سلام بر جناب یاس گرامی. عکس زیباییست فکر میکنم از سر قلعه گرفته شده البته اگه اشتباه نکنم. مطلبتون خیلی کوتاه بود همین باعث شده که بیشتر عکس مورد توجه قرار بگیره. :gol: :gol:
مضمون خوبی داشت. البته اونطوری که من برداشت کردم. بخوام ساده و راحت بیان کنم:
مشکلات در زندگی وجود دارد ،
در زندگی بر عقاید خود استوار باش ،
سعی کن نشاط و آرامش در همه حال داشته باشی،
به مشکلات افراد مختلف که مانع راه تو میشوند اهمیت نده.
عکس خیلی قشنگی بود. من که کیف کردم.
جزء مطالب اشتراکی بود، بخش عکس مربوط به رودمعجن و خنجلوکچه که فکر کنم مطالب ترکیبی رو خنجلوکچه بنامیم بد نباشه.
یاد این شعر افتادم:
مترسک گفت
گندم تو گواه باش
مارا برای ترسیدن افریدند
اما من
تشنه ی عشق پرنده ای بودم
که تمام سهمش از من گرسنگی بود.
هم مطلب زیبا بود و هم عکس.
من پیشنهاد میکنم انجور مطالب رو دو سطح طبقه بندی کنیم.سطح خنجلوک و سطح ابول لیلی.مطلب شما در گروه خنجلوک قرار میگیرد.بهمراه مطالب امیتیس و سپیدار و تفنگدار.منتظر تشکیل گروه ابول لیلی هم هستیم.
تلفیق مطلب با عکس هم کار جالبی بود، من که طبق معمول بیشتر درگیر عکس بودم تا متن.
من هم یه عکس دقیقا از همین زاویه دارم ولی مربوط به فصل زمستانه، عکس زیبایی بود. و یه چیزی که به زیباییش افزوده بود طیف رنگی بود که از تیره پایین عکس به تدریج به سمت روشنایی بالای عکس می ره و در نهایت به سفید مطلق میرسه.
از من و تو و ما هم که بگذریم
باز میرسیم به مترسکی که
خودمان عَلَمش کردیم
هِی با چماق کوبیدیمش
بر سر ِ کلاغ ها
…
این بار، نه حکایت کلاغ ها است
و نه ،هیبت نداشته یِ مترسک
حکایت جِن و بسم الله بودن ِمن وتوست
که توی ذوق میزند
و میشود تیتر ِدرشت ِ
روزنامه های صبح
که من و تو
ما را کُشتیم …..
خسته نباشید عکس زیبایی بود
بسیر قشنگ بووووووووووووووو :gol:
سلام بر جناب یاس گرامی. عکس زیباییست فکر میکنم از سر قلعه گرفته شده البته اگه اشتباه نکنم. مطلبتون خیلی کوتاه بود همین باعث شده که بیشتر عکس مورد توجه قرار بگیره. :gol: :gol:
مضمون خوبی داشت. البته اونطوری که من برداشت کردم. بخوام ساده و راحت بیان کنم:
مشکلات در زندگی وجود دارد ،
در زندگی بر عقاید خود استوار باش ،
سعی کن نشاط و آرامش در همه حال داشته باشی،
به مشکلات افراد مختلف که مانع راه تو میشوند اهمیت نده.
عکس خیلی قشنگی بود. من که کیف کردم.
جزء مطالب اشتراکی بود، بخش عکس مربوط به رودمعجن و خنجلوکچه که فکر کنم مطالب ترکیبی رو خنجلوکچه بنامیم بد نباشه.
یاد این شعر افتادم:
مترسک گفت
گندم تو گواه باش
مارا برای ترسیدن افریدند
اما من
تشنه ی عشق پرنده ای بودم
که تمام سهمش از من گرسنگی بود.
هم مطلب زیبا بود و هم عکس.
من پیشنهاد میکنم انجور مطالب رو دو سطح طبقه بندی کنیم.سطح خنجلوک و سطح ابول لیلی.مطلب شما در گروه خنجلوک قرار میگیرد.بهمراه مطالب امیتیس و سپیدار و تفنگدار.منتظر تشکیل گروه ابول لیلی هم هستیم.
@پاییزان
سلام بر پاییزان عزیز بله همین طور که گفتین عکس مربوط به سرقلعه است که در زیر عکس هم ذکر کردم.ممنون از نظرتون.
@منصف
سلنم به منصف گرامی مرسی از لطفتون
@زمستان
سلام به زمستون از شعر شما هم لذت بردم واقعا زیبا بود مثل شعر منصف عزیز.
عکس و متن زیبایی بود.خسته نباشی یاس عزیز :gol:
@سپیدار
سلام سپیدار عزیز ممنون :gol:
تلفیق مطلب با عکس هم کار جالبی بود، من که طبق معمول بیشتر درگیر عکس بودم تا متن.
من هم یه عکس دقیقا از همین زاویه دارم ولی مربوط به فصل زمستانه، عکس زیبایی بود. و یه چیزی که به زیباییش افزوده بود طیف رنگی بود که از تیره پایین عکس به تدریج به سمت روشنایی بالای عکس می ره و در نهایت به سفید مطلق میرسه.
از من و تو و ما هم که بگذریم
باز میرسیم به مترسکی که
خودمان عَلَمش کردیم
هِی با چماق کوبیدیمش
بر سر ِ کلاغ ها
…
این بار، نه حکایت کلاغ ها است
و نه ،هیبت نداشته یِ مترسک
حکایت جِن و بسم الله بودن ِمن وتوست
که توی ذوق میزند
و میشود تیتر ِدرشت ِ
روزنامه های صبح
که من و تو
ما را کُشتیم …..
سلام
ممنون از نظر وشعر زیبایی که میشه در ادامه شعر بالا گذاشت که شعر رو فکر کنم زیباتر کنه البته اگه کمک شما نبود نمیشد این عکس رو گذاشت.متشکرم