رودمعجن گرچه در آن ابتدا یک رود بود
رودمعجن گرچه در آن ابتدا یک رود بود
لیک بهتر از دو سیصدشهر نشتارود بود
مردهادر کار داس و بیل و شخم وگه درو
زن به کار خانه همچون دار و تار و پود بود
در گذشته هم تنور و هم اجاق و کرسی اش
منقل و بافورش اکنون بیشتر پر دود بود
مردمانش در عبادات مشابه یکه اند
غیر آنکو قاف صادش از برای جود بود
روی (بوم)ها سابقا زآلوچه های پر زکوخ
حالیا گر رفته ای بسیار قیر اندود بود
(مون هولی ،مون خطه،پور خلامه ،خروگو)
حال دانستی چرا آن منطقه پر کود بود
آنتن همراه اول نصب شد در قلعه مان
گرچه از دید (فطیری) این عمل هم زود بود
دسته ای سوی شهادت با براقی رفته اند
دسته ای اما ز سستی خوبشان هم گود بود
با غذاهای طبیعی و گیاهی و عسل
من ندانم فست برخی از چه رو چون فود بود
محض آبادی باغ و ملک خود تنبل شدند
این غم اما بیشتر در باغ ها، تهرود بود
گر گذاری پا تو در دشت و دمان روستا
آنچه آید بر مشامت بوی خوب عود بود
منصفا شاعرنبودی و نئی ،این را بدان
دانم اما محض اینکه وب بگردد (بود) بود
شاعر:منصف
خیلی قشنگ بود
نویسنده ی بالار اگر رمزگشایی کنن ایسمیش(آفرین).نه بابا هم توم مثنوی ورمگی؟
منصفا چون تو کجا نادره گفتاری هست
یا چو شیرین سخنت نخل شکر باری هست
به به به به …..
ها یره ، همه رودمعجنیا شاعر و عکاس و قصه نویس بودن ، تا حالا رو نکرده بودن .
شعر خوبی بود . وزنش هم درست بود: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن.
خیلی عالی بود ولی قبل از ای کی گوشت بدستم ایه سیهی د ببینم کیی که هواتر دیشته بشم
یره منصف ای شعر خوادت تیار کردی یا ازشعرای (خدابیامرز)باباکلونات بو ازهرکه بو دستت درد نک نه