غم مخور
بنام خدا / سلام . چند روز قبل در معیت همسرم که در حال حاضر در کشور خانواده سر پرستی دو وزارت خانه مهم جنگ و اقتصاد را به عهده دارد جهت خبر گیری از مادر زن عزیزم که از همین جا به صورت مجازی دستش را میبوسم نه به صورت لمسی که بد آموزی دارد و ممکن است از طرف دشمنان متهم به زن ذلیلی شوم به روستای رودمعجن رفته بودم برف زیادی آمده بود و نور امید در چشمان اهالی روستا میدرخشید لذا از باب اطلاع رسانی و انتقال شادی آن عزیزان و با کسب اجازه از حضرت حافظ چند بیتی با چاشنی طنز تقدیم حیتا نشینان نازنین میگردد.
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور / اسب باطل گر بود در حال جولان غم مخور
چشمه ها خشکید و جاری شد اشک چشمها / چشمه حیتا شود روزی گلستان غم مخور
از خدا خواهیم بیاید برف و باران زیاد / رودمعجن را ببینیم شاد و خندان غم مخور
گر به تابستان نداری کولری یا پنکه ای / خانه ات گرددخنک فصل زمستان غم مخور
گر به دستت میرسد یک لقمه نانی با پیاز / نصف شب آید به خوابت مرغ بریان غم مخور
قوم و خویشانت اگر دارند بنز و پرشیا / شاکر حق باش با ماشین پیکان غم مخور
این ندا از کوزه می میرسد هر دم بگوش / رونق بتخانه هم آید به پایان غم مخور
ای سلیمان در طریقت نا امیدی کافریست / تا توکل باشدت بر حی سبحان غم مخور.
جناب استوار خداقوت .بازهم شعر به جایی گفته اید.انشا الله که حیتا هر چه زودتر گلستان شود اسب باطل هم دستش در هنگام نعل کردن “مِخ”بخورد و حداقل چند صباحی لنگ لنگان طی طریق کند اینجور”یورقه” نرود.توکل بر حی سبحان.
خداقوت هوووووو
از خدا خواهیم بیاید برف و باران زیاد / رودمعجن را ببینیم شاد و خندان غم مخور
انشاالله. همین.
خدا قوت جناب سلیمان چه قدر خوبه که اینقدر ذوق شعری دارین و به این سرعت شعر میگین. :gol:
:SS: :SS: :SS:
عالی بود,منتظر شعرهای بعدی شما هستیم. :gol: :gol: :gol: …
عالی بود :SS: :SS: :SS: به امید روزهای پر آب تابستان در رودمعجن :Y:
بوسیدن دست مادر زن نه نشانه زن ذلیلی بلکه نشانه ارادت و احترام به اوست :Y: شعر جالبی بود، سپاس :gol:
عالی بود .
راستی برام جالب بود فهمیدیم که با رودمعجن نسبتی دارین . پس خانم سرکار رودمعجنی هستن . کاش بگین داماد کی هستین ؟
صرفا جهت اطلاع : نامبرده داماد جناب آقای سیدلبرلهیم کارگر می باشد
دوما زیبا نوشته بودی
آقا ببخشن غلط نوشتم سید ابراهیم درسته معذرررررررررررررت !!!!!
بنام خدا/ به عرض حیتا نشینان عزیز برسانم من داماد مرحوم عباس عظیمی مشهور به عباس قربان میباشم . از برادران نازنین خواهشمند است نقد خود را درج کنند. تا انشاالله نقاط ضعف بر طرف ومطالب پخته تری تقدیم گردد هفت شهر عشق را عطار گشت // ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم .
توی این مصرع ” گر به تابستان نداری کولری یا پنکه ای” بهتر نیست “ی” کولر حذف بشه؟
چه خوش است اینکه در کشور جنابتان دو وزارتخانه مذکور توسط سرپرست اداره میشود .
ما که در مملکتمان عیال محترمه رای اعتماد قطعی نه با اکثریت بل به اتفاق آرا در وزارتخانه جنگ و اقتصاد و همچنین وزارتخانه پست و تلگراف و تلفن را کسب کره و هم اینک در سر پست وازرتخانه مذکور در حال خدمت رسانی به کلیه اعضا مملکتمان را به عهده دارند . :gol:
بنام خدا / سلام از اظهاز نظر و لطف همگی ممنونم از اینکه دستم خالیست و چیزی ندارم که تقدیمتان کنم معذرت میخواهم فقط اگر یک ماه دیگر به من مهلت دهید گلهای زیادی که تولیدی باغات رودمعجن میباشد به شما تقدیم خواهم کرد . بزک نمیر بهار میاد