یادداشت زیر را همکار ارجمندم جناب دکتر صادقی مرحمت فرموده اند. دکتر صادقی در گویششناسی بهویژه گویشهای خراسانی صاحب نظر است. با سپاس و اجازت از ایشان، عین یادداشت ایشان را جهت استفاده دوستان حیتانشین تقدیم می کنم:
به نام خدا
جناب آقای دکتر فتوحی
با سلام و ادب؛
نوشته شما ” رودمَعْجَن یا رودماهجان؟ ” را خواندم و بهره فراوان بردم. در عین حال مطالبی نیز به ذهنم رسید که آنها را با شما در میان میگذارم. به نظر میرسد رُذمهجن, رُدمهجن, روذمهجن, رودمهجن, روی مهجن و تلفظهای احتمالی دیگری نظیر رودمهزن, رودمهژن و… صورتهای آوایی مختلف یک واژه اند و همانطور که بیان فرموده اید رودمعجن صورت نوشتاری نادرستی از تلفظ گویشی رودمهجن.
در جزء آغازی(رُذ/ روذ/ رود/ رُد/ روی) ذ واجگونه د است (نک.دکتر محسن ابوالقاسمی, دستور تاریخی زبان فارسی, (تهران: انتشارات سمت,۱۳۸۵).ص ۲۱) . نیز بسنجید با فرود/ فروذ, گنبد/ گنبذ, یادگار/ یازگار[یاذگار]. در بین این صورتها به ظاهر رُذ به سبب داشتن واو مجهول کهنترین است. ابدال ی و د به یکدیگر, در سایر گویشهای ایرانی و حتی فارسی گفتاری: همسایه/ همساده هم دیده میشود. در تفسیر شنقشی نیز یک یا دو بار به جای بیوسیدن از بدوسیدن استفاده شده است.
در مورد جزء دوّم :
۱- این احتمال وجود دارد که «رودمهجن» با «رودتجن» در پیوند باشد در این صورت شاید بتوان گفت: مهجن ترکیبی است از maha (بزرگ) + tajan که گروه میانی آن به قاعده زبانی حذف شده است. این نوع حذف در قرآن قدس هم دیده میشود: تنزم= نزم ؛ سرتنگون= سرنگون. («تجن در فارسی به عنوان نام خاص بر چند رودخانه اطلاق شده است که مشهورترین آنها همان رود تجن در شمال ایران است. واژه مشتقی است از ریشه باستانی vtak: «دویدن, تاختن» که در اوستا بارها برای جریان آب نیز به کار رفته است. بنابراین اشتقاق واژه تجن چنین است:
tazan,tajan فارسی میانه tak/tač + ana>tacana » (نک. دکتر محمّدتقی راشدمحصّل,«درباره اشتقاق چند واژه». فصلنامه دانشکده ادبیات مشهد، سال ۲۳، (پیاپی ۱و۲), بهار و تابستان۱۳۶۹ . صص ۲۷۳-۲۸۰)
۲- ممکن است «مهجن» با ماهی در پیوند باشد. برای این امکان ، نظر شما را به صورت آوایی ماهی در جوکی دهگری چالوس mâhičama جلب مینماید. (نک.دکتر صادق کیا, واژهنامه شصت و هفت گویش ایرانی, (تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی,۱۳۹۰).ص ۷۴۶). [برای ابدال m به n در جایگاه پایانی بسنجید پسین(= عصر) را با / پسیم].
۳- همانطور که فرموده اید این امکان نیز وجود دارد که «مهجن» با «ماه» پیوند داشته باشد برای این امکان نظر شما را به صورت آوایی ماه در گویش جوکییخکش از توابع شهرستان بهشهر mâhčam جلب مینماید (نک.همان,۷۴۵). در پایان یادآوری دو نکته دیگر لازم است:
نکته۱. بین گویش های زنده خراسان و جوکی یخکش و جوکی دهگری چالوس اشتراکات زبانی وجود دارد, از آن جمله است:
فارسی رسمی |
قاین(واژهنامه گویش قاین) |
جوکی یخکش |
جوکی دهگری چالوس |
رودمهجن |
آرواره |
aruk |
arik |
؟ |
|
زغال |
eskal |
|
eskal |
zghal |
آب بینی |
xel |
xll |
xel |
Xil |
نوک |
čong |
|
čeng |
čing |
نکته۲. با نگاه به تابلوهای نصب شده در جادههای خراسان, شواهد دیگری برای این گونه تصحیفهای ناروا به چشم میخورد, از آن جمله است: رضو به جای رزو (= رزان), سینیدر به جای سِنیدر, اردِکول به جای اردَکول و… متاسفانه با گذشت زمان این صورتهای نادرست جای تلفظهای اصیل را میگیرد و به احتمال, آیندگانی که خواسته باشند بر پایه نامجایها درباره پیشینه و نحوه تکوین زبان فارسی تحقیق کنند کار سختی در پیش رو خواهند داشت. در فارسی ادبی و واژه نامه های فارسی اوضاع از این هم بدتر است. گوشهای از واقعیّتِ تلخ همان چیزی است که خودتان فرموده اید:«فردوسی: الان به خاطر ندارم که کدام قسم تصنیفات مراست و أی قسمٍ لیس منی. ازیراک نسخهای ندارم. فلذا میتوانید از حضرت مستطاب جلالت مآب خالقی المطلق بپرسید یا از حضرات الدبیرسیاقی، امام علی الرواقی والمهندس الجیحونی و ایضاً از کاتبان قدیم که در عالم برزخ به جرم دستکاری و الحاق به متون ادبیه در سلاسل عذاب گرفتارند. حقیر هم مثل شما تصحیحات و تصحیفات و تعلیقات و تحشیهجات و هوامش و مقالات محققان اخیر را تصفح و تورق میکنم. در شک و ریبم که ابوالقاسم فردوسی من بوده باشم».
محسن صادقی محسن آباد ۲ /۱۱/ ۱۳۹۰
با تشکر و خسته نباشید به نگارنده محترم و تشکر از آقای دکتر برای در اختیار گذاشتن این نوشته. تلاش ادبی بسیار ارزشمند و قابل استفاده ای بود. ضمن احترام به نوشته چند نکته ای رو به عنوان یک غیر متخصص بیان میکنم.
۱-با توجه به عباراتی چون (این احتمال وجود دارد )(ممکن است )(به نظر می رسد ) نوشته کاملا احتمالی است ، آنهم ازنوع احتمالاتی که سخت ذهن را به سمت خودشان متمایل می کنند.
۲-در بند اول این جمله ( رودمعجن صورت نوشتاری نادرستی از تلفظ گویشی رودمهجن است )ذکر گردیده است ولی مشخص نیست این ادعا بر چه پایه ای در نوشته مورد قبول واقع شده است.چه اینکه این ادعا شاید مهمترین موضوعی است که باید اثبات شود اما موارد احتمالی اشاره شده نیزکمترین ارتباط را با این موضوع دارد.
۳-باز هم از جناب آقای صادقی تشکر ویژه جهت این نوشتار و اینکه واقعا مطالعه مطالبی مربوط به رودمعجن برایم لذت بخش است .خداقوت
مطلب جالبی بود،سپاس :gol: :gol:
با تشکر فراوان از دکتر صادقی به خاطر نگارش این مطلب ارزشمند و همچنین از شما به خاطر ثبت این مطلب تا همه ی دوستان استفاده ی لازم را ببرند.
در مورد احتمالی بودن مطلب و اینکه اساس ان بر احتمالات بنا شده به نظرم نقطه ی ضعف مطلب نیست و اگر غیر از این میبود باید در ان به دیده ی تردید نگاه میکردیم.بهر حال علم ریاضی یا فیزیک نیست که یک سری داده ها داشته بشیم وبا گذاشتن ان در یک فرمول به یک جواب قطعی و مسلم برسیم.در این گونه پژوهشها رسیدن به یک جواب قطعی و حتمی ممکن نیست و هر کسی بر اساس انچه در اختیار دارد میتواند به سوال پاسخی درخور بدهد.میزان اشراف نویسنده به مطلب و نوع صغرا کبرایی که نویسنده میچیند تا دلیل خود را اثبات کند میتواند معیار خوبی برای تشخیص دور یا نزدیک بودن پاسخ به واقعیت باشد.بهرحال انتظار یک جواب قطعی و مسلم در اینگونه موارد انتظار به جایی نیست.
منم با علی موافقم در بحث نظریه های ادبی و همچنین علوم انسانی هر کس نظریه خودش رو داره و یک قاعده عمومی و مورد قبول همه کمتر پیدا میشه.
اما رودتجن هم هم به نظر میتونه تعبیر مناسبی باشه. اگه از زاویه دید اجدادمون به روستا بنگریم بزرگترین مشخصه این منطقه رود پر آب در میان دره ای تنگ بوده.
هر چی فکر کردم یادم نیومد به آرواره در گویش رودمعجنی چی میگیم، یا اصلا همچین واژه ای در رودمعجنی داریم یا نه!؟