گوسپندواژه (۳۱ گونه گوسپند)
به گواهی گویش، رودمهجنیها بیشترشان دامدار بوده اند. وجود اصطلاحات دامداری و تنوع اسمها در نامگذاری گوسفندها در گویش رودمهجنی دلالت بر این ادعا دارد. درست است که برای امروزیان این واژهها ناشناخته اند و همچنان که گله های بزرگ گوسفند رودمعجن از بین رفته، بزودی ااین نامها هم از زبان فارسی حذف خواهند شد؛ اما ثبت آنها برای نشان دادن تجربۀ زندگی مردمان این خطه و نیز رهیافتی به نوع زندگی در تاریخ زادگاهمان خالی از فایده نیست.
۱) اَرْگی: (argi) – بزی که گوشش قهوه ای متمایل به قرمز باشد.
۲) اَستاق: (astagh):گوسفند نازا. گوسفندی که در فصل زایش بقیۀ گوسفندها نمی زاید.
۳) ألَه: (ala):گوسفند (میش و بز) سیاه و سفید
۴) بُر: (bōr): میش حنایی (حن = بز حنایی)
۵) پیر بوز: (pirbuz) – بز پیر سه ساله
۶) تروش مِش: (trush mesh) – میش ترش. برۀ چهار ساله
۷) تروش: (trush) – بزغالۀ چهار ساله
۸) تُقْلی: (toghli) – برۀ سه ساله
۹) تَکَه: (taka) –
۱۰) چَووش: (chawoosh) – بزغالۀ سه ساله
۱۱) حَنّ: (hann) – گوسفند حنایی رنگ
۱۲) خلَچ (khlach): بزی که دو خط زرد یا حنایی از رستنگاه دو شاخ به موازات هم تا کنارۀ دهانش کشیده شده باشد.
۱۳) خلَمه: (khlama): گلۀ بزغاله و بره
۱۴) خْلُو: (khlow) – نر بز؛ بز نر بزرگ
۱۵) سِ سِ: (sese): بز کاملا سیاه، بدون هیچگونه خال یا نقطۀ سفید رنگی روی بدن. سیاه خالص.
۱۶) سُر: (sōr):گوسفند شلوغ و نا آرام.
۱۷) سمل: (smal) – گوسفندی سبز وسفیدرنگ.
۱۸) شیشَک: (shishak) – برۀ دو ساله
۱۹) عروس: (arus) – گوسفند سفیدرو
۲۰) قُچّ: (ghoch) – گوسفند نر بزگ
۲۱) کالار: (kalar) – بزغالۀ دو ساله
۲۲) کُر: (kor): – میش با گوشهای کوچک
۲۳) کُفْتَر: (koftar) – گوسفندی که خالهای سفید وسیاه دارد.
۲۴) کَل: (kal) – گوسفند بدون شاخ.
۲۵) کموری: (kmuri): بره یا بزغاله ای که دیرتر از فصل معمول زایش(اواسط پاییز تا اواخر زمستان) به دنیا آمده و لذا در فصل شیر دوشی (از فرودین تا تیر، البته فصل شیر دوشی با توجه به سردی و گرمی هوا و میزان بارندگی و علف موجود در صحرا متغیر است) مجبور میشوند آن را همراه خودشان به دامگاه (دمگاه، دنگاه) ببرند.
۲۶) کُوتّی: (kutti) – گوسفندی که گوشهای تیز وباریک دارد.
۲۷) کوری: (kuri) – گوسفندی که گوشهای کوچک دارد.
۲۸) گُزَل: (gozal): میش سفید و حنایی
۲۹) گورُه: (gora) – گوسفند رنگ قهوهای
۳۰) مَوْر: (mawr) – گوسفند خاکستری کمرنگ
۳۱) نبَتی: (nbati): – رنگ نباتی. گوسفند رنگ کرم روشن
سپاس از دوست عزیزم زمستان که در اصلاح معنیها و افزودن نامهای تازه کمک کردند.
دوستان اگر واژه های بیشتری از این دامنه واژگانی میشناسید کمک کنید.
سلام جناب دکتر
خیلی جالب بود چون من خیلی از اینها رو میشنیدم ولی معنیش رو نمیدونستم
من”بره کَموری” هم شنیدم،هست چنین کلمه ای؟اگر معنیش رو بگین ممنون میشم
اَلَ(ala):گوسفند(میش و بز)سیاه وسفید
اَستاق(astagh):گوسفندنازا.گوسفندی که در فصل زایش بقیه ی گوسفندها نمی زاید.
بُر(bor):میش حنایی(حن در مورد بز بکار میرود)
سُر(sor):گوسفند شلوغ و نا آرام.
سِ سِ:(sese):بز کاملا سیاه،بدون هیچگونه خال یا نقطه ی سفید رنگی روی بدن.سیاه خالص.
کموری(kmuri):بره یا بزغاله ای که دیرتر از فصل معمول زایش(اواسط پاییز تا اواخر زمستان) به دنیا آمده ولذا در فصل شیر دوشی(از فرودین تا تیر.البته فصل شیر دوشی با توجه به سردی و گرمی هوا و میزان بارندگی و علف موجود در صحرا متغیر است) مجبور میشوند آن را همراه خودشان به دنگاه(دمگاه)ببرند
خلَمه(khlama):بزغاله و بره
گُزَل(gozal):میش سفید و حنایی
کُر(kor):میش با گوشهای کوچک(کوری در مورد بز بکار میرود)
نبَتی(nbati):گوسفند رنگ کرم روشن
در یک مورد یک روایت دیگر:
خلَچ(khlach):بزی که دو خط زرد یا حنایی از محل رستنگاه دو شاخ به موازات هم تا کناره ی دهانش کشیده شده باشد.خلچ فقط در مورد بز بکار میرود.
با تشکر فراوان از اقای دکتر به خاطر این گوسپند وازه ها که ادم را یاد پاشدن کله ی سحر و رفتن به دمگاه(دنگاه) ودنبال کردن و گرفتن گوسفندها و اوردنشان پای دیگچه و دوختنشان توسط مادرها و کف کردن شیرهای سر دیگچه و خوردن کفها و نداهای “گدی گدی جان”و “چپشو جان”و “بزهی” و هجوم خلمه ها به طرف مادرهاشان و صدای یکنواخت”هُنی نی”گفتنهای صاحب گوسفندها و شبهای گله و هزار جور خاطره ی دیگر می اندازد…..
سلام آقای دکتر
ممنون از مطلب بسیار جالبتون،
من هم واژه های فوق رو از پدربزرگم بسیار شنیده بودم اما معنی همه اونها رو نمی دونستم، واقعا خسته نباشید
سلام جناب دکتر خسته نباشین واقعا جالب من بعضی از این کلمات رو مثل شیشک رو شنیده بودم ولی معنیشو نمیدونستم ممنون.
زمستان عزیز
ممنون از افزوده های مفید و توضیحات دقیقتان.
می گویند اسکیموها برای یخ ۱۲ اسم دارند و عربها برای شتر هزار نام. این واقعیت برآمده از تجربۀ زیستی است. هر گروه از مردم بر اساس تجربۀ زیستی خود تجربه های دقیق تر و آگاهی عمیق تری نسبت به یک پدیده دارند. امروزه خیلی از شهرنشینان (که نام گاو و گوساله را نثار همدگر می کنند) تشخیص گاو از گوساله ساده نیست؛ چه رسد به این تنوع و گونه گونی در جزئیات شکل و شمایل حضرات بز و بره و میش.
آواهای خطاب به گوسپند
۱-گدی گدی
۲-چپشو
۳-بزهی
۴-هُنی نی
-پسسس
چه بذل توجهی میشده به گوسپندا خوشبحالشون :VV: من فقط حن رو شنیده بودم اونم به برکت طنزپردازیهای زمستان
ممنون دوست داشتنی بودودقیق :gol:
سلام اقای دکتر من با خوندن این اسمای گوسفندها یاد دوران کودکیم افتادم. تو فصل بهار بود صبح زود که مادرم وپدرم می خواستند برن گله وشیر گوسفندا رو بدوشند من هم از خواب بیدار می شدم باهاشون می رفتم. گله در اقل سنقره بود وپیاده می رفتیم یکی دو تا هم بره کموری داشتیم که حیونکیا تااونجا پشت سرمان می دویدند تمام شوق رفتنم این بود که مادرم که شیر می دوشید از کفهای روی شیر بخورم چقدر هم خوشمزه بود .وقتی هم که دوشیدن شیر تمام می شد .یک اقای می رفت بالای کوه وصدا میزد هوهوهوهوهوهو.اون اقای هم که خلمه ها پیش اون بودند اونا رو ول می کرد .صحنه خیلی جالبی بود هر بره ای دنبال مادر خودش بود .وقتی هم که بره ها مشقول خوردن شیر بودند .خانمها شیرها رو به اندو می دادند یعنی این که شیر هر روز مال یک نفر بود .این کار هم اصتلاحات جالبی داشت یک چوب کوچکی بود که به اون می گفتند کرتوک اون رو داخل دیگچه شیر می گذاشتند وتا هر جای از علامت که شیربود اون رو روی کاغذ می نوشتند ..من معمولا مصعول نوشتن بودم بنویس حجی فاطمه دو چینگیه.زن بالن بروشه زن حجعلی خاله زن محمد سه چینگیه و……..
درود و خسته نباشید بر نگارنده عزیز
ثبت این مطالب واقعا جای تشکر و خوشحالی داره. مطالبی که اگر ثبت نشود یحتمل رو به فراموشی میرود.
برای من عجیب بود که بیش از پنجاه درصد کلمات برام تازگی داشت و برای بار اول میشنیدم.
خداقوت.
جالب وشنیدنی بود با اینکه من خودم روستا زیاد میرم ولی بازم نتونستم بعضی ها رو درست تلفظ کنم وبعضی ها هم تازگی داشت .من فقط یک بار تونستم برم شب به گله (۱۲ یا ۱۳ سال پیش)ویادمه همون یک بارم با فرار از دست پدر بزرگ که مانع بود ولی لذت شبای گله وبودن کنار گوسفندا وهمون صدا زدن های مخصوص توسط چوپان وجالبه حرف شنو بودن گوسفندان واقعا برام لذتی داشته که قابل وصف نیس با تشکر جناب دکتر که با نوشتن مطلب یاده قدیمارو زنده کردین :gol:
باتشکرفراوان ازاقای دکتربخاطرمطالب بسیار زیباوخواندنی ایشان.احسنت. :SS: :gol:
آواهای خطاب به گوسفند(۲)!!!
۱-عَع عَع
۲-دَدَدَ
۳-اَیحَ
۴-هی
البته چوپانها انواع و اقسام صداها را موقع خطاب گوسفندها بکار میبرند که من هرچی سعی کردم یک جوری بنویسمشان نشد،بقیه را فقط باید شنید.
میگم آقای زمستان خودمونیما چقد اطلاعات محلی شما زیاده :VV:
ای ول چه باحااال. زمستان دوستان درست میفرمایند چقدر در این زمینه اطلاعات داری جدا افرین.
خیلی خیلی عالی بود .
من تو کودکی فقط یک بار تونستم برم موقع شیردوشی گله رو ببینم و وقتی اهالی این اسما رو میگفتن با خودم میگفتم چطوری واسه همه گوسفنداشون اسم گذاشتن و یادشونه . ممنون از تمتم اطلاعات موجود تو این نوشته و آقای دکتر و دوستان .
آقا دو اسم دیگه اما معنیش رو نمی دونم
۱. بلغستی
۲. بخته
بسیار زیبا و خاطره انگیز بود.
اطلاعات به بخش مربوطه اضافه شد
Superb post but I was wondering if you could write a litte more on this subject? I’d be very grateful if you could elaborate a little bit further. Kudos!