یادی از عزیزان
در نیمه شبی خلوت و سرشار از سکوت بهتر دیدم یادی کنم از سید محمد علی عقیده مند بزرگوار مهربانی که علی وار در پی حل مشکلات مردم رودمعجن بود، بزرگمرد نجار، که یاد و نامش همواره در ذهن تمام اهالی رودمعجن زنده و جاودان است. روحش شاد
در نیمه شبی خلوت و سرشار از سکوت بهتر دیدم یادی کنم از سید محمد علی عقیده مند بزرگوار مهربانی که علی وار در پی حل مشکلات مردم رودمعجن بود، بزرگمرد نجار، که یاد و نامش همواره در ذهن تمام اهالی رودمعجن زنده و جاودان است. روحش شاد
با نظرات خود، ما را در ادامه مسیر راهنما باشید.
خداوند ایشان رو غریق رحمت خودش بفرماید.
روحش شاد
اما جرا از ایشان یاد کردی؟
چون مظلوم بود ودر مظلومیت مطلق از این دنیا رفت
سلام جناب افرا میشه درباره این مرحوم بیشتر توضیح دهید من اصلا ایشان را نمیشناسم اولین بار است اسم ایشان را میشنوم ممنون میشوم :gol:
سلام، اولا جناب یعنی چی؟ من خانوم هستم نه آقا، دومأ وقتی میگم مظلوم بوده پس حق دارم، ایشون همسر دوم حاجیه خانم علیا حقیقی بودند که بعد از فوت همسر اول ایشون یعنی ارباب رودمعجن حاج نایب ایزدی با ایشون ازدواج کردند و از ایشون تنها یه دختر به جا مونده معروف به حاجیه مهتاب که مثل پدرش گل و دوست داشتنیه، ایشون مخفیانه و یا آشکار دست فقرای زیادی رو می گرفتند وکارهای خیر زیاد دیگه ای به صورت پنهانی انجام داده اند، آدمای گل همیشه گمنام هستند، مقبره ایشون تو آرامگاه رودمعجن زیر یه درخت تنومنده :gol:
روحش شاد
ایشان به گردن ما خیلی حق دارن
سید محمد علی عقیده مند رو بیشتر با نام مستعار حاج آقای سِد مندلی میشناختن و در کال قبل از ورود به تهرو دم تینگل خونش بود که هنوز هم خرابه آن پیداست و یک کارگاه نجاری کوچک داشتو دستهای توانای آن مرحوم زبانزد بود و من هم که بچه بودم همسایه ایشان بودیم و همیشه کاردستیهای ما رو هم آن مرحوم درست میکرد و باغ بزرگی هم پشت خانه داشت که هیچوقت در امان نبود :gol:
سلام بر خانم افرا . به رسم مهمان نوازی حیتاییها: وای خاش امیی هووووووووووووووووووو
( این جمله رو که فهمیدین انشاا…)
خدمتتان عرض شود که در رودمعجن معمولا القاب کاربرد بیشتری دارند. و افراد بیشتر به القبشان شناخته می شوند تا به نام خانوادگیشان . از همین رو با اینکه شما آقای عقیده مند را در پاسخ به جناب ناشناس معرفی کردین باز هم اگر جناب میرزایی نام مستعار ایشان را بیان نمی کرد عمرا بقیه و از جمله خود بنده نمی شناختیمش.
مرحوم حاج اقای سید مندلی مردی بسیار بزرگوار بودند. ایشان از دوستان نزدیک ابوی بنده بودند. و بدلیل تشابه شغلی و معاملاتی که در این زمینه با پدر داشتند ، خیلی زیاد به خانه ما می آمدند. و از زبان پدر نیز بسیار ذکر خیر ایشان را شنیده ام . خداوند ایشان را غریق رحمتش فرماید.
در ضمن بنظر می رسد شما از نوادگان آن مرحوم باشید
راستی یه چیز دیگه : محض اطلاع اون درخت تنومند که ذکر کردید ، نامش در گویش محلی درخت آغال پشه است
@نوه دگه حجی مراد
سلام دوست خوبم، متشکرم بله من رود معجنی متوجه میشم اما خوب نمیتونم صحبت کنم
من نوه ایشون نیستم ولی با ایشون نسبت دارم اما علاقه ام به ایشون به خاطر بزرگمنشی این سید بزرگوار در دوران حیاتشونه.خیلی دوس دارم مث ایشون باشم، امیدوارم که بتونم
در ضمن ممنون از اینکه اسم درخت مورد نظر رو گفتین، من چن سالی هس که رودمعجن نیومدم و اصلا گونه درخت مذکور یادم نیس فقط یادمه درخت بزرگیه، بازم مرسی از لطفتون :gol:
الحکم لله فاتحه مع الاخلاص و الصلوات
من چیزی از ایشون توی ذهنم نیست، ولی طلب آمرزش میکنم براشون.
خانم افرا بهشتی ، اگه ممکنه یه توضیحی راجع به خودتون و خانوادتون در رودمعجن بدین ، به نظرم برای اکثر بچه های حیتا فامیلی بهشتی ناشناس باشه.
با سلام خدمت شما و همه ی بچه های گل حیتا، از اینکه پاسختان را با تاخیر فرستادم عذر می خوام .
راستشو بخواین من اصالتاحصاری بوده و رودمعجنی نیستم اما ما اقوام بسیاری تو رودمعجن داریم. سید بزرگواری که ازش یاد کردم دایی مادر بنده هستند و همسرشون مرحومه حاجیه علیا حقیقی دختر عموی مادرم. عموی مادرم خیلی سالها پیش از حصار به رودمعجن اومدند و همونجا ازدواج کردند. ایشون معروف بودند به رمضون علی حصاری، همون طور که گفتم دختر ایشون حاجیه علیا ابتدا با حاجی نایب ایزدی ازدواج کردند واز ایشون یه پسر دارن به اسم قهرمان ایزدی. پس از فوت همسر اولشون، حاجیه علیا با دایی مادرم ازدواج میکنند و حاصل ازدواجشون مهتاب جون معروف به حجی مهتاب هستش، ایشون هم مثل پدرش یه انسان به تمام معناس، آقای احمد حقیقی هم پسرعموی مادرم هستند. با این توضیحات اگه از اقوام ما تو حیتا هستن از همینجا بهشون سلام میکنم