غربت ابادی
صدایی به گوش اشنا
ولوله ای در دور دست
پچ پچی در حیتا
زمزمه ای از غربت ابادی
از ابر و بارون
این قصه ی قدیمی
قصه ی اب و علف
جدال رودخانه با تمنای دهقان
سخت ترین سالهای ابادی من
ای تو جان وتن
بگو از غصه هات با من
ای فریاد پر سکوت
تمام تو دستهای قنوت
اه که…
مزرعه هایی چه خشک
جویباری چه نحیف
رودی که میرود تا هیچ
و فراموشی یونجه زاری در طراوت
و جیر جیرکها چه خاموش
ناله ی مرغ حق هم
و پروانه هایی که افتاده اند
از سرمستی گلپونه ها
وباز هم میدانم
از تن داغ درخت سیب
از رودخانه ای تهی از ماهی
پس به دیدارت میایم
تا بدهم به رود نوید باران
و به ابر ببرم تمنای امدن
و به چشمه بدهم پیغام جوشش
خواهم امد
حتی اگر فاصله ها نگذارند …….
سلام جگرگوشه عزیز
طی یکی دو روز گذشته سفر کوتاهی به حصار و رودمعجن داشتم، از دیدن خشکسالی، “جویباری چه نحیف، رودی که می رود تاهیچ” و آب بسیار کم آبشار دلم بینهایت گرفت :R: و از ته دل آرزو کردم که خداوند برکات آسمونیشو نازل کنه و اون رونق سابق به حصار و رودمعجن برگرده، پس با یه بغل دعا پیش به سوی آبادانی و طراوت :Y:
این قطعه از شعرت توصیف این روزای حال و احوال ابادی بود.ما هم میدهیم” به رود نوید باران” ومیبریم “به ابر تمنای امدن” به امیدی که اوضاع سر سامان بگیره چرا که”حوض ماهیها خالیست”.
خدا قوت جگر گوشه جان
درود بر جگر گوشه .
این روزا هر کی از رودمهجن برمیگرده گله از بی آبی میکنه .
شاید شعر قشنگت تلنگری بزنه به خدامون تا رحمتشو از حیتاهامون دریغ نکنه .
” جدال رودخانه با تمنای دهقان ” خیلی حس زیبایی داره .
:SS: بسیار زیبا
سبک شعریتون خیلی تحت تاثیر سهرابه، لااقل من که اینجوری حس میکنم. من رو یاد یکی از قشنگترین شعرهای سهراب انداخت :
روزی خواهم آمد و پیامی خواهم آورد.
در رگ ها نور خواهم ریخت.
و صدا خواهم در داد: ای سبدهاتان پر خواب!
سیب آوردم، سیب سرخ خورشید…
و اینکه در همه شعراتون “حیتا” به نحوی جریان داره برام جالبه.
سپاس سرکار خانم بهشتی/ ارزوی ما هم متقابلا بازگشت حصار رودمعجن عزیزمان به اون سالهای سرسبزی و خرمی گذشته است. به امید همانروزها
درود زمستان عزیز. کماکان از احوالات ابادی مطلع بودم ولی نظریه شما در قسمت حیتا در مهتاب مزید بر علت شد تا اینکه این زبان حال پدیدار شد. امیدوارم مقبول افتاده باشد.
سلام مینج زرد تشکر از الطاف شما. باور کنید ارزوی قلبی ما نیز همینه انشاا…
سلام اقای امیدوار خویش گرامی. ممنون حدس شما درسته سهراب الگوی گفتاری منه و تمامی اثارش رو بارها وبارها مرور کردم و از جمله به اخوان ثاتث هم ارادت خاصی دارم ولی سهراب یه چیز دیگریست و به همین جهت گرایش بیشتری به سبک ایشان دارم. تشکر از توجه شما
بسیار دلنشین بود جناب جگرگوشه
برام سئواله که تمام این دل نوشته ها سروده خودتون هست! واقعـــــــــاً !!!!!
اگه اینجوری باشه احسنت بر شما. ذوق و استعداد خوبی در زمینه شعر دارید.
سلام مرادی عزیز. بله زبان حالیست در نقاب شعر و این یه حس همدلیست که به دل همه ی دوستان مینشیند. تشکر از الطاف شما
لذت بردیم از شعر زیباتون .
امید بخشی انتهای شعر خیلی دلچسب بود.
درود منصف جان . این انتهای لطف شماست تشکر از توجه عمیقتان.
اصلا فکرش را نمیکردم شاعر شده باشی مبارک است پیشرفت کرده ای
ما هم امیدواریم رودمعجن سرسبزی وطراوت گذشته اش را بازیابد ولطف خدای مهربان شامل حالمان گردد اگر عوامل خارجی که در آیات وروایات ذکرشده ومتاسفانه زیاد هم شده است بگذارند………….
فقط باید گریست :R: :R: :R: :R: :R:
حجکم مقبول . زیارت قبول حاجی تسبیح و عرقچین ما رو بذار کنار. خب حالا فکرشو بکن توی عصر نو اوری هر چیزی امکان داره اینم از همو نهاست که قرصش توی بازار فراوونه کافیه نیت کنی. یا حق