قدر
امشب رحمت دوست جاریست. مانند رود نه مانند باران اگر دلتان لرزید بغضتان ترکید کسی اینجا محتاج دعاست
امشب سر مهربان نخلی کم شد / در کیسه نان به جای خرما غم شد
در کنج خرابه ها زنی شیون کرد /همبازی کودکان کوفه کم شد
امشب تمام اینه ها را صدا کنید. وقت اجابت است .سو به روی خدا کنید ای دوستان ابرو دار در نزد حق در نیمه شب قدر مرا هم دعا کنید
چون نامه جرم ما به هم پیچیدند /بردند به دیوان عمل سنجیدند/ پیش از همگان گناه ما بود ولی/ ما را به محبت علی بخشیدند
با عرض تسلیت در لیالی قدر این حقیر را از دعای خیر خویش فراموش نکنید
التماس دعا
شب قدر
مشکِ چشمانِ کوچک عباس
آب بر بوسه ی پدر می داد
لب زینب ـ کبوتر احساس ـ
ذکرِ امّن یجیب سر می داد
جگر مجتباییش مشهود
گوشه ی چشم های طوفانی
سینه ی کربلاییش هم بود
در وجود صبور، پنهانی
شب قدر است و آرزو بسیار
آب بر حسِّ کوچه می ریزد
شاید از بوی خاک دیگر بار
پدرِ خاک از زمین خیزد
کوچه خالی ز ازدحام امّا
بر زمین مانده چند کاسه ی شیر
نکند باز از وفور وفا
نذرِ بابا شود نصیب اسیر؟
اشک بود و دعا، نگاه و نگاه
تا پدر ناگهان سفر نکند
دید مادر نشسته چشم به راه
یافت دیگر دعا اثر نکند
روی قرآن گشوده بود به تیغ
گشته تذهیب او، گل لبخند
سوره هایش به خطِّ خون و دریغ
آیه ها را بریده بند از بند!
مستحب است در شبِ احیا
پیش چشمان گشودنِ مصحف
اهل ایمان گرفت قرآن را
بر سر خود ز کوفه تا به نجف…
التماس دعا
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که این تازه براتم دادند…..
بازم که بساط شعر براهه :
آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است
یارب این تقدیر دولت در کدامین کوکب است.
قدر برای اینست که قدر خود و موقعیتی که برای پیشرفت در اختیارمان است بدانیم.
آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است**یا رب این تاثیر دولت در کدامین کوکب است
آقا اون نظر نا شناس بالا مربوط به من بود. اشتباه صورت گرفته در شعر هم از ناحیه من بود و تشکر از ایزد که اصلاحش فرمودند.
میان قنوت ربنایت / در اوج تاثیر دعایت / به یاد ار مرا/ در ناله ی بی صدایت
التماس دعا
این دستهای خالی و ساده دخیلتان، ما را فقط به رسم رفاقت دعا کنید.
التماس دعا حیتا ئیان
باز امشب عشق تنها میشود/زخم.سهم فرق مولا میشود/جاده می ماند غریب و بی سوار/ ذوالفقار عدل میگیرد غبار
در این شبهای عزیز ما را هم دعا کنید التماس دعا
رفت توی مسجد،یکی خوابیده بود، بیدارش کرد، گفت پاشو الان وقت خواب نیست، ابن ملجم بیدار شد و….
آقا جان! مارو هم بیدار کن، ما تو خواب غفلتیم، ما اگه خواب باشیم بهت ضربه می زنیم
التماس دعا
بگذار تا بمیرم در این شب الهی / ورنه دوباره آرم رو روی روسیاهی
چون رو کنم به توبه، سازم نوا و ندبه / چندان که باز گردم گیرم ره تباهی
چون رو کنم به احیاء، دل زنده گردم اما / دل مرده میشوم باز با غمزه گناهی
گرچه به ماه غفران بسته است دست شیطان / بدتر بود ز ابلیس این نفس گاه گاهی
ای کاش تا توانم بر عهد خود بمانم / شرمنده ام ز مهدی وز درگهت الهی
تا در کفت اسیرم قرآن به سر بگیرم / چون بگذرم ز قرآن اُفتم به کوره راهی
من بندگی نکردم با خویش خدعه کردم / ترسم که عاقبت هم اُفتم به قعر چاهی
با اینکه بد سرشتم با توست سرنوشتم / دانم که در به رویم وا میکنی به آهی
ای نازنین نگارا تغییر ده قضا را / گر تو نمی پسندی تقدیر کن نگاهی
دل را تو می کشانی بر عرش می کشانی / بال ملک کنی پهن از مهر روسیاهی
دل را بخر چنان حُر تا آیم از میان بُر / بی عجب و بی تکبّر از راه خیمه گاهی
امشب به عشق حیدر ما را ببخش یکسر / جان حسین و زینب بر ما بده پناهی
آخر به بیت زینب بیمار دارم امشب / از ما مگیر او را جان حسن الهی
در این شب جدایی در کوی آشنایی / هستم چنان گدایی در کوی پادشاهی