نجواهای بهاری
هوای خونه گیج عطر بهاره ,گیج بوی گل و ریحان و یاس و اقاقی ,گیج عطر شکوفه های نورس و سبزه های نورسته .میشه صدای قدم های بهار را شنید,میشه اومدنش رو حس کرد ,میشه دل به دل نسیم داد و باهاش چرخید و شاعرانگی کرد,میشه حافظ شد و همنوای حضرتش زمزمه کرد:
زکوی یار می آید نسیم باد نوروزی ازین باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
میشه مولانا شد و به خلق خدا توصیه کرد که آی مردم, تن مپوشانید از باد بهار.میشه سعدی شد ,نظامی شد,…میشه خیلی چیزا شد,اما میون این همه اگر خواستی خودت باشی و از قول خودت با لسان و حال خودت حافظ و سعدی و مولانا بخونی اونوقت یک شرط کوچولو داره که باید خودت رو بشناسی و قدر وقتت رو بدونی ,بدونی کی هستی و چی هستی و چرا هستی ,و منظور از بودنت چیه ,میخوای چکار کنی ,کجا بری.اونوقت با خودت فکر میکنی ای داد بیداد ,کی سال اومد و کی به انتها رسید,چه زود,چه تند و سریع,نفهمیدم,اصلا انگار همین دیروز بود که عید سال نود را سر سفره نشسته بودیم,انگار همین چند روز ,چند ساعت و چند لحظه قبل بود که واسه اومدن سال نو چشم بسته بودیم و دعای تحویل سال می خوندیم وکلی چیز به زبان خواهش و تقاضا از خدا می خواستیم,چی شد ,اینقده زود این سال سر اومد که هیچی ازش نفهمیدم ,نمی دونم من کند می رفتم یا سال خیلی تند می رفت.نمی دونم اما از هروله و تکاپوی مردم ,از آمدن و رفتن شون ,از تمیز کردنا,دویدنا,خریدنا,از خیلی چیزا ,جدای از باد و بوی هوا میفهمم که ای وای امسال هم گذشت و نفهمیدم.این ۳۶۵روز هم ضمیمه شد به عدد روزهای همه سالهایی که رفت و نفهمیدم.فکر میکنی سال بعدی ,سالی که داره میاد میتونی بفهمی,میتونی روزهاش,ساعتهاش و ثانیه هاشو حس کنی.خدا کنه بتونی.میدونی حساب شمردن عمر به ساله ,مثلا میگن طرف سی سالشه .همه رو به سال حساب میکنن,فقط وقت مردن و دقیقه های احتضاره که دیگه حسابش به سال نیست ,به ماه و هفته و روز هم نیست ,میگن ثانیه های آخری,لحظه های پایانی .انگار اون ته که می رسی تازه می فهمی به جای سر کشیدن و سال ها رو شمردن باید ثانیه ها ,دقیقه ها رو می شمردی . انگاراز درون مثل مردابی بودی که به رغم این همه حرکت ,ساکن بوده.
چه خوبه که جریان زندگی رو حس کنیم .لحظه لحظه زندگی رو به چشم یک فرصت ویک هدیه ببینیم و همسو با تمام تلاشها و تکاپوها به استقبال سال جدید بریم و بدونیم یک سال کلی وقته ,یه عالمه فرصته واسه رفتن و شدن .واسه اینکه قدر خودت رو بدونی.
سلام
سپیدار عزیز :gol: بهار با تمام زیبایهایش همیشه در کنارمن است پس بیاییم تاقدر یکدیگر بدانیم.
امروز و همه روزتان بهاری … :gol: :gol: :gol:
Here comes the sun, here comes the sun,
it’s been a long cold lonely winter
it’s all right.
it’s all right
I say
Yeah
it’s all right
مطلبی زیبا و در عین حال مناسبتی .من که لذت بردم .عکسشم واقعا قشنگ بود. مرسی سپیدار عزیز :SS: :SS: :gol: :SS: :SS:
در کف بازار دنیا عمر خود را باختی
سکه ها را جمع کن دعوای چهار و پنج نیست
امیدوارم ما نباخته باشیم یا نبازیم!!!
بهاریه ای همراه با خنجولوکی محکم بود.
خدا قوت هوووووووو
سپیدار عزیز خدا قوت. (انگار همین دیروز بود که عید سال نود را سر سفره نشسته بودیم) یه لحظه خاطره ای رو تو ذهنم زنده کرد درست پارسال چند دقیقه بعد تحویل سال در حالی که نگاه به تقویم میکردم که هنوز برگه اول و روز اول بود بعد رفتم به برگه آخر تقویم با خودم فکر میکردم که اوووه کی این همه روزهای سال بگذره و کی به آخر برسیم اما الان میبینم که رسیدیم به آخر سال و دوباره روز اول سال جدید میتونه این خاطره تکرار بشه اما این عمر مایه که دیگه تکرار نیمشه و روزهایی که رفت دیگه برنمیگرده. :gol: :gol: :gol:
مگر نوشته بهاری قشنگ تر از این هم داریم؟؟؟؟؟ عاااالی بود. خسته نباشید اساسی…
این غافله عمر عجب میگذرد ،
چه زیباست نوروز و البته تعطیلاتش . تا وقتی خودم شاغل نبودم معنی تعطیلات نوروز رو نمی فهمیدم اما الان کاملا درک میکنم. تو اسفند ماه فشار کارها به حد انفجار میرسه و در نهایت میترکه و اگه نوروز نبود باید جان به جان آفرین تسلیم میگفتیم.
حافظ و سعدی و خودشناسی و خودمان را باشیم و به فکر لحظه ها باشیم و همه رو ولش.تعطیلات رو بچسب.
وای یعنی ۱۵ روز تعطیلیم. :OO:
از همه دوستانی که نظر دادند ممنونم.امیدوارم سال خوبی پیش رو داشته باشید.
خدارو شکر که یک سال دیگه هم به ما فرصت زندگی کردن داد و مثل همیشه از هیچ نعمتی که در گرو مصلحتی برای زندگیمون باشه دریغ نکرد. خدارو شکر سال خوبی بود، سرشار از اتفاقات نو، تازه شدنها، آشنایی با دوستای جدید، سالی سرشار از پویایی و سرزندگی، به امید سالی سرشار از موفقیت و تندرستی و البته رضایت قلبی برای همه حیتا نشینان عزیز :gol:
مرسی سپیدار عزیز :gol: