مجتبی عبدالهی 4286 روز پیش
بازدید 121 ۱۸ دیدگاه

حیتا ۳۰ سال بعد (قسمت اول)

     با عرض تبریک به مناسبت ایام عید(قرار بود مطلب روز عید ثبت شود) امیدوارم دوستان از این مطلب طنز چیزی به دل نگیرند . پیشاپیش از همه دوستان عذرخواهم.

    برای اینکه مطالب طولانی نشود فقط خلاصه ای از مطالبی که سی  سال بعد در چنین روزهایی در حیتا ثبت خواهد شد را مشاهده خواهید کرد.برای این کار به ترتیب از نویسندگان بیشترین مطالب شروع میکنیم.

الف) عنوان (( ۸۸ اُمین پوزش از همه دوستان ))

    نویسنده : سعید علی آق علی اکبر

با عرض معذرت از همه دوستان به علت مشغله زیاد کاری و نبود اینترنت و به علت گرفتاری هایی که نوه م ( پدرام محمد سعید علی آق علی اکبر) بری باباکلوش که مو بشوم ایجاد کیرده فرصت ندروم بیایوم به حیتا و فقط امیوم کی ورگویوم اینشالا سعی منوم زود زود بیایوم.

ب) عنوان ((مینی بوس در مچیت – قسمت ۱۱۶))

نویسنده : زمستان

سکانس هزار و پونصد و شونزه

     مینی بوس چون نقص فنی داشت مجبور شد به ده برگردد. هنگام برگشت جاده اون حد اووو ( حد بزرگ) به علت اوسول ( سیل) بسته شده بود. مجبور شدند از این حد (حد کوچک) برگردند. زن تنومند از خستگی خوابش برده بود و تنه اش را انداخته بود روی حجی مریم. چیزی نمانده بود که حجی مریم کاملا له شود. تازه اگر چیزی ازش باقی مانده باشد. دخترک فک کنم تا بحال ۱۷ تا لاک ( پلاستیک ) رو پر کرده. شده پوست و استخون. اگه نیم ساعت دیگه تو راه باشند چیزی از اون هم باقی نمیمونه.

   از دور که به این حد میرسیدند دیگه کاملا شب شده . جلوی مسجد جمعیت زیادی جاده را به حالت انسداد در آورده بودند . جاده سیاه میزد.همهمه ای بود. مینی بوس جلوی آنها مجبور به ایستادن شد. چند نفری پیاده شدند. بعد معلوم شد یک عده حجی محندسن و یک عده حجی محندلی رو گرفته اند .حجی محندسن دسکله ( داس بزرگ) را به هوا برده و قصد پایین آوردن بر فرق  حجی محندلی دارد.چشمانش از حدقه بیرون زده. صورتش سرخ شده. هیچ چیز جلو دارش نیست. عده ای مانع او می شوند. دعوا بر سر چیست ؟ زن تنومند ناگهان از خواب بیدار میشود و با دیدن جمعیت آهنگ رفتن میکند .  رو به من میگوید: کو بچه جان همی جای مور نگه دَر تا بیایوم.

     از مینی بوس که پیاده میشود کمک های ماشین نفس راحتی میکشند و ماشین چند سانتی به سمت بالا آزاد می شود. زن تنومند جمعیت را کنار میزند و خودش را به طرفین اصلی دعوا می رساند . همین که به مرکز دعوا می رسد ناگهان صدا می زند :

   محندسن (سکوت همه جا را فرا گرفت و این ندا در میان همه جمعیت پیچید)

   حجی محندسن که انگار برق او را گرفته است دستکاله به دست دستش در آسمان می ماند و نگاهش به سمت زن برمیگردد و اشک در چشمانش حلقه می زند. در همین حالت خشک میماند تا قسمت بعد…..

ادامه دارد……….

ج)عنوان ( یاد یاران حیتا )

نویسنده : نبیره حجی مراد

 امروز سالگرد شهادت نوه حجی مراد در جنگ ۱۴ روزه با اسرائیل (۲۰۲۵) است .ایشان به خاطر اینکه با بستن (تسمه انفجاری ) به کمر خود و رفتن به زیر تانک  مرکاوای اسرائیلی باعث پیوزی در یکی از مهمترین عملیات ها به نام عملیات ولضالین ۸ شدند به نام  (نوه فهمیده ) معروف شدند.  یاد و خاطره ایشان را گرامی میداریم.

قسمتی از وصیت نامه ایشان :

عزیزان من. چی مو  بشم چی نبشم حیتار  فِرامُش کنن. اصلا واشگِذرن. سرِش دِن. دوکلیمه قرعوووو بِخِنن. نماز کنن.

 و امبا یک نکتی اخلاقی هوم ورگویومته :

بِرِی دِنیا اصلا گیل کَری نکنن . دنیا به هِچکه وفا ندره. مو ۳ سال بو کی گیل کَری مِکیردوم. هم گیل کَریم تُموم رف برفتوم به جنگی اسرئیل و شهید رفتوم و همر واگذاشتوم. بفیکری آخیرت بِشن کی بدبخت نِرِن.

ادامه دارد……………….

نظرات کاربران

با نظرات خود، ما را در ادامه مسیر راهنما باشید.

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  1. salam vaghean jaleb bod. man ye pishnehad daram shoma mitonin ba zenab zemestan va nave haji ye gorohe nevisandegi tashkil bedin chon vaghean estedad neveshtariton dar sath balae hast ke pishtar ma az ostad bozrge adabiyat jenab doktor ham shenide bodim bazam azaton tashkor mikonam. dar zemn ghaziye in haj mahandasan ro harche zodtar moshakhas konin ta namosi nashode va kar be khono khon rizi nakeshide :Y:

    1. mamnon yase gerami.zemestan v baghiye dostan vaghean dastan minvisan. man ke balad nistam. man faghat say mikonam kami tanz be fazaye veb bedam. ghaziyeye haji mohansanan ro ham bayad 30 sal sabr konid ta edamash ro dar heita bebinid.

    1. Davion گفت:

      Towhdcoun! That’s a really cool way of putting it!

  2. ناشناس گفت:

    خیلی جالب بود جناب منصف :SS: ، بی صبرانه منتظر بقیه اش هستیم، فقط ای کاش مث قسمت دوم مصاحبه با آقای مهندس حسامی نشه، فک کنم قسمت دوم مصاحبه هم ۳۰سال دیگه منتشر بشه. :VV: :gol: :gol: :gol:

    1. خواهشمندست. مصاحبه با آقای حسامی متنش کامله فقط میخوایم یه اصلاحاتی انجام بدیم . به همین زودی منتشر خواهد شد.

  3. افرا گفت:

    اون ناشناسه من بودم :Y:

  4. نوه ديگه حجي مراد گفت:

    بسیار جالب بود جناب منصف . منتظریم ببینیم برای ما چی می نویسی :U:
    در ضمن در داستان مینی بوس “هنگام برگشت جاده اون حد اووو ( حد بزرگ) به علت اوسول ( سیل) بسته شده بود” عمو جان ۳۰ سال بعد سیل و اوسول دکوجه بو . ۳۰ سال بعد اب و تهروی نخواهد بود چه برسه به اوسول .
    واقعیترش ای بو کی منویشتی : جاده اوحد به علت عملیات احداث منوریل یا احداث زیرگذر رودمعجن به حصار یا احداث تله کابین از حیتا ب باغای تهروی بسته شده بود.”

    1. نظر لطفتان است. انتظار بسیار چیز خوبیست دگه گرامی . در خصوص شبهه قبل از اینکه من سر بزنم محمد پاسخ داد .

  5. کار قشنگی بود.
    من سابقه همچین کار رو توی وبلاگ دانشگاهمون داشتم.
    اگه جورعت دری بری مو بنویس، از ده و دنیا بدرت منوم :YY:
    مو ای نوه ی حجی مرادر در سر “جوی گودل” دیوم ، از روزگار گله داشت و مثه اینکه سرش د تربت خیله شلوغه و حسابی کار و بارش گرفته. و ما و شهدار از جاش فراموش کیرده! :Y:
    سعید علی آق علی اکبر روم د پی باغ دیومش ولی فرصت نشد زیاد به حرفش گیروم، ولی توصیه میکرد به جونا کی دو رو بری ازدواج و ای حرفا نگردن! ( البته اینار مو از ذهنش بخوندوم! )

    دو سه روز زمیستو نیه قصد کیردیی جاشر بگیری ؟! خاب خوبه عمووو

    در جواب نوه ی دگه به یید ورگویوم کی ای داستان مینی بوس از ۲۰ سال پیشه ، و در ۳۰ سال بعد هموجور ادامه دره تعریف کردنش، و راجع به مسائل روز که نیست!

    1. پس تو هم سابقه داری. هی من میگفتم این مدیر یه جای کارش میلنگه.
      خِلِه جورعت دروم. اینه حالا خَدی یی .بِس تماشا کو

  6. پونه گفت:

    سلام!خیلی جالب بود!خانم والده کلی مسرور شد و گفت این منصف هم استعدادش رو شکوفا کرده!خسته نباشید!

    1. سلام برسوند به خانم والده و سایرین. مگه ایشون هم سر میزنن به حیتا ؟

  7. سلام / خلاقیت خوبی بود. امیدوارم دوباره شاهدچنین ابتکاراتی ازطرف شخص شماباشیم فکرمی کنم انشانویسی شما خوب که نه عالی باشد وفقط این کارومیتونم بکنم :SS: :SS: :SS: :SS: :Y: :SS: :SS: :SS:

  8. بریک اله دایی اهسنت خاب شود اینه چشمم روشن هه ننه خدا مرگم ده چو انه اهی وای وای وای یارم انه راسته هوم چومدنم

  9. دیشدوو گفت:

    مو معطلوم خدی شوشی بهی ببینوم چیشه منویسی بعد نظر متوم ولی مو بیشتر سعی منوم عملی کار کنوم هالا جورعت دری یاللا

  10. زمستان گفت:

    حیف چند روزه به اینترنت دسترسی ندارم و وقت هم ندارم وگرنه دوای تور ب دستت میدایم.حالا بستاک مبینمت واز تور.
    اجمالا بگم که خیلی باحال بود.بعدا وقت شد مفصلتر مینویسم