سلامی به گرمای کرسی نوروزی بی بی
نم نمک داریم به آخرین روزهای اولین سال زندگی حیتا نزدیک میشیم ، شاید سعادت ماست که سالگرد حیتا با نوروز همراه شده.
زمانیکه زندگی شهری مارو روز به روز از هم دور و دورتر میکرد، حیتا بهانه ای بود برای در کنار هم بودن و فاصله گرفتن از بوق و دود و شلوغی و دل دادن به سادگی روستا، حتی اگر شده برای لحظاتی. سال ۸۹ برای ما در حیتا سالی با تلخی و شیرینی های فراوان بود، اما میتونم بگم که حتی تلخی هاش هم برای من شیرین بود.
در این واپسین روزهای سال ، خواستم از شما تشکر کنم، شما که تو این یک سال با همه ناملایمتی ها ، تغییرات پی در پی و سختیها همراه ما بودید و اگه حیتا امروز برای خودش جایگاه شناخته شده ای داره به خاطر شماس ، شما که خوبید ، شما که با نظراتتون ما رو راهنمایی کردید ، ایراداتمون رو گرفتید ، به ما شور و اشتیاق برای ادامه راه دادید، هر بار که خسته بودیم و نا امید، این نظرات شما بود که به ما انگیزه میداد.
مرور که میکنم این یکسال رو ، لحظات و خاطراتی رو به یاد میارم ، لحظاتی رو که با شغال آباد و شرکا به لهجه خودمون خندیدیم و خاطرات بچگیمون رو یکی یکی مرور کردیم، با داستانهای منصف زندگی کردیم و با بحثای جدیش به فکر فرو رفتیم ، با شعرای لَری کلنجار رفتیم، با عکسای مرادی به رودمعجن سفر کردیم ، با خبرهای سعید آپدیت بودیم ، با اطلاعات دیشدوو رودمعجن شناسیمون رو تقویت کردیم ، با بحثای فمنیست از هم به در رفتیم و به فکر تغییر افتادیم ، با یاران سفر کرده گذشته پرغرور رودمعجن رو مرور کردیم، به شعرای ایزد اخکوک طلایی دادیم، با تلخ نوشته های مینج احساساتی شدیم، با کوچه حجعلی سرکار رفتیم! ، با نوشته های کجرا کمی فلسفی تر شدیم، با سپیدار و سپهری دوباره شور گرفتیم ، شکارچی رو سانسور کردیم! ، بهار رو کشتیم! ، جگرگوشه رو به فراموشی سپردیم، با نوه ی زارع وقتای بی مطلبیمون رو پر کردیم، با دونقطه ها و سه نقطه ها گیج شدیم، …
در یک کلام ، با همتون زندگی کردیم . زندگی در حیتا ، در کنار زندگی دنیا یک تجربه و حس خوب به من داد زندگی ای که نه میشد زیاد جدیش گرفت و نه یک شوخی بود ، تجربه یک زندگی مجازی با رودمعجنی ها. تجربه ای که حالا میتونم بگم زندگی واقعی من رو هم تحت تاثیر قرار داده و چند درجه مسیرش رو عوض کرده ، حتی اگه همین امروز هم این رویا تموم بشه چیزهای زیادی به من داده.
امیدوارم سال ۹۰ برای همه رودمعجنی ها مخصوصا حیتانشینان سال پر خیر و برکت باشه. سال ۹۰ سال حیتا خواهد بود اگر بخواهیم.
پیشاپیش تولدت مبارک حیتاجون
سلام
لازم شددر آخرین لحظات حلول سال ۱۳۹۰از بابت زحمات فراوانی که شما، سایر دوستان وحیتا نشینانی که با مطالب خود و نظراتشان این فضای مجازی دوستانه وصمیمی را به وجود آورده اید تشکر کنم.پیشا پیش فرارسیدن سال جدید را به شما وخانواده محترم وتمامی حیتا نشینان تبریک عرض نموده.سالی توام باموفقیت وسرافرازی برایتان آرزومندم.(حسین لطفی) :gol:
ممنون
من هم به نوبه خودم به شما تبریک میگم ، انشالله در سال جدید شاهد حضور جدی تر شما نسل دومیهای وبلاگ باشیم و با همراهی شما حیتا سالی پربارتر داشته باشه.
سلام به همه دوستان . سال جدید مبارک. نظری که من میدم من باب مزاح هست امیدوارم کسی ناراحت نشه . این نظر فقط تضاد مطلب محمد عزیزه .
((خوش خوشک وارد اولین روزهای سال جدید شدیم و این از بدبختی و بیچارگی ماست که ۲ تا مناسبت تو یک مناسبت افتاده و نمی تونیم ۲ روز متفاوت تبریک بگیم.
زمانی که داشتیم مثل آدم زندگیمون رو می کردیم حیتا مانعی بود برای در کنار دوستان بودن و افتادن در گیر و دار کامپیوتر و اینترنت و چشم درد و غیره و دل کندن از زندگی راحت خودمان.سال ۸۹ برای مادر حیتا مملو بود از شیرینی ها و تلخی های فراوان اما می تونم بگم حتی شیرینی هاش هم برای من تلخ بود.
در اوایل سال خواستم از همه تون گلایه کنم. شما که در این سال با همه مرام هایی که ما گذاشتیم و همه تغییراتی که با سختی انجام دادیم نق نق کردید و اگر حیتا امروز برای خودش جایگاه شناخته شده ای نداره بخاطر همین نق نق های شماست ، شما که روی دیدن ما رو ندارید. شمایی که یا زکات نمی دید و اونایی هم که نظر میدید ما رو رسوا و خیط و خنوک میکنید و بجای پیشنهاد، انتقادات مخرب و نه سازنده میکنید.این کار شما ما رو از شور و شوق مینداخت و هر بار با هزار امید و آرزو می اومدیم چنان د ر کاسه ما جا میکردید که تا فیها خالدونمان سوزناک میشد.
این یک سال رو مرور می کنیم:
لحظاتی رو که با شغال آباد به لهجه خودمون گریستیم و یاد دوران فلاکت بار بچگی مان برای ما زجر به همراه داشت .
لحظاتی که داستان های غیر قابل تحمل منصف را به زور دو خط در میان رد کردیم و فحش نثارش کردیم و با مطالب جدی اش گفتیم : یا رُب از منصفوم بکارمونده تره دِ دِنیای خدا هست؟
با شعرای لری واقعا کلنجار رفتیم و گیج شدیم.
از عکسای مرادی لذت نبردیم و گفتیم این چه عکسایی هست که گرفتی؟
با خبرهای سعید از همه جا بی خبر بودیم.
با اطلاعات دیشدووو همون چیزی که از رودمعجن میدونستیم هم یامون رفت (کلاغ اوم راه رفتن کبک رو یاد بگیره راه رفتن خودش رو هم فراموش کرد)
با بحث های فمینیست از هم بدر نرفتیم بلکه اصلا نفهمیدیم چی میگه و حرف حسابش چیه.
با یاران سفر کرده نمیشه شوخی کرد خجالت نمیکشی منتظر شوخی با یاران سفر کرده هستی ؟
با ایزد هم جایزه دادیم اما ایشان جایزه را نپدیرفتند و گفتند این جایزه لایق خود بنده است و به من برگرداندند.
به تلخ نوشته های مینج خندیدیم و گفتیم اِمرد وَخِزن . تماشا کو. پس باخری.
با کوجه ی حجی علی نه تنها به سر کار نرفتیم بلکه از سر کار اخراج شدیم.
با نوشته های کجرا فهمیدیم فلسفه همون سفسطه است.
با سپیدار و سپهری از شور و شوق افتادیم.
شکارچی رو اصلا سانسور نکردیم بلکه آن جمله تاریخی (بابا چی ….هی خورده ام)مدت ها تکیه کلام مسولین لشکری و کشوری بود.
بهار رو نکشتیم بلکه زمستان بهار رو کشت.!!!!
جگر گوشه در عمق وجودمان جا دارد و اصلا فراموشش نکردیم.
با نوه زارع : میتونیم فقط بگم روتر نبینم.
با دو نقطه ها و سه نقطه ها ما هم همراه شدیم و چند نقطه هر از گاهی اضافه می کردیم.
در کل زندگی در حیتا یک تجربه بسیار بدی بود که هم باید جدی گرفتش وهم شوخی .تجربه ای که واقعا تو زندگی من هیچ تاثیری نداشته و اصلا درجه مرجه ای از زندگی رو تغییر نداده.
حتی اگر همین امروز هم این کابوس تموم بشه هیچ چیزی به من اضافه نشده.
امیدوارم سال ۹۰ از حیتا هیچ خیری نبینید .))
با اینکه مطلبت طنزه ولی در بعضی قسمتا به نظرم به جای جملات من از جملات معکوسی که تو نوشتی استفاده میکردم بهترتر میشد!! :YY: در کل به نظرم طنز معکوسش قشنگتر شده.
ممنون کی با این حوصله و دقت مطلب رو خوندی . فکر کنم عنوان طولانی ترین نظر رو نشونه گرفتی ، قول میدم در نظرسنجی جوایز سالیانه یک اخکوک طلایی از طرف خودم برات کنار بذارم!!
البته یادم رفت از زحمات مدیر تشکرات خالصانه رو بعمل بیارم.اینجا جا دارد از این شعار استفاده کنیم:
وای اگر محمد حکم جهادم دهد بایگی و پیگی نتواند که جوابم دهد. :gol: :gol: :gol: :gol: :gol: :gol: :gol: :gol: :gol:
بایگی و بیگی ارزونیتون ، …… نمیدیم بهتون .
جای خالی رو با دومین کلمه مناسبی که به ذهنتون میرسه پر کنید!