علی نجفی 5065 روز پیش
بازدید 1131 ۱۴ دیدگاه

کشف الاصطلاحات ۸،کلمات و اصطلاحات.حرف الف(۲)

با پوزش از منصف عزیز به خاطر اینکه من روز پنج شنبه که متعلق به”اقا”منصف(ادام الله ظله)هست مطلب رو میذارم چون تا سه چهار روز اینده وقت نیست و دیر میشه.قول میدم دیگه تکرار نشه.

۹-اجاش(به فتح الف):”اجاش”به معنی “هرگز”است.”غیر ممکن است”،”نمیشود”،”عمرا”،”اصلا و ابدا”هم معنی میدهد.اینکه این کلمه از ترکیب چه کلماتی ساخته شده سالهاست علما را انگشت به دهان گذاشته است.توجه داشته باشید که اهنگ ادای “اجاش”در محاورات مختلف باعث تغییر معنی ان میشود که به علت نداشتن فایل صوتی این اهنگِ ادا کردن را خودتان باید در ذهن تصور کنید.

مثال ۱

نفر اول:خاب وخِ بیا برِم دگَ

نفر دوم:التماس گری مکو.اجاش نمیُم(اینجا اجاش به معنی”اصلا و ابدا “است)

مثال ۲

نفر اول:یره چو نهال بَدومیای مور بچروندَیِن؟

نفر دوم:کی ورمگه؟ما گلر اجاش ور اُحدا بنه بوردیِم(اینجا به معنی”هرگز “است)

مثال۳

نفر اول:خرتر نِمتی ایمرو ما ببرم ب خر رَنی؟

نفر دوم:اجاش(اینجا به معنی “عمرا”است)

۱۰-ازخاد(به فتح الف اول).از خاد به دو معنی استعمال میشود.یک معنی ان که متداولتر است به معنی “از خود”،”مال خود”،”برای خود “میباشد.

مثال

نفر اول:ای بِل دستت از ما نیه؟

نفر دوم:نه یره ای بِل از خادمیه،بِل شمار خا دُشنه اوردم د تَی حولیته گذاشتم!

معنی دوم “ازخاد” به معنی “تجسس”،فضولی”،”کنجکاوی”و “پرس و جو”است.در این موارد ادم فضول و یا کنجکاو را “ازخادگر”و یا “از خادکو”میگویند

مثال۱

نفر اول:دُشنه چی سر صدا  بو د خنه ی  حجی؟

نفر دوم:نمدُنم بخدا.بشه بِرُم ازخاد کنم ،مییُم خدت ورمگُم(اینجا”ازخاد” به معنی “فضولی “است)

مثال۲

نفر اول:میری ب پی باغ؟

نفر دوم:هم.کارِ دری؟

نفر اول:کُ تور بخدا از خادِ کو بِبی ماشین اقا کی میه بره ب مشد(اینجا به معنی “پرس و جو” است)

مثال ۳

نفر اول:هُو هُو چنو ایواش گپ میزنن چیشه خدَی هم ورمگِن؟

نفر دوم: حَه ب تورچی زنکه ی ازخادگر(اینجا به معنی ” ادم فضول”است)

۱۱-اَلقیژ(به فتح الف):این کلمه به معنی “محکم زدن”و”با شدت زدن” میباشد.استعمال ان فقط در”گال”بازی و “گوی رییک”میباشد ان هم وقتی زننده ، توپ یا “گال” را با شدت “اَدَم” میدهد میگویند”اَلقیژ” داده است.مشاهده شده است که در بازی فوتبال هم گاهی(هرچند به ندرت)برای توصیف یک شوت محکم هم از این کلمه استفاده میشود.

مثال

نفر اول(با حالتی مغموم): یره معلوم نیه تا شو دُو ما روَه؟

نفر دوم(با شادمانی):هم یره گورتِ گَوَ.چنو کی ای یرگه گالار القیژ مته شما تا شَو بیید بکشِن.

۱۲.اَلبِف( به فتح الف و کسر ب).”البف” تقریبا هم خانواده و معادل “القیژ” میباشد با این تفاوت که در موارد بیشتری به کار میرود و محدوده ی استعمال ان از”القیژ” گسترده تر است چنانکه این واژه در مورد “بُسک” و “لقَی” و شوتهای سنگین در فوتبال و حتی با چوب زدن حیوان یا ادم هم فراوان استعمال میشود.البته “البف” اکثرا به صورت”باف” استفاده میشود.

مثال ۱

نفر اول:چین آیه از دست دیشدوو فلار کیردی؟(به یاد دیشدوو که چند وقتیست ناپیداست)

نفر دوم:یک بُسک باف دایُم د شکمش کی دَم د دیلش گردی ،گوشمر سر دا ور دیلش چوسبی مو هم فلار کیردُم

مثال ۲

نفر اول:یره چو خرت ور ملنگَ؟

نفر دوم:دُشنه برفتم پوره ی کاهِ د اَخورش رِزُم حَرُمَرگ  دستمر عَپ گروف مو هم کلونگر باف دایُم د دستش از دُشنه ورملنگَ

۱۳-اُخا(به ضم الف):به معنی “ان که” میباشد.البته به صورت”اُر خا” هم به کار برده میشود که در این صورت معنی”ان را که” میدهد.از مشتقات ان”ایخا” و “ایر خا”است که به ترتیب به معنی”این که” و” این را که” است.البته به یک تفاوت ظریف باید توجه داشته باشید که یک”اُخا”ی دیگر هم هست که معنی “او که” میدهد.در اینجا متاسفانه به علت نبود فایل صوتی نمیتوان تفاوت این دو”اُخا”را بیان کرد اما اجمالا باید گفت که در “اُخا”ی دوم “_ُ “کاملا به صورت”_ُ” تلفظ نمیشود بلکه به صورت خاصی ادا میشود که چیزی است بین”_ُ”و “او”. تفاوت دوم این است که “اخای” اول در مورد هرچیز بی جان و جانداری به غیر از انسان به کار برده میشود اما “اخای”دوم  فقط در مورد انسان استعمال میشود.

مثال ۱

نفر اول:ای همو قمقمه ی همو سالاتَ کی هنوز دریش؟

نفر دوم:نه یره اُخا دِرِیَه گوم رُفته.ایر نو واستوندیُم(اینجا “اُخا”به معنی “ان که “است)

مثال ۲

نفر اول:یک بوز کُفتر عروس داشتی د گله نِشمبینُم.ببوردَییش ب خنه؟

نفر دوم:نه یره.اُرخا دو ماهه بفرُختَیُمش ب مرتکه ی حَصَری(اینجا به معنی “ان را که” میباشد)

مثال ۳

نفر اول:خدَی محمد د جوی گله بیی؟

نفر دوم:نه بابا،اُخا هم نماشُم بجَس امه به ده(اینجا به معنی”او که”است)

۱۴-احترِز(به کسر ر):به معنی “ملاحظه کردن”و “رعایت کردن” به کار میرود.البته دقت داشته باشید که این کلمه اکثرا در مورد رعایت بهداشت استعمال میشود و  بیشتر منظور نظر ان ادمهای “نشوی”،”پلشت” و بی مبالات از نظر بهداشتی است

مثال

نفر اول:وووو پاک دیلم ورشور اِفتی

نفر دوم:چو؟

نفر اول:برفتم به خنه ی کُرسیم.بچش نم دَیَه بو.اسهالم بو .بچشر عوض کیر.کُیناشر ببور د میدو بگذاشت.بعد امه دسر سوفره بنچَس.پوره ی اُوِ ور دستاش نِرِخ.هموجور خدی همو دستا  نو بخار.وُووو نو از گلوم اته نمه رَف.

نفر دوم:خدایا روی کرسیمر نبینم.اُ هموجوریه.احترزِ ندرَه.

ادامه دارد…….

نظرات کاربران

با نظرات خود، ما را در ادامه مسیر راهنما باشید.

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  1. پدر گفت:

    امروز یک یارویی اومده بود از کشف الآیات صحبت شد من به ذهنم اومد این کشف الآیات توش طنزم داشت ! بعد که یارو رفت من به کنکاش ذهنم پرداختم که چرا همچین تصور مضحکی کردم یادم اومد اونی که طنز بود کشف الاصطلاحات جنابعالی بود و امر بر من مشتبه شده بود :OP: از عدالتت در نحوه ی مثال آوردنت که زن و مرد و پیر و جوون رو به چی میکشی و رعایت حال احد الناسی رو هم نمیکنی ممنون :YY:

    1. علی نجفی علی نجفی گفت:

      خواهشا دیگه کشف الایات رو وارد این مقوله نکن.بازی بازی با دم شیرم بازی.
      بهر حال عدل علی که میگن همینه دیگه.حالا من عدل رو از اونورش اجرا میکنم چه فرقی میکنه.

  2. فمنیست گفت:

    زیبا بود.منم که اصلا نمیخوام به روی منصف بیارم که ۳ هفته ی خبری از داستانش نیست.اصلا وقت شناسیش منو کشته!!! اجججاش :BB:

    1. به به ، باد آمد و بوی عنبر آورد،‌شما که به روش نمیاری هیچ خودشم به روش نمیاره! البته من میدونم گه خیلی درگیره و بزودی پیداش خواهد شد.

    2. علی نجفی علی نجفی گفت:

      بله.شما رو حواله میدم به جناب منصف که جواب مقتضی رو خدمتتون به خاطر غیبتشون اعلام کنند.متشکرم .

  3. ازخادگر و ازخادکور خوب اومدی :U:
    ولی حواست باشه که بانوان رودمعجنی کلاً از این صفت مبرا هستند به نظرم به جای “زنکه ی ازخادگر” میگفتی “مردکه ی ازخادگر ” باورش آسونتر بود! :VV:
    ولی انصافا این اَلقیژ رو اولین بار بود میشنیدم،‌به نظر خیلی واژه خیلی باکلاسی میاد و از نیاکان ما همچین لغتی بعید بود! :OL: ضمن اینکه فکر کنم این از معدود اصطلاحات رودمعجنی باشه که حرف “ژ” توش هست شایدم تنها اصطلاح باشه!‌اگه بازم کلمه ای هست دوستان بگن.
    الاهم گلوش هندونه کنه ای دشدوو کی پاک برد رفته!

    فکر کنم یه “باف دادن” هم به معنی خالی بستن و … داریم شایدم یه چیزه دیگه بوده و الآن قاطی کردم.
    مثال
    نفر اول به نفر سوم : الاهم روتر نبینم کی همموجوری فقط باف متی از خادت!
    (نفر دوم نداریم)

    عجب موجودی بوده ای “اُخا”! قشنگ بود ، من کشته مرده این اصطلاحات رودمعجنی هستم با تغییر یه حرف کلا معنی عوض میشه و ۱۰ تا کلمه متفاوت باهاش میسازن. ضمنا اگه دقت کرده باشین اکثر اصطلاحات رودمعجنی جوری هستن که برای ادا کردنشون نیاز نیست زجر زیادی بکشی! خیلی راحت ادا میشن مثلا لازم نیست زیاد زبونتون رو تو دهنتون بچرخونین عوضش تا دلتون بخواد از تغییر آهنگ صدا در گلو استفاده میکنن. مثلا شما زجری رو که در تلفظ “آب” که ساده ترین کلمه فارسی هست بنگرید و اینکه چقدر گفتن “اُوو” راحتتره! نتیجه اینکه فلسفه لهجه رودمعجنی میتونه همین راحت طلبی یا به اصطلاح خودمون گش… بودن باشه! (البته بیشتر قصد مضاح داشتم) :OP:

    این لغت آخری هم برام جدید بود.
    ضمنا اینکه برای گفتگوها از مثالای متنوع استفاده میکنی خیلی خوبه آدم رو یه سفر میبره رودمعجن و برمیگردونه! موفق باشی :gol: :OG:

    1. علی نجفی علی نجفی گفت:

      اقای مدیر این نظرت منو تحت تاثیر قرار داد.نصف مطلب من نظر دادی.در مورد احترز طی ملاقات حضوری که با منصف داشتم اونم مدعی بود این کلمه رو نشنیده.القیژ رو هم ما توی بازی زیاد به کار میبردیم ظاهرا از کلمات مخصوص شغال اباد بوده و به اون طرف اب وارد نشده.در باب باف هم همونطور که با حامد گفتم موافقم .
      در ضمن یکی از این دیشدوو یک خبری بیاره.غیبتش داره کبری میشه ها

  4. دو تا کلمه رو برای اولین بار بود که دیدم یکی “اَلقیژ”بود که بر خلاف نظرت من فکر میکنم کلمه “البف” متداولتره(البته این نظر منه و شاید اشتباه میکنم) با نظر محمد هم موافقم و فکر میکنم که باف دادن خیلی وقتها به معنای دروغ گفتنه(شاید هم قدیم یه معنایی داشته و الان معناش عوض شدهو به صورت یه اصطلاح در اومده )
    کلمه ی احترز رو هم تا حالا نشنیده بودمو برام خیلی جالب بود
    بازم ممنون منتظر اصطلاحات بعدی هستیم. :gol:

    1. علی نجفی علی نجفی گفت:

      منم گفتم البف متداولتره خوب.با اون باف دادن هم موافقم.برای دروغ گفتن یا حرف بی ربط زدن هم به کار میره.اون گل اخر نظرت رو بخورم

  5. بنده به هیچ عنوان راضی نبودم در این روز که در تقویم خدا به نام من ثبت شده مطلب بزاری. برو دعای کمیل رو شب سه شنبه بخون اگه سیمت وصل شد حق با توست. دست من نیست خداوند راضی نیست در این روز کسی غیر از آقا منصف مطلب بزاره.
    از شوخی که بگذریم پس باخری.مطلبت عالی بود. البته من قسمت قبلی بیشتر خندیدم . باید یه فکری برداری دفعه بعد اگه بیام و کمتر بخندم در اولین دیدار چندتا بسک و لقی در شکمبت البف میدم.

  6. این هم کلاس جمله سازی با کلمات این قسمت :OO: (مو اجاش ، از خادگر نِیم . امبا اخا چنی القیژ و البف دا کی احترز بچار نِداشت.)

    1. علی نجفی علی نجفی گفت:

      بنده واقعا تحت تاثیر جمله سازیت قرار گرفتم.یه دوره کلاس فشرده بذار اهالی حیتا متستفیض بشن.حیفه واقعا همچین جمله سازان حضور داشته باشن و ما از وجودشون استفاده نکنیم.البته بهت حق میدم بهر حال زاهدان رفتن حتی اگر در حد یه تهدید هم باشه انسان رو به ورطه ی همچین جمله سازیهایی میندازه(شرمنده اینجا از این ادمکای چشمک زن نداره وگرنه چنتاشو اینجا میذاشتم)
      باب گورم گو.از دو دگه بید مطلب کی مگذرم بجیکم کی لقی نخورم.

  7. جناب زمستان وقتی در سفر زاهدان بزور بردمت و یه دوره کلاس جمله سازی برات گذاشتم حالیت میشه یه من ماست چقدر گرماست میده.راستی با کلمه اجاش یاد مرحومه مادر بزرگ گرام افتادم که این کلمه رو زیاد استفاده میکرد.مثلا میگفتیم شما فلان چیزو خوردی . ایشون هم با چشم های برافروخته میگفت : مو؟ اجاش مو ور اونجه نگاه نکیردیم.هننه. :GG:

  8. مطلب بسیار خوبی بود.ممنون