سپاسگزارم از شما.
درود و دو صد بدرود بر علی اقای عزیز ؛همه هنر از شما دیده بودیم بجز هنر عکاسی امیخته با احساس و شعر و لطافت؛هر چند من حقیر خود جزء بی هنران حیتایم ولی به بزرگ مردان باهنری همچون شما و دیگر دوستان حیتایی افتخار میکنم؛
جالب بود ما را در سرزمین خشک و بی آب و علف سیستان با گرمای طاقت فرسایش به فیض رساندید؛
خداقوت…
درود ودو دویست بدرود به حسین آقای عزیز که در خطه ی سیستان از مرزهای مرز و بوم محافظت میکنند.شکسته نفسی میفرمایید حسین آقا.هنر و خاندان مرادی انس دیرینه ای با هم دارند فقط شما بروز نمیدی.
خدا قوت شما
نه بابااااااااااااااااا !!!!!!!!!!!!!
اینکاره ای شما و شعر وشاعری ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
با این تعریفای دوستان حتما برا خودت سبنجی چیزی دود کن البته اگه تو کرج پیدا میشه
زحمت شعرش رو که خواجه ی شیراز کشیده آقا رضا و زحمت کپی پیستش افتاد گردن من.در مورد سبنج هم که ما پیر عپلوتا کی دگه کری سبنج نمنم.حیفی دنه ی سبنجه نیه بری ما
من هم با بقیه دوستان موافقم. همه جور هنر ازت دیده بودم. بجز عکاسی. اما مثل اینکه توی عکاسی هم ید طولانی داری. گوشیت هم که فکر نکنم خیلی دست بالا باشه. تا پارسال که از همین صد تومنی های اقای استوار داشتی. شایداز فرنگ برگشتی از اون خارجیاش خریدی.
ولی ای ول عکسهای جذابی بود. من هم چند تا عکس طبیعت امسال داشتم. اما انگیزه من هم برای انتشار آنها با دیدن این عکسها از بین رفت :SS:
راستی عکس آخری بنظر میرسه گل گاو زبان باشه و از طرفی بنظرم هنوز گیاه زبو گو در این موقع سال به این درجه از رشد نرسیده. این را توضیح بده
البته هنر های دیگه ایم دارم مثل خطاطی و نقاشی.در این دو هنر به بهزاد و میر عماد گفتم وخزن برن گوم رون از اینچو!.گوشی که همون صد تومنی سابقه البته با افزایش قیمت دلار یه بیست تومنی اومد روش. این عکسا با دوربینه با گوشی نیست.در مورد عکس اخری گول گو زبو نیست فکر کنم گل بابونه باشه.البته فکر کنم.در مورد عکس هم چه شما چه بقیه دوستان حتما عکسهاتون رو بگذارید.هرکس از زاویه ی دید خودش به طبیعت و اشیا و آدمها نگاه میکنه.عکس با عکس فرق میکنه.
متشکرم
سلام به شما
آفرین به شما با این همه استعداد .واقعا قابل تحسین است. هنر عکاسیتون رو ندیده بودیم. واقعا عکسای خیلی قشنگ و کارپستالی شده. دستتون درد نکنه . ومطلب بسیار قشنگی که ضمیمه عکساتون گذاشتین زیبایی مطلبتون رو دوچندان کرده :gol:
ممنون :gol: :gol: :SS: :SS: :gol: :gol:
متشکر خانم مدرسی.نظر لطف شماست.البته قسمت عمده ی زحمتش رو دوربین کشیده من تهش یه دکمه رو فشار دادم.
سلام بر تو ای علی اکبر…واقعا کی قهاری…مرحبا مرحبا. :SS: :soot:
سلام بر شما آقای عباسی عزیز.مرحبا بکم.
گر خوش آواز بودی و خوش خوان نبودی بهتر از تو در …..
جناب نجفی زیاد گول این تعریف و تمجیدها را نخورید. هرچند عکسها جذاب و انتخاب شعر هم بجا ومناسب بود.
حرف شما جناب مدرسی کاملا صحیح است.نیازی به گفتن نیست و گمانم دیگر برای همه ی دوستان اظهر من الشمس شده است که نظرات در حیتا بیشتر جنبه ی ادای احترام به مطلب گذارنده دارد،یک جور خدا قوت است به کسی که مطلبی گذاشته، وگرنه تعریفها و تمجیدها قطعا از جنس مبالغه است،مبالغه ای دوستانه و دور همی!
شما از امروز مسئول سیستم اطفای حریق در فضاپیمای حیتا منصوب می شود . امید است که در این مسئولیت تمام هم خود را بکار برید . :VV:
مقدمه بسیار بیستی بود . عکس های بسیار زیبا و دلنشین و کارت پستالی بود . و البته استفاده از شعرها وسط عکس کمی به من نچسبید . زیبایی عکس سوم خیلی تو چشم بود . مخصوصا اون زنبوری که در حال تناول است و از شرم عکاس سر در آخور کرده و مثل کبک پنهان شده است. خدا قوت عکاس هوووووووووووووووووو
در ضمن ناگفته نماند دوستان گرامی این عکس ها با موبایل نیست و با دوربینی است مجهز ناک که جدیدا توسط عکاس ابتیاع شده است . لذا کیفیت عکس ها بیش از آن چیزی است که می بینید . :SS:
دیر آمدی ای نگار سرمست چرا؟
کجایی تو معلوم هست؟البته حدس میزنم گیر و گرفتار چی بودی.داشتم کم کم نگران میشدم که رفع نگرانی کردی و امدی و حسابی نظر باران کردی و و روشن چشم یاران!
خدا نگهدار هوووووووو
هوووو
به دنیای عکاسی ماکرو خوش اومدی، لذتی که هیچ وقت ازش سیر نخواهی شد. عید پارسال بود به گمانم که من هم یه سری عکسهای ماکرو گذاشتم، البته مشکلشون اینه که هیچ نشانه ای از رودمعجن ندارن ولی خوب زیباین، شاید به این دلیل که هر چی از نزدیکتر در آفرینش های او بنگریم بیشتر احساس بندگی می کنیم، شاید.
با احترام نسبت به عکس های قبل من عکس آخر رو بیشتر دوس میداشتم ولی دلیل خاصی براش ندارم. حسی یه.
ایده شعر هم خیلی خوب بود؛ من تا چند روز همش این شعر رو تکرار میکردم با خودم.
هووووو علیکم.
یک بزرگی میگه:لذت عکاسی ماکرو با لذت خوردن یک قمقمه چای،سر تلخ کلته ی علی آن هم سر ظهر و بعد از درو کردن یک «پریستوی قَنر» گتدوم برابری میکنه!.این حرفتم که«شاید به این دلیل که هر چی از نزدیکتر در آفرینش های او بنگریم بیشتر احساس بندگی می کنیم، شاید.»دیدگاه جالبیه اینجوری به قضیه نگاه نکرده بودم!
در مورد شعر هم میتونی مراتب تشکرت رو به خواجه اعلام کنی البته اگر این شعر رو با خودت تکرار میکردی اونم چند روز من همینجا اعلام خطر میکنم، آی مسلمانان من اعلام خطر میکنم ،آی دانشگاهیها من اعلام خطر میکنم،آی بازاریها من اعلام خطر میکنم حالا خود دانید…
من عکس چهارم رو دوست دارم شبیه خود علی یه
جالب اینجاست که من خودم این عکس رو اینقدر دوست داشتم که کردمش بک گراندم.یعنی خودمو کردم بک گراند خودم!.اینو میگن یک خودشیفتگی خالص!
سلام به علی آقای عزیز
درود بر شما با این عکسهای زیبا و همچنین مطلب بسیار جالبی که ضمیمه عکسهاتون گذاشتین زیبایی را دو چندان کرده. خداقوت :SS: :gol:
سلام علیک جناب کامیاب گرامی و متشکر از اظهار لطفتون