محمود فتوحی 4737 روز پیش
بازدید 144 ۴ دیدگاه

چـــــــــــــــــــــــــروخ: بخش دوم

(۲)

صدای محندعلی رضا  مردها را روی انگورها می­لغزاند. نیم ساعت است روی سنگ نشسته‌ام. آب انگور همچنان سنگین توی دیگ ایستاده است. کم کم گاهی نهورمی[۴] از بخار از رویش بلند می‌شود. سید آمده کنار آتش، چند کنده می‌اندازد و به من می­گوید: «وخه عمو جان، برو به سِوو ! وخه!  العانه کی دِگ بجوش میه پشینگت مره! نجیس مری!» [۵]

اما من فقط منتظر نجس شدن دیگم. صدای سید هم کیفیتی آسمانی دارد. دیگ دارد توی خودش حرکت می‌کند؛ بخار بیشتر شده و کناره­‌های دیگ نرمک نرمک کف بر لب می­ آورد؛  یکباره صدای سید  می­پیچد توی تنگل :

بنازم به دستی که انگور چید                مریزاد پایی که در هم فشرد

برو زاهدا خرده بر ما مگیر                   که کار الهی نه کاری است خرد

بلافاصله صلوات مردها دنبال شعر می‌رود تا ته تنگل .

می­پرسم: « عمو! نجیس رف؟»

می­گوید: «هوم هوم وخه! حالا نجیسته. از شاش سگ هُم نجیس‌تره.»[۶]

بلند می شوم و هرچه نگاه را در آبهای دیگ  فرو می­برم چیزی نمی بینم، دیگ کف شیری رنگی بر لب می‌آورد و زیر کفها، رنگ آب انگور همچنان تیره است. اما بوی شیرین و گرمی توی دماغم رفت که از صبح نبود.

-: «عمو! چیگر رف کی نجیس رف؟»

* «همچیک بجوش میه نجیس مره.

-: «عنه چیگر مره؟»

* «نجیسته دگه حرومه»

-: «بری چیشه بده؟ »

* «بری کی نه بَیِس دستش کنی. گْناه درَه».

-: «بری چیشه گناه دره؟ »

* «خاب نجیسته! نماز ندره! رو جمات برزه نماز نداره. »

-: «چی جوری نجیس رفت؟ شما کی چیزه قطیش نکیردن؟»

* «نِه پسرجان! وقتیک مجوشه و کف منه حوکمی شراب دره. نجیسته. »

-: « حوکمی شراب چیشه یه؟  اگر باخری ممیری؟»

* «نه اگه باخری مس مری عقل از کلت مپرّه مری بجهندم؟»

-: «اگر اینار باخری مری بجهندم؟»

* «هوم ! د قْرعو نویشته »[۷]

زیر دیگ تنور جهنم شعله می‌کشید و کنده ها مثل دست و پا و بدنها  می سوخت.صوتم در هرم آتش سرخ شده بود و  اشکم درآمده بود و آب دماغم آویزان بود از دود.

صدای برخورد نعل الاغ‌ها با سنگهای توی آب! شاد ترین و امید بخش ترین صداست در سکوت تنگل. کسانی می آیند. صدای آمدن کاروان انگور؛ الاغ‌ها از دیدن همدیگر شادمانند و تنگل را پر از عرّ و عربده کرده‌اند.

ادامه دارد ………………

————————-

[۴] . هُرم: گرما

[۵] . برخیز عموجان، برو به کلبه، برخیز که الان دیگ ها به جوش می‌آید و از پاشه­ های دیگ نجس میشوی.

[۶] . «عمو! چیکار شد که نجس شد؟»

آره آره، الآن نجسه از شاش سگ هم نجس‌تره

[۷] . -: «عمو! چیکار شد که نجس شد؟»

* «بجوش که بیاد نجس میشه. »

-: «یعنی چی کارش میشه؟»

* «نجس بده، حرامه».

-: «چرا بده؟»

* «چون نباس بهش دس بزنی. گناه داره. »

-: «چرا گناه داره؟»

* «خوب چون نجاسته! دست زدن به نجاست نماز نداره! رو لباست بریزه نماز نداره. »

-: «آخه چرا نجس شده؟ شما که چیز بدی قاطیش نکردین؟»

* «نه پسرم وقتی می‌جوشه و کف کنه حکم شراب داره. نجسه. »

-: «حکم شراب چیه؟ اگه بخوری می‌میری ؟»

* «نه اگه بخوری مست می‌کنی عقل از کلت می‌پره می‌روی جهنم؟»

-: «اگه اینا رو بخوری می‌ری جهنم؟»

* «آره! تو قرآن نوشته »

نظرات کاربران

با نظرات خود، ما را در ادامه مسیر راهنما باشید.

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  1. پیسوم گفت:

    سلام حضرت دکتر فتوحی یکی از چیز هاییکه در ضرب المثلها نیز امده در زیر داش چروخ میدیدیم که اگر صلاح باشدعنوان فرمایید وان اینکه تر وخوشک پای هم میسوخت ممنون

  2. سلام بر جناب دکتر خسته نباشین ؟ من که اصلا در مورد چروخ هیچ چیز نمیدونستم و تا حالا اسمشو نشنیده بودم ولی این جور که معلوم هست یکی از رسم ورسومات محکم و پایه ای در رودمعجن بوده که خیلی هم طرفدار داشته و یکی از مراسمی بوده که اهالی رودمعجن رو برای مدتی دور هم جمع میکرده و یکی از نکاتی که قابل توجه و تامل اتحادی که بین مردم رودمعجن بوده که تو هر مراسمی چشم گیر هست از مراسم چروخ گرفته تا مراسم مذهبی . واین همیاری و همدلی رمدم رودمعجن همیشه زبانزد بوده .ممنون از شما که امثال مثل منو که چیزی از اینجور مراسم نمیدونم رو آگاه میکنید. جالب بود.

  3. هنوز تازه گرم شده بودیم که یه دفعه نوشتید ادامه دارد.
    خودمونیم آقای دکتر . ولی خوب کنجکاو شده بودید . بهترین کار این بود که بعد به جوش اومدن یه لیوان تک میرفتید یواشکی نوش جان میکردید ببینید چیه.
    (دیگ دارد توی خودش حرکت می‌کند ) زیباترین جمله این قسمت بود.(البته از نظر من)
    خسته نباشید

  4. زمستان گفت:

    چه شعر قشنگی است:
    بنازم به دستی که انگور چید مریزاد پایی که در هم فشرد

    برو زاهدا خرده بر ما مگیر که کار الهی نه کاری است خرد..
    یاد این مصرع حافظ افتادم:
    برو ای زاهد و بر درد کشان خرده مگیر…
    هرچند این قسمت کوتاه بود اما همچنان لذت بخش بود بسیار.دست مریزاد وخدا قوت اقای دکتر