مجتبي يعقوبي 4350 روز پیش
بازدید 89 ۶ دیدگاه

به آرامی آغاز به مردن می کنی

*به آرامی آغاز به مردن می کنی
اگر سفر نکنی
اگر کتابی نخوانی
اگر به اصوات زندگی گوش ندهی
اگر از خودت قدر دانی نکنی
*به آرامی آغاز به مردن می کنی
زمانی که خود باوری را خودت بکشی
وقتی نگذاری دیگران به تو کمک کنند.
*به آرامی آغاز به مردن می کنی
اگر برده ی عادات خود شوی
اگر همیشه از یک راه تکراری بروی
اگر روز مرگی را تغییر ندهی
اگر رنگهای متفاوت به تن نکنی
یا اگر با افراد ناشناس صحبت نکنی.
*تو به آرامی آغاز به مردن می کنی
اگر از شور و حرارت
از احساسات سرکش
و از چیزهایی که چشمانت را به درخشش وا می دارند
و ضربان قلبت را تندتر می کنند دوری کنی…
*تو به آرامی آغاز به مردن می کنی
اگر هنگامی که با شغلت ، یا عشقت شاد نیستس
آن را عوض نکنی
اگر برای مطمئن در نا مطمئن خطر نکنی
اگر ورای رویاها نروی
اگر به خودت اجازه ندهی که حداقل یک بار در تمام زندگی ات
ورای مصلحت اندیشی بروی…
امروز زندگی را آغاز کن!
امروز مخاطره کن!
امروز کاری کن!
نگذار به آرامی بمیری!
شادی را فراموش نکن
*******************************احمد شاملو
تقدیم به تمامی دوستان حیتا

نظرات کاربران

با نظرات خود، ما را در ادامه مسیر راهنما باشید.

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  1. پس بنده به ارامی اغاز به مردن نخواهم کرد چون:
    سفر که زیاد میرم. تا جاییکه معروف شدم به مارکوپولو و گفتم اگه تو راه تصادف یا سقوط کردم منو کنار جاده دفن کنن و بنویسن مرد جاده ها
    کتاب هم کم و بیش میخونم.
    به اصوات زندگی هم گوش میدم چه جورش
    از خودمم که همیشه قدردانی میکنم ( با تشکر از خودم و بنده )
    بنده خود باوری را هم نخواهم کشت نهایتش اینه که یکی دو بار بزنمش.
    همیشه هم اجازه میدم دیگران کمکم کنن حتی گاهی کاری که خودمم میتونم بکنم از بقیه میخوام تا اینطور طرف احساس کنه بهش نیاز دارم و اینطور دوستی ها پایدار بمونه. البته کمک های مالی رو هم همه جوره پذیرا هستم. اگه صدقه هم دارید من مستحقشم.
    برده عادات خود سعی میکنم نباشم اما برخی عادات رو نمیشه ازش گذشت.
    همیشه از یک راه تکراری نمیرم. گاهی از کوچه بالایی میرم گاهی از کوچه پایینی .
    رنگ های متفاوت هم به تن میکردم اما الان به دلیل کارم باید رنگ های سنگین بپوشم و یه بار کت قرمز جیگری و شلوار زرد پوشیده بودم مدیر عامل ایراد گرفت . چقد بی ذوقه.
    با افراد ناشناس هم که الا ماشالا صحبت میکنم . تو حیتا یکی میاد با اسم ناشناس. تماس میگیرین میگم شما میگه من غریبه ام و ناشناس . انقد صحبت میکنم باهاش که خسته میشه. تا حالا نمیدونستم این باعث طولانی شدن عمر میشه . از این پس بیشتر صحبت میکنم.
    و…………
    تا دنبالم نکردید تمومش میکنم.
    مجتبی جان خداقوت و نظر مزاح ما رو به دل نگیر.

  2. سلام جناب یعقوبی
    با وجود اینکه مطلبش برام تکراری بود ولی چون تقدیمی یک حیتانشین بود به دل نشست
    این جمله رو خیلی دوست دارم:اگر به اصوات زندگی گوش ندهی

  3. زمستان گفت:

    اقا مجتبی مطمئنی این مطلب ماله شاملویه؟هم سبکش به مطالب اون نمیخوره(چون شاملو اینقدر ساده و بی جیل و جفنگای شاعرانه چیزی نمیگه)و هم محتواش به مطالب شاملو نمیخوره(کلا این حجم از شادی و امیدواری دادن اونم به این صورت ازاین مرد مو پلُت بعیده!!)بگذریم.
    با وجود این مطلب بهوش باشید که عده ی کثیری ازما به ارامی اغاز به مردن کردیم و خودمون اجاش هچه حلیمه نمره.این هشدار رو به شوخی نگیرید.واقعا عده ی زیادی از ما اغاز به مردن کردیم.از مرگ گریز نیست فقط سعی کنیم به تاخیرش بندازیم!!!
    خدا قوت اقا مجتبی هوووووووو

  4. ناشناس گفت:

    شعر: پابلو نرودا ترجمه از احمد شاملو

  5. ياس گفت:

    شعر زیبایی بود .احمد شاملو گستره کارش ترجمه آثار ادبی وسرودن شعر و اداره ی مجله های ادبی بوده.بااینکه ترک تحصیل کرده بوده و سواد دانشگاهی نداشته. که یکی از معروف ترین آثارشون چاه شغاد بود :
    چاه شغاد را ماننده
    حنجره ئی پر خنجر در خاطره من است………..که در سال ۱۳۷۹ درگذشت.ممنون جناب یعقوبی

  6. چه به آرامی و چه “به یک بارگی” مرگ همون شتر معروفه
    به قول دوستان بعضیامون مرده متحرکیم و فقط ادای زنده هارو در میاریم.
    خدایا چگونه زندگی کردن را به ما بیاموز

    یه استاد ادبیات داشتیم که شاملو می پرستید ولی هیچ وقت نفهمیدم چرا…