میوه-واژه
تنوع نام میوه ها برای باغداران قدیم امری عادی بود. سیبها به تدریج از خردادماه تا آبان ماه میرسید و هر کدام نام خاصی داشت و بیشتر از آن که به تقویم مراجعه کنند ایام سال را بر اساس موسم میوه ها می شناختند. اینجا فهرستی از میوه های رودمعجنی است که در حد توانم در ابرۀ آنها توضیح داده ام.
از دوستان برای تکمیل فهرست و اصلاح توضیحات کمک میطلبم.
بادامها
بدوم دسمل (dsmal): (دستمال). نرم و کاغذی است که با دو انگشت شکسته میشود.
بدوم سنگگ: خیلی سخت است.
بدوم دو مغز. در حصار می گویند دوبَلی”(du bali)
بدوم دو پوسته
بدوم تلخ
بدوم تخمی
زردآلوها:
زردَ لو شکر پره(shkrpara): شیرین و شکرین و درشت و آبدار
زردَ لو چینکلغی(chin klaghi): ظاهراَ چین کلاغ. زردأَلویی که کلاغ دوست دارد و میچیند.
زردَلو مول مولی(mul muli):: ریز است.
زردأَلو نوری
زردَلو پیندروی (pindravi)
زردَلو قیسی
زردأَلو لغ لغوک(lghlghok):
زردَلو زن غُرَه(zan ghora):: نامگذاری این نوع زردأَلو بر اساس تشبیه است. زن غره ظاهراً زنی بوده که گونه اش سرخ بوده و این زردآلو نیز گونه اش در آفتاب سرخ می شده است.
زردَلو عَنَک(a’nak):
انگورها:
انگور جَ جَ (ja ja):: زمخت و دراز
انگور خلری (khleri): دانه بلند، نازک و زودرس
انگور دیونه (devana): دیووانه گرد دانه درشت.
انگور شست عروس: مثل انگشت شست عروس لطیف و بلند و کشیده است.
انگور عسکری: دانه کشیده
انگور نبتی: (nbati) دانه گرد
انگور نیم چی (nim chi):: دانه گرد
انگور سفد میم (sfed maym): تاک أن سفیدرنگ است
انگور رَخْ: (rakh) دانههای گردِ سیاه و سفید
انگور زِر جمی: (zer jami) دانه درشت و قرمز
انگور ترقی: (trghi) دانه گرد ریز
انگور حسینی
انگور لَعل: سرخ و دانه گرد مثل لعل
سیبها
سیو خاجه (sew khaja): خواجه
سیو عبَّسی(sew abbasi): عباسی
شکرسیو (shkr sew): شکرسیب
سیو سلطنی (sew soltani): سلطانی
سیو سورخ (sew surkh): سرخ
سیو مشدی (sew mshdi):مشهدی
سیو کدکنی (sew kadkani): منسوب به روستای کدکن در ۱۰ کیلومتری شمال رودمعجن
سیو حَصَری (sew hasari): حصاری. منسوب به روستای حصار در ۵ کیلومتری جنوب غربی رودمعجن
سیو لبننی (sew lobnani): لبنانی
سیو مشکو (sew mshko): مُشکان. نامی است که ظاهراً به خانوادۀ بونصر مشکان در عصر غزنوی منسوب است.
سیو سفد (sew sfed): سفید
سیو بهَری: سیب بهاری
سیو قرمیز: سیب سرخ
سیو زمیستنی: زمستانی
گردوها
جَوْز-ی چین کلغی (chin klaghi): ظاهراَ چین کلاغ. گردویی که کلاغ دوست دارد و میچیند.
جَوْز-ی سوزنی: مغزش به پوست می چشبد و به سختی بیرون می آید.
جَوْز-ی اخکوله (akhkola):مثل سوزنی مغزش به پوست می چشبد و به سختی بیرون می آید
جَوْز-ی دسمل: (دستمال). نرم و کاغذی است که با دو انگشت شکسته میشود.
جَوْز-ی راغنی: روغنی و چرب.
جَوْز-ی سفد مغز: مغز سفید دارد.
جَوْز-ی سیامغز:
جَوْز-ی کته جوز(ktt’ jawz): گنده و بزرگ
آلوچهها
گُگجه (gogja): گوجه سبز درشت
أَلوچه رهک(rahak):
أَلوچه جلورس
أَلوچه سرخرمنی: هنگام گندم درو و خرمن کوبی میرسد.
أَلوچه زرد
أَلوچه سیاه
أَلوچه قرمیز:
أَلوچه لوشی (lvashi): از آن لواشک ترش میسازند
آلوها
أَلو زرد
أَلو بخارا
أَلو گو (gow): درشت و شیرین
أَلو شوربتی(shorbti): شربتی مانندشربت پر آب
أَلو غلوم (ghlom): غلام
أَلو شمسی (shamsi):
کدوها
کدو تومبل (tombal): کدم تنبل .درشت و گرد
کدو ارگنجی (argngii): زرد و نارنجی
کدو چوی (chawi): مثل چوب است.
کدو سفچه (sfcha): نارس که از وقتی گل می کند قابل خوردن است
کدو حلویی (halwayee): ارگنجی
کدو بادینجو (badinjo): بادمجانی. سبز و ترد مثل بادمجان
توتها
تو نقلی (tu noghli): شیرین و سفید و روشن
تو معموری (tu ma’muri): شاید مأموری! بلند و دانه درشت
تو کلومبلگ (tu klombalg): کلان برگ.برگهای درشت
تو بِ دنه (tu bedana): بی دانه
شه تو (shatu): شاه توت
تو پیوندی (tu peyvndi): از پیوند دو درخت توت حاصل می شود.
تو چغوکی (tu chghoki): گنجشکی
گلابیها:
اَنبرو[۱] کدونی(anbro Kaduni): نوعی گلابی بزرگ و زرد رنگ تقریبا به شکل کدو
اَنبرو اَلعوج (anbro al’uj): نوعی گلابی خیلی رسیده
اَنبرو سیَه چَ (anbru siah cha):نوعی گلابی ریز
عنبروی: گلابی کوچک و زودرس
گلَوی
*متفرقه
سینجَی(injay): سنجد
قَرقناس(gharghenas): تمشک
بِِهی(behi): به
ایژدف(ijdaf): نوعی زالزالک
قرمورغ(gharmurgh): نوعی میوه وحشی کوچک سیاه رنگ
خربزه:
خربزه سِفچَه : نارس
خربزه برگرد (bergard) : خربزه خیلی شیرین
خربزه جُودَنه : روی پوست آن خط های برجسته دارد، وبه شیرینی معروف است.
خربزه مشدی (meshdi): تخم این خربزه را اواخر از شهر آورده بودند، به همین دلیل به مشدی شهرت یافته بود!
خربزه اُوگز (ovgaz): خربزه ای که یک طرف آن درون آب یا رطوبت قرار گرفته و مزه خوبی نداشته.
خربزه اَفتُو سُز: خربزه ای که یک طرف آن در آفتاب سوخته بود، و مزه خوبی نداشت.
خربزه دِیمَ (deyma)
[۱] . امرود
سلام واحترام به اقای دکتر من فکر میکردم رودمعجن به توت توی میگویند اما شما فرمودید تو :Y: باتشکراز مطلب زیباتئن :gol:
آشنای عزیز
درست می فرمایید. اما نمیدانم در اضافۀ صفتی چطور تلفظ می شود؟ «توی معموری» یا «تو معموری»؟ موقع نوشتن هم تردید داشتم. لطف کنید راهنمایی بفرمایید.
ممنون آقای دکتر کار خیلی خوبیست امیدوارم دوستانی که اطلاعات بیشتری دارند کمکتان کنند من که حتی نام خیلی از میوه هایی رو که شما نوشته بودید نشنیده بودم
اینج هم فکر کنم اشتباه تایپی داشت به جای زردالو باید گردو نوشته میشد:” چین کلغی (chin klaghi): ظاهراَ چین کلاغ. زردأَلویی که کلاغ دوست دارد و میچیند.”
ممنون موفق باشید
حامد جان ممنون
اصلاحش کردم.
سلام آقای دکتر فکر می کنم سیب بهاری(سو بهَری) هم باید باشه(البته اگر جزو اون دسته هایی که گذاشتین نباشه)
نه ایزد جان توی فهرست بالا نیست. اما آیا با سیو خواجه و دیگر سیبهای بهاری فرقی دارد؟
عالی بود. بسیاری از این اسامی مایه هایی از طنز رو هم بهمراه دارند .
برخی میوه ها با اسم حیوان عجین اند:مثل الو گو.
برخی با یک هم نوع مثل:کدو بادینجو.
برخی با اسم انسان مثل الو غلوم
بسیاری با رنگشون: مثل سیو قرمیز
برخی با اسم شهر یا کشور: سیو لبننی
البته نوعی انگور هم وجود داشته که مرحوم گرند مای من به این نام میخواندند و ممکن است عده ای نشنیده باشند و آم هم انگور خیشتکی بود . حتما کسانی که ایشان رااز نزدیک میشناختند این نوع انگور رو شنیدند که تقریبا مرغوب ترین نوع انگور موجود بوده.
انگور خیشتکی؟مرسی. انشاء الله که استعاره و کنایه نباشه؟
من نشنیده ام خیلی جالبه. اگه میشه نوع انگور و مشخصات بیشتری از اون روهم بگین. آیا دوستان دیگه هم شنیدن یا منصف سر شوخیش واشده؟
خدا رو شکر که ایزد کمی توضیح داد و این بار سنگین رو از دوش ما برداشت. انگورهای خیشتکی به علت محافظت بیشتر به درشتی و شیرینی بیشتری نیرسند و البته بسته به کیفیت خیشتک کیفیت انگور متفاوت است . اگر کیشه دوخته شده از زیر پوش باشد انگور ریز تری دارد نسبت به کیسه بیژامه .
سلام . انگور سیاو سو قرمیز از لیست شما جا موندن. انگور سیا همان انگور سیاهرنگ است وسو قرمیز همان سیب سرخ موجود در بازار که معمولا با سیب لبنانی رقابت تنگاتنگ دارد و تا بعد از شب عید در بازار موجود است.
@جگرگوشه
درست می فرمایید. از «انگور خیشتکی» چیزی شنیده اید؟
نه دکتر جان اولین بار بود شنیدم. اگر هم باشه یک انگور مورد داره
لیست میوه ها تقریبا کامله.من هرچی فکر کردم یکی بهش اضافه کنم نشد حتی اسم چهار پنج تاشو تا حالا نشنیده بودم.
این انگور خیشتکی هم که منصف میگه از اون اسم هاست!!منم تا حالا نشنیده ام امیدوارم منصف توضیحات تکمیلی رو بده و ملتی رو از نگرانی در بیاره چون به قول جگر گوشه ظاهرا انگور مورد داریه. هرچی هست اسم این انگور ادم رو خیلی ترغیب به خوردنش نمیکنه حالا هرچقدرم مرغوب باشه.
راستی یه درخت سیب بود توی باغ باباکلوی من که بهش میگفتن سو زمیستنی اخرای ابان قابل خوردن میشد.
دست مریزاد و خدا قوت اقای دکتر.همیشه کارهای بدیعی انجام میدید.
خسته نباشید
من که اطلاعاتم خیلی کم بود ولی پدر و مادر من هم در بعضی قسمتها به معنای واقعی کم آوردن و خیلیها رو نشنیده بودن، و اذعان داشتن که فهرست کامله، فعلا یه چیزایی به ذهنمون رسید که اضافه میکنیم:
بدوم تلخ
زردَ لو لغ لغوک : زردآلویی که با تکان دادن درخت وریختن روی زمین صدای لغ لغ آن بلند میشود، به علت خشک بودن و بی آب بودن.
زردَ لو زن غره را بَر رو سورخ هم میگویند
زردَ لو مول مولی ، ریز است و خال های سیاه دارد.
زردَ لو چین کلغی، جلوی آن برآمده است و مانند نوک کلاغ است.
خربزه:
خربزه سِفچَه : نارس
خربزه برگرد(bergard) : خربزه خیلی شیرین
خربزه جُودَنه : روی پوست آن خط های برجسته دارد، وبه شیرینی معروف است.
خربزه مشدی (meshedi): تخم این خربزه را اواخر از شهر آورده بودند، به همین دلیل به مشدی شهرت یافته بود!
خربزه اُوگز (ovgaz): خربزه ای که یک طرف آن درون آب یا رطوبت قرار گرفته و مزه خوبی نداشته.
خربزه اَفتُو سُز: خربزه ای که یک طرف آن در آفتاب سوخته بود، و مزه خوبی نداشت.
خربزه دِیمَ (deyma)
گلابی
عنبرو کدونی : گلابی بزرگ
عنبروی : گلابی کوچک و زودرس
گلَوی
سلام آقای دکتر، خسته نباشین
مطلب بسیار جالبی رو ارائه دادین، پدرم میگن که غالب این واژه ها با معادل حصاریش مشترکن به جز دو یا سه واژه، مثلا به بادوم دومغز در حصار بادوم “دوبَلی”(du bali)، به آلوچه جلورس هم اَلوچه پش رس(pesh ras)، به سو خاجه، سو خُجَ(sew khoja)و به آلو غلوم، اَلو غلومی(ghlomi)گفته میشود.
راستی سو حَصری کدوم نوعه؟ ما خودمون نفهمیدیم به کدوم نوعش گفته میشه.
:Y: :gol:
راستش من خودم هم نمی دونم چه نوع انگوری هستم!
سلام!طاعاتتون قبول!واقعا لیست جامعی ارائه کردین!من که فقط چندتاییشون رو بیشتر نشنیده بودم!چون من آلو بخارا رو تو چند تا متن دیگه هم دیدم میتونین بگین تلفظ محلیشه یا واقعا به همین نام خونده میشه و تو جاهای دیگه هم عمومیت داره؟منظور از بخارا؟اسم شهرش میتونه باشه؟
من چند میوه واژه ی دیگه اضافه میکنم، البته این واژه ها حصاری هستند اما به احتمال قوی با معادل رودمعجنیشون یکسان هستند، در هرصورت کاری بود که از دستم بر میومد.
گلابیها:
اَنبرو کدونی(anbro Kaduni): نوعی گلابی بزرگ و زرد رنگ تقریبا به شکل کدو
اَنبرواَلعوج(anbro al’uj): نوعی گلابی خیلی رسیده
اَنبرو سیَه چَ(anbru siah cha):نوعی گلابی ریز
*متفرقه
سینجَی(injay): سنجد
قَرقناس(gharghenas): تمشک
بِِهی(behi): به
ایژدف(ijdaf): نوعی زالزالک
قرمورغ(gharmurgh): نوعی میوه وحشی کوچک سیاه رنگ
راستی شما تو رودمعجن سٍو کٍلوخی(sew klokhi)ندارین؟
:OO: :OO: :OO: :soot:
من چیزی اضافه نمیدونم هیچ ، خیلیاش برام تازگی داره
ولی سوژه بسیار جالبی انتخاب کردین، خسته نباشین :gol:
با سلام
طبق تحقیقاتی که بنده در مورد انگور خیشتکی انجام دادم متوجه شدم که منصف پر بیراه نگفته! البته این انگور نوع خاصی به حساب نمی یاد و به همه انگورهایی اطلاق می شه که درون کیسه نگهداری می شن(برای جلوگیری از خورده شدن توسط پرندگان)
و شاید هم در گذشته از خیشتک شلوارهای غیر قابل استفاده و کهنه به عنوان کیسه استفاده می شده که به این اسم معروف شده.
فکر کنم گیلاس شیشه ای هم باشه
سرکار خانم پونه. جهت اطلاع شما عرض کنم که در مورد بحث الوی بخارا به اسم محلی به همین نام است و کتابی هم الو بخارا میخوانندش ولی در اصطلاح شهری ان به الو خورشتی معروف است. همان الو خورشتیی که از بازار تهیه میکنیم الو بخارای خودمان است .
@افرا بهشتی
خانم بهشتی «سو کلوخی» را من نشنیده ام. ممنون از اطلاعات جالتون. دسوتان رودمعجنی باید تطبیق و تأیید کنند.
@محمد امیدوار
جناب امیدوار
با این اطلاعات فهرست میوه ها خوب منظم و معتبر و کامل میشه. ممنون.
@ایزد
ایزد عزیز
تحقیقات شما مقرون به صدق است. اما آیا ممکن نیست «انگور خیشتی» باشد؟
باسلام واحترام به دکتر عزیز راستش کوچکتر ازاونم که اظهار نظرکنم منتظر مطالب زیباتون هستم. :S:
سلام و خسته نباشید خدمت اقای دکتر باز هم مثل همیشه عالی بود من بیشتر این میوه ها را اسمشان را هم نشنیده بودم فک کنم بادام تخمی هم باشد اسمش را زیاد شنیدم ممنون خسته نباشید
تشکر از سهراب سپهری عزیز و لطف همه همولایتیها
با آن که اغلب دوستان حیتا نشین بزرگ شده شهرند اطلاعات خوبی جمع شده که اینجا همه را می آورم:
بدوم تلخ
بادام تخمی
سو بهَری
سو زمیستنی
انگور خیشتکی
زردَ لو لغ لغوک : زردآلویی که با تکان دادن درخت وریختن روی زمین صدای لغ لغ آن بلند میشود، به علت خشک بودن و بی آب بودن.
زردَ لو زن غره را بَر رو سورخ هم میگویند
زردَ لو مول مولی ، ریز است و خال های سیاه دارد.
زردَ لو چین کلغی، جلوی آن برآمده است و مانند نوک کلاغ است.
خربزه:
خربزه سِفچَه : نارس
خربزه برگرد(bergard) : خربزه خیلی شیرین
خربزه جُودَنه : روی پوست آن خط های برجسته دارد، وبه شیرینی معروف است.
خربزه مشدی (meshedi): تخم این خربزه را اواخر از شهر آورده بودند، به همین دلیل به مشدی شهرت یافته بود!
خربزه اُوگز (ovgaz): خربزه ای که یک طرف آن درون آب یا رطوبت قرار گرفته و مزه خوبی نداشته.
خربزه اَفتُو سُز: خربزه ای که یک طرف آن در آفتاب سوخته بود، و مزه خوبی نداشت.
خربزه دِیمَ (deyma)
گلابی
عنبرو کدونی : گلابی بزرگ
عنبروی : گلابی کوچک و زودرس
گلَوی
گلابیها:
اَنبرو کدونی(anbro Kaduni): نوعی گلابی بزرگ و زرد رنگ تقریبا به شکل کدو
اَنبرواَلعوج(anbro al’uj): نوعی گلابی خیلی رسیده
اَنبرو سیَه چَ(anbru siah cha):نوعی گلابی ریز
*متفرقه
سینجَی(injay): سنجد
قَرقناس(gharghenas): تمشک
بِِهی(behi): به
ایژدف(ijdaf): نوعی زالزالک
قرمورغ(gharmurgh): نوعی میوه وحشی کوچک سیاه رنگ
راستی شما تو رودمعجن سٍو کٍلوخی(sew klokhi)ندارین؟
گیلاس شیشه ای
سو کلوخی
*****
@افرا بهشتی
به افرای گرامی: دیروز یکی از دوستان کدکنی من چندین اسم جدید از سیبهای کدکن نام برد سیب نامی و … در آن میان «سیب حصاری» هم بود. ولی من نمیدانم چه جور سیبی است!
به نظرم اطلاعات خوب و جامعی جمع آوری شد با همت دوستان.
این اطلاعات بزودی به برگه اصطلاحات و ضرب المثل ها اضافه خواهد شد تا ماندگار شود.
سپاس آقای دکتر، من خودم هم پرس و جو میکنم و نتیجه اش رو به شما هم اطلاع میدم.