جلوه های دهکده ی مهتابی ……
دور از چشم فاصله ها
کلبه ای ساخته ام در طرف دیگر ابادی
رو به طپش سبز برگها
رو به حریم همه پنجره ها
روز کماکان در انتها
شب در کوره راه تنگنا
و خواب از چشم من رمیده
تا که مهتاب بنشیند در ابادی
چه دل انگیز جلوه های دهکده ی مهتابی
رخ ماه در سینه ی رود
جلوه ی نقره ای اب در مهتاب
باغ و بیشه مبهوت
ذین گوهر کمیاب
تک درخت بید بیشه در نور ودر تب
ظهر امده در نیمه شب
و من بیدار
تا در وعده گاه گرگ و میش
بروم به پیشواز شفق
از ورودی شرقی ابادی
و در معیت افتاب بروم
دنبال بنفشه ها گل پونه ها
چشمه به چشمه
جوی به جوی
تا لب رود
تا ترانه ی حیات
تا هجوم نشاط
وقتی که میچینم دانه دانه
میبندم دسته دسته
عجب عطری در باغ نشسته
از بنفشه های خندان
دلخوشیها فراوان………….
بسیار عالی و زیبا کم کمک داری راه و رسم شاعری رو پیدا می کنی خدا قوت هووووووووو
سلام و خسته نباشید خدمت شاعر حیتا شعر تان جالب است جالبتر سبک سهرابی ان است :gol: :SS:
از حق نگذریم شعر ریتم و اهنگ خوبی دارد ولی از انجا که من کارم نقد کردن است بگویم که به موضوعات خارج ابادی منظورم متفرقه است هم توجه کنید تا از یکنواختی دراید هر چند که همین پیشنهاد میشود اتو برای بعضی دوستان تا بر ما بشورند هر چند خیالی نیست. سرفراز باشی
سلام شعر واقعا آهنگ و مضمون زیبایی داشت. :gol:
جناب ناشناس چرا اینقدر ناراحت!!!!!! پیشنهاد در راستای بهتر شدن صورت میگیره پس اتو :H: نمیشه فکر بد نکنین.
مثل همیشه شعر خوب بود
ولی این آخرش مثله اینکه عجله داشتین سر و ته شعر رو یه جوری هم بیارین
بعضی کلمات رو میشد رودمعجنی کرد : تنگنا >> تنگی
من شرمنده ام ، روم به دیوار
ولی با خوندن بند آخر یاد این ریتم قدیمی افتادم حیفم اومد ننویسم، شما خرده نگیرید
رشته به رشته
هی
رو توپ نوشته
هی
دوباره رشته به رشته
هی
رو توپ نوشته
هی
(هر چی فکر کردم بقیش یادم نیومد، دوستان یاری کنن)
خدمت ناشناس جنجالی عرض کنم که ، ما اینقدر صلوات فرستادیم که اون قضیه رو ختم به خیر تلقی کنیم و بچه ها فراموش کنن ، لااقل این جنجالی آخر اسمتونو ننویسین ، همین جوری با خوندنش التهاب میگیریم! ضمنا ما کلی کار کردیم تا جگرگوشه شعراشو بومی سازی کنه ، حالا…!
فقط خواستم بگم شعرتو خوندم همین …… :gol:
جناب جگر گوشه طبق معمول به دل نشست دل نوشته ات .هرروزت پر از شادی :gol:
از انجا که این روزها ناشناس متفرقه و غیر اصلی زیاد شده و بیم ان میرود که دوستان چند اتیشه اشتباهی بر سر این دوستان از همه جا بیخبر بریزند ما وظیفه خود دانستیم تا خویشتن را به جنجالی مزین کنیم تا بقول معروف سپر بلا شویم و از هر گونه حادثه ی اشتباهی جلو گیری کنیم مثه ریز علی خواجوی و در پاسخ جناب مدیر هم بکویم که چشم ماجنجالیشم حذف میکنیمو به ناشناس ج بسنده. پیروز باشید
پسر عموی عزیز لذت بردم کم کم سهراب سپهری ، تربت می شوی
زیبا بود بخصوص دوبیت اول :
دور از چشم فاصله ها کلبه ای ساخته ام در طرف دیگر ابادی رو به طپش سبز برگها
رو به حریم همه پنجره ها
خداقوت هوووووووو
مدیر جان ادامه ی اون شعر این بود:
رشته به رشته هی
رو توپ نوشته هی
هرکی که یارش خوشگله توی بهشته هی!!!
البته گمانم این نبود چون این شعار رو غالبا در مواقع بازی فوتبال میدادیم و خوب اینجور مواقع کلا فضا طوری نبود که ادم به یار و بهشت و اینجور چیزا توجه کنه گمونم اصلا یه چیز دیگه میگفتیم که ذهن منم یاری نمیکنه.اها گمونم این بود میگفتیم:
رشته به رشته هی
رو توپ نوشته هی
داور دقت کن هی
نه اینم نبود.صبر کن صبر کن الان یادم میاد.چیز بود.اها.نه.اصلا چرا منو توی این موقعیت قرار میدین :GG: :GG: :GG:
بابا داری چی کار میکنی؟
خدا قوت هوووووو
(رشته به رشته
رو توپ نوشته
بازم مثل همیشه
فلانی برنده میشه)
فک کنم شعرش این بود. شاید. شایدم نه.
خدا قوت جناب جگر گوشه.شما کماکان ادامه دهید.
خدا قوت جناب جگرگوشه.مثل همیشه زیبا نوشتی. تک درخت بید بیشه در نور و در تب ظهر آمده در نیمه شب یعنی چه؟ راستی جناب مدیرفکر کنم اون شعر این جوری بود رشته به رشته هی، رو توپ نوشته هی، که تیم فلانی برنده میشه. شما هم جناب مدیر با این شعر همه رو سر کار گذاشتین ها :YY: :U:
سلام جگرگوشه گرامی
شعرتون خیلی به دلم نشست، مخصوصا”دور از چشم فاصله ها
کلبه ای ساخته ام در طرف دیگر ابادی
رو به طپش سبز برگها
رو به حریم همه پنجره ها… “، چه لذت بخش!!!!
راستی بهتر نبود به جای “جلوه نقره ای آب در مهتاب ” می گفتید”جلوه نقره ای مهتاب در آب”؟!
خسته نباشید :gol:
سلام و صد درود بر شما عمو زاده . بسی خرسند میشوم که به ما سر میزنی خوشحال از زیارت مجازی شما و ارادت ما به شماکماکان هنوز پررنگ است بر عکس سعادت کم رنگمان .یا حق
سلام بر ناشناس خیلی جنجالی.من همیشه از نقد شما استقبال میکنم و نگران حاشیه ها نباشید کماکان با احترام متقابل به همدیگر تنشها از بین خواهد رفت.موفق باشید
سلام جناب مدیر. این شعر شما رو من جایی نخونده بودم و نه شنیده بودم دیگر دوستان هم که سعی در تکمیل ان داشتند وسط کار هنگ کردند.
سلام بر دیشدوو.کار بسیار خوبی کردی همین ما را بس همکلاسی قدیم.
سرکار خانم پاییزان درود. تک درخت بید بیشه در نور و درتب منظور همان در مهتاب واقع شدن درخت و در تب خوشحالی قرار گرفتن تعبیر میشود و ظهر امده در نیمه شب خیلی ساده بیان شده روشنای شب مهتابی که به روز میماند. یا حق
درود بر سرکار خانم افرا. نظر شما پر بیراه نیست و لیک من فکر میکنم که این اب است که رنگ از مهتاب میگیرد. شاید هم نظر شما درست باشد که جای بسی تامل دارد.